#هادی_همتی
#ابوالفضل_ع
🌷 بند اول 🌷
ای دلبر و دلدارم،،،سقا و سپه دارم
رزمنده ی دریا دل،،عباس علمدارم
رو جانب دریا کن،،دل را تو مصفّا کن
با غیرت مردانه،،یک محشری برپا کن
ای جان جانان
ای ماه تابان
امّید خیمه
ای مرد میدان
««جانم ابوالفضل،،جانم ابوالفضل ۲»»
🌷 بند دوم 🌷
عطشان لب دریایی،،در علقمه تنهایی
ای ماه بنی هاشم،،هم صحبت زهرایی
کردی تو مرا یاری،،در اوج وفاداری
بی مشک و علم گشته،،با گریه و با زاری
فرقت شکسته
دستت بریده
ای پهلوانِ
در خون کشیده
««جانم ابوالفضل،،جانم ابوالفضل ۲»»
🌷 بند سوم 🌷
ای بال و پرم عباس،،قرص قمرم عباس
پاشو که در این غربت،خم شد کمرم عباس
ای ساقی طفلانم،،دریا دل عطشانم
واللهِ قسم بی تو،،من زنده نمی مانم
سقای طفلان
نخل امیدم
در خاک و خونی
قامت رشیدم
««جانم ابوالفضل،،جانم ابوالفضل ۲»»
#زنجیرزنی
#هادی_همتی
#ابوالفضل_ع
#زنجیرزنی
#هادی_همتی
#ابوالفضل_ع
🌹 بند اول🌹
اون که شیر شیرانه
پهلوون میدانه
یوسف بنی هاشم
مثل ماه تابانه
ساقی و سپه داره
دلبر و علمداره
حضرت ابوفاضل
یاور وفا داره
یاورِ ،یاورِ ،یاور وفاداره
«««شیر کربلا عباس،،مرد با وفا عباس
با وفا،،با وفا،،مرد با وفا عباس»»»
🌹 بند دوم 🌹
قدّ محشری داره
رزم حیدری داره
جان شود فدای او
شور دلبری داره
اون که اشجع الناسه
شیر بیشه عباسه
شیعه روی نام او
بی قرار و حسّاسه
بی قرار،بی قرار،بی قرار و حسّاسه
«««شیر کربلا عباس،،مرد با وفا عباس
با وفا،،با وفا،،مرد با وفا عباس»»»
🌹 بند سوم 🌹
با یه قلب غمدیده
با لبان خشکیده
با تنی که شد پاره
با دو دست برّیده
ناله و نوا دارد
ذکر یا اخا دارد
شد فدای ثارالله
خیلی مرحبا داره
مرحبا،مرحبا،خیلی مرحبا داره
«««شیر کربلا عباس،،مرد با وفا عباس
با وفا،،با وفا،،مرد با وفا عباس»»»
#زنجیرزنی
#هادی_همتی
#ابوالفضل_ع
✨✨✨✨✨✨✨
@navaye_asheghaan
#نوحه
#حضرت_ابوالفضل_ع
#تاسوعا
از علقمه سردار وفادار نیامد
علمدار نیامد وفادار نیامد
رفت او ز پی آب و دگر بار نیامد
علمدار نیامد. وفادار نیامد
سردار سپاه حرم آل پیمبر
خورشید، لقای علی آن ساقی کوثر
الگو شدهاو بر همه احرار دلاور
دریای سخا سید و سالار نیامد
طفلان همگی منتظر آب روانند
لب تشنه ،همه در پی عباس جوانند
دل بسته به امید خداوند جهانند
سقای حرم با دل خون بار نیامد
یارب چه شده حضرت عباس دلاور
گویا که جدا گشته دو دست از تن و پیکر
صد پاره و در خون شده چون لاله احمر
یک بار دگر از پی دیدار نیامد
اصغر دگر از سوز عطش تاب ندارد
آهش به سما میرود و خواب ندارد
مادر زبرش قطرهای از آب ندارد
آب آور این عترت اطهار نیامد
✍ حاج کاظم واعظی
#نوحه
#حضرت_ابوالفضل_ع
#تاسوعا
ای قرار جانم برادر من
نور دیدگانم برادر من
دار و ندارم عباس صبر و قرارم عباس
میروی خرامان به سوی میدان
تا برای قرآن فدا کنی جان
با دلی پر از خون و کام عطشان
ای گل جوانم برادر من
دار و ندارم عباس صبر و قرارم عباس
از فراق روی تو نور دیده
خون دل ز دیده بسی چکیده
این زمان به گوش فلک رسیده
ناله و فغانم برادر من
دار و ندارم عباس صبر و قرارم عباس
تو فتادی و من رمق ندارم
کاش در کنارت که جان سپارم
بعد تو شد ای جان خزان بهارم
سیر از این جهانم برادر من
دار و ندارم عباس صبر و قرارم عباس
تا که فرقت از تیغ کین دوتا شد
دستت ای برادر ز تن جدا شد
طاقت و توانم ز کف رها شد
بی تو چون بمانم برادر من
دار و ندارم عباس صبر و قرارم عباس
#حاج_احمد_واعظی
#واحد_تند
#تاسوعا
#حضرت_ابوالفضل_ع
چشم دل و چشم سر شام و سحر سوی توست
قبله و محراب من طاق دو ابروی توست
حرف دلم این بود ای گل ام البنین
مسجد من، دیر من، کعبه من، کوی توست
تیر غمت کن رها بهر خدا از کمان
سینه ی من دشت غم قلب من آهوی توست
نخل پر از حاصلم باغ بهشت دلم
قد رسای تو و چهره نیکوی توست
دست یداللهی حیدر خیبر شکن
در صف کرب و بلا دست تو بازوی توست
مردی و مردانگی غیرت و آزادگی
در گرو همت و هیبت و نیروی توست
چشمه ی آب بقا تشنه لب جرعهای
از دم عیسایی و باده مینوی توست
چشم ملائک همه مات به مهر رخت
قلب خلایق همه در خم گیسوی توست
زان تو باشد شهاب «واعظی» بینوا
زان که ز دور ازل خادم اردوی توست
#حاج_کاظم_واعظی
#شور
#حضرت_ابوالفضل_ع
#تاسوعا
وقتی بهاری میشود
چشمش خماری میشود
وقتی که نعره میزند
دشمن فراری میشود
یا کاشف الکرب الحسین
عباس طوفان میکند
یکباره ویران میکند
هر کس بخندد بر شما
عباس گریان میکند
گر ناتوانی و حقیر
گر مستمندی و فقیر
ذکر ابوفاضل بگیر
عباس عزت میدهد
گر بارها خوردی زمین
عمری شدی خانه نشین
امشب یل ام البنین
عباس قدرت میدهد
یا کاشف الکرب الحسین
بر مردگان جان میدهد
او کیست جولان میدهد
پاکه گذارد بر رکاب
لرزه به شیران میدهد
دل پیش او آهو شود
با دست او جادو شود
گویید بر آن حرمله
مرد است رو در رو شود
یا کاشف الکرب الحسین
#سنتی_واحدسنگین_زمزمه_شور...
#شب_تاسوعا
#شهادت_حضرت_عباس_علیه_السلام
یا صاحب الزّمان تسلیت آقا
خون گریه می کنی برای سقّا
چشم تو دریاست
شب تاسوعاست
یاصاحب الزّمان آجرک الله...
➖➖➖➖➖
هستی حاضر بین روضه ی عبّاس
چون که به عموی خود هستی حسّاس
هستی در هیئت
سرت سلامت
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
رفته به علقمه با یک مشک آب
شد منتظر او ، حضرت رباب
با یاد اصغر
زد بین لشکر
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
از هر سو ده ها تیر سمتش رها شد
دستان پاک او از تن جدا شد
پاره شد مشکش
جاری شد اشکش
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
به یاد لبهای اصغر حزین شد
با ضربه ی عمود نقش زمین شد
افتاد با غربت
بر روی صورت
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
صدای ناله ای در گوشش پیچید
زنی قامت کمان،در مقتلش دید
بین علقمه
آمد فاطمه
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
آمد سویش حسین با قامت خم
تیر از چشمش کشید با قلبی پرغم
دیگر شد تنها
بی یار و سقّا
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
➖➖➖➖➖
وقتی دست جدای او را بوسید
دشمن به ناله ی جانسوزش خندید
در بین دشمن
شد غرق محن
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)