#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج اسلام میرزایی•✾•
می رسد از هر طرف، تسلیتِ شیعیان
عرضِ ارادت کنند، محضرِ صاحب زمان
صاحبِ عزا مهدی و دل به غمش مبتلاست
سینه زنانِ حسن، مقصدشان سامراست
امشب زائرها را میخری
سیدی ایها العسکری
مولانا مولانا یا حسن!
لحظه ی آخر شد و تشنه لبی یا حسن!
جان به فدایت کنم، غرقِ تبی یا حسن!
آه جگر سوزِ تو، شعله زده بر جهان
آندم آخر فقط، ناله زدی بی امان
مهدی آمد بالای سرت
شد کفن آن جسمِ اَطهرت
مولانا مولانا یا حسن!
بارِ غمت مانده بر، دوشِ تمام جهان
شد اثرِ زهرِ کین، بر رُخت آقا عیان
سامرِ شد کربلا، ناله کنان عالمین
ذکرِ لبِ عسکری، جان به فدایِ حسین
دست و پا میزدی یا حسن!
گریه می کردی بر بی کفن
مولانا مولانا یا حسن!
↫
14000723-mirzaei-zamine.mp3
1.27M
#حاج_اسماعیل_دولابی_ره:
در آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است
به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً گروهی گروه دیگر را تکفیر میکند و جمعی جمع دیگر را لعنت میکند.
.
|⇦•از ما زمینیان به شما آسمان...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج امیر کرمانشاهی•✾•
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته امامِ زمان سلام
این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجایِ روضۀ بابا نشسته ای؟
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت
قربانِ ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مَردِ سیاه پوش، خدا صبرتان دهد
گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای
این روزها کنار دو بستر نشسته ای
انگار غصه دارِ جراحات سینه ای
گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای
یک بار فکرِ زهر و دلِ پُر شراره ای
یک بار فکر واقعه ی گوشواره ای
با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای
اما به یاد مادر پهلو شکسته ای
آن مادری که بال و پرش درد می کند
هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند
هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد
هم آسمانِ روسریش پر ستاره شد
دو ماه و نیم کارِ حسن مو شکافیُ
دو ماه و نیم بازوی مادر غلافیُ
دو ماه و نیم گونه ی زخمیِ ماه تر
از چادرِ سیاهِ سرش سیاه تر
#شاعر علی زمانیان
990809-kermanshahi-roze2.mp3
1.11M
#عهد بستهایم
با شهیدان که #پرچم را
به مهدی (عج) برسانیم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پرچم_ایران_امانت_شهداست
.
|⇦•وقتی امام عصرِ ما امشب...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری
وقتی امام عصرِ ما امشب عزادار است
برپایی ان روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا، مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتصم شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: بیمار است
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش
پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دَمِ آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح
حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
#شاعر محمد جواد شیرازی
*خادم امام عسکری میگه: دیدم اون لحظه ی آخر، آقا با اشاره داره میگه، با زحمت داره میگه: یه ظرف آب برام بیار، میگه ظرف آب رو آوُردم خدمتِ آقا رسوندم، به دستِ آقام دادم، دیدم آقا ظرفِ آب رو برداشت، نزدیک دهان آوُرد، اینقدر این بدن ضعف داره، این قدر این کاسه ی آب به دندان آقا خورد دید نمیتونه آب رو بنوشه، به من فرمود: برو حجره ی بغل، یه پسرِ کوچکی میبینی در سجده است، پسرم مهدی است، صداش بزن بیاد، بگو: لحظه ی احتضار باباتِ، بیا بالا سرش، میگه: رفتم توی حجره، دیدم در سجده است، داره با خدا مناجات میکنه، صبر کردم، نماز آقا که تمام شد گفتم: آقاجان! پدرتون فرمودن بیایید، لحظه ی آخرِ...
امامِ پنچ ساله اومد، سرِ بابارو به دامن گرفت، آروم آروم، جرعه جرعه آب به دهان بابا ریخت، لحظه ی آخر از این آب نوشید امامِ عسکری، رسمِ دنیا بر اینه لحظه ی آخر پسر سَرِ پدر رو به بالین میگیره... اما میگن کربلا رسم عوض شد، دیدن ابی عبدالله داره با سَرِ زانو خودش رو میرسونه به میدون، همه با انگشت دارن حسین رو بهم نشون میدن، بالای سَرِ علی اکبر که رسید، ارباب مقاتل نوشتن:"صاحَ سَبعَ مَرّات" یعنی فریاد میزد:"وا وَلَداه!" پسرم!...
امامِ عسکری تشنه جون نداد، همین برا ما بس، اما شهید کربلا تشنه جون داد، چه خبر بود کربلا، یه نفرم دلش برا این شهید مظلوم نسوخت، اما نه یه نفر سوخت، میگه: دیدم یه صدا از گودال میاد:"اَنَاالعَطشان" یه صدای محزونی میاد: مادر تشنمه... هلال میگه: دلم سوخت برا ابی عبدالله، گفتم: من برم به دادِ حسین برسم، یه سپر داشتم آبش کردم، رفتم برم تویِ گودال، میگه: یه وقت دیدم شمر داره از تویِ گودال بیرون میاد، گفت: هلال کجا داری میری؟ گفتم: مگه نمیشنوی صدای پسرِ فاطمه رو؟ هی صدا میزنه آی جگرم داره میسوزه... گفت: هلال دیر اومدی، من سیرابش کردم، من کارش رو تمام کردم، دیدم دست و پاش داره میلرزه، گفتم: تو اینقدر سنگ دل هستی که از چیزی نمیترسی، چرا بدنت داره میلرزه، گفت: هلال! توی گودی قتلگاه فقط من بودم و حسین، اما دیدم یه صدای زنونه ای میاد، هی میگه:"بُنَیَّ!" پسرم! " قَتَلوکَ وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" حسین...
.
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان•✾•
یا حَسَن بن علی اَیُّها العسکری
حُسن ختام شصت و نه شبِ نوکری
یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی!
ای نام تو هر زمان فریادِ من
من صید و نگاه تو صیادِ من
ای نوکرِ اجدادِ تو اجدادِ من
السلامُ عَلَیٰ، آقازاده ی علی
دومین حَسَنِ، خانواده ی علی
یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی!
وَ اَنتَ قالَ: مِن عَلامَةِ المؤمنین
زیارةَ الحُسین، فی یومِ الاَربعین
یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی!
ای خورشید سامرا ای آقایِ من
من مجنونم و تویی لیلایِ من
جانم حَسَن، جانم حُسین، آقایِ من
السلامُ عَلَیٰ، آقازاده ی علی
دومین حَسَنِ، خانواده ی علی
یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی!
.
14000722-hadadian-zamine.mp3
1.59M
•
فردای براندازی
وجود نخواهد داشت،
فقط جنگ و مرگ و تجاوز و تجزیه است!
دور از ایران ما باشد،
آن روز دیگر حسرت و ندامت فایده ای ندارد ..
.
|⇦•محیط علم و معرفت یگانه...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج مهدی سماواتی•✾•
"وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَهً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَهِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ یَمْكُثُ فِی ظِلِّهِمْ؛اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّي الْغُمُومَ وَ الْهُمُومَ وَ وَحْشَةَ الصُّدُورِ وَ وَسْوَسَةَ الشَّيْطَانِ"
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ الْعَسْکَرِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه"
محیط علم و معرفت یگانه گوهرش تویی
سپهر نور اگر دهد مه منورش تویی
ملک اگر ملک شده، امام و رهبرش تویی
سلام ما به سامره که سایه گسترش تویی
مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
در آسمان معرفت شمس تویی، قمر تویی
تمام نخل علم را ریشه تویی، ثمر تویی
بحار نور را همه صدف تویی، گهر تویی
شب سیاه هجر را صبح تویی، سحر تویی
به ده امام و یک ولی پدر تویی، پسر تویی
ز وصف ما، ز مدح ما، تو بهتری، تو برتری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
تو چشمه ی علوم حق ز، ده یم ولایتی
تو حسن کردگار را جمال بی نهایتی
تو برتر از حدیثی و تو فرق هر روایتی
تو مظهر حقیقتی، تو مشعل هدایتی
تو آن ستوده حضرتی تو آن بزرگ آیتی
که میکند جمال تو ز خالق تو دلبری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
سلام روح و اولیا به پیکر مطهرت
چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت
نشان مرگ شد عیان به عارض منورت
به وقت مرگ مهدیات چو جان گرفت در برت
دگر نگشت تشنه لب بریده از قفا، سرت
دگر به نیزه بر سرت، نشد جفا ز هر سری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
نماز خواند مهدیات به پیکر مطهرت
به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت
دگر میان شهرها نشد اسیر، خواهرت
نخورد چوب بر لب و نرفت نوک نی سرت
نگشت توتیا دگر ز سُمِ اسب، پیکرت
نشد تن تو غرق خون ز تیر و تیغ و خنجری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
هماره پر زند دلم به محفل عزای تو
شراره بر دلم فکن که سوزم از برای تو
چه میشود سفر کنم به شهر سامرای تو
سلام من، درود من، به صحن با صفای تو
وجود و بذل دست تو،«میثم» و خاک پای تو
نمیزنم نمیزنم جز در این حرم، دری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
#شاعر استاد غلام رضا سازگار
↫
14000723-samavati-roze.mp3
3.34M
جمهوری اسلامی روی خون ایستاده!
اما نه مثل
همه حکومتهای دنیا روی
خون مخالفانش، بلکه خون طرفدارانش!
«ما تا آخرین قطره خون وفاداریم ..»
.
|⇦•با حسینیم با حسن هستیم...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی•✾•
*میگه: آقا امام حسن عسکری غلامش رو صدا زد: یه کم آب برام بیار، آقا! چشم، جوشانده ای رو آماده کرد، گذاشت خُنَک شد، درظرف آبی ریخت، داد دست امام حسن عسکری، آقا ظرف رو گرفت، روایت میگه: اینقدر رعشه بر بدنِ امام عسکری بود، از شدتِ لرزش و رعشه این ظرف توی دستِ آقا تکون میخورد، آقا ظرف رو آوُرد جلو لب و دندانش، میگه: اینقدر این ظرف به لب و دندان خورد، نتونست آب رو بخوره...
غصه نخورید آی نوکرا! پسرش مهدی اومد ظرفِ آب رو برداشت، لحظه های آخر به آقا آب داد، امام زمان شاید چهار یا پنج ساله بوده ولی ظرفِ آب رو برداشت به لب های باباش امام حسن رسوند...
یه دختر سه ساله ای رو هم من سراغ دارم، همچین که آب آزاد شد، دیدن دارن میدوه، یه نفر گرفتش، چی میخوای اینقدر میدوی؟ گفت: شنیدم آب آزاد شده، میشه یه ظرف آب به من بدید؟ ظرف آبی دادم دستِ این دختر، تشنه است، میخواد آب بخوره حتماً؟ ظرف آب رو که دستش دادم، گفت: آقا! یه سئوال دارم، چیه؟ میشه به من بگی راه گودال از کدوم طرفِ؟
این تا خرابه تو ذهنِ رقیه موند، که نتونست به باباش آب بده...*
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن، کریم نوشت
تا که پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
باز هم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم، امام رضا!
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
این طرف صحن صاحبِ کَرَم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی عَلَم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهَدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
مو سپید است هرکه غرقِ غم است
پیش هر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین وَرنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگِ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
#شاعر حسن لطفی
پاشو حال و روزِ ما رو ببین
ببین بازم مادر خورده زمین
برا خیمه ات یه عده درکمین
ای لب تشنه توی گودال
شمر وخولی به رقابت افتادن
توی گودال سر فرصت
به جسارت افتادن
توی گودال رو تنِ تو
برا غارت افتادن
انگار اومد بر قلبِ من فرود
خنجری که سر تو رو از پیکرت ربود
اونی که سر از تنت برید
فکری به حالِ دلِ زینبت نکرده بود
رگاتو می بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
نذار که ببینه
اینقده مادر و صدا نزن
*ای حسین!...*
14000722-narimani-roze.mp3
3.32M
رفیق جان!!
- قصه آن است
که دشمن دهنش آب افتاد..
#تجزیه_طلبی