eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
#گلزار_شهدای_کرمان #یک_و_بیست 🔷اینجا گلزار شهدای کرمان است، لحظه ی شهادت حاج قاسم عزیز و یارانش یک و بیست 🔸️عکاس:سلیمانی #ساعت_به_وقت_دلتنگی #حاج_قاسم #ابو_مهدی #پنجمین_سالگرد
029 bayat tork آواز بيات ترک ـ درآمد، فيلي، شکسته، فرود ـ حاج احمد شربي.mp3
4.21M
بوی بهشت می وزد از کربلای تو ای کشته باد جان دو عالم فدای تو برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان ای من فدای آن سر از تن جدای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقی دل کربلای تو با گفتن رضا بقضائک به قتلگاه شد متحد رضای خدا با رضای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین فردا خداست جل جلاله جزای تو .
banifateme_sardar_soleymani.mp3
7.6M
#⃣ #⃣ از چه هراس از چه باک خونِ حسین اعتبارِ ماست ذکرِ هم الغالبون آینۀ روزگارِ ماست شهادت شهادت شهادت ، افتخار ماست پایِ عهدمون سر میدیم ، این جهادِ ایرانی هاست وقتشِ بفهمن ایران ، کشورِ هاست پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم الموت لاسراییل ، الموت لامریکا لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا ✅ از چه هراس از چه باک راهِ علی روبرویِ ماست از دلِ عرش تا به خاک ، نام علی گفتگویِ ماست شهادت شهادت شهادت ، آرزویِ ماست از نفس نخواهیم افتاد ، از علی نفس میگیریم بعد از قدس ان شاالله ما بقیعُ پس میگیریم پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم الموت لاسراییل ، الموت لامریکا لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا ✅ از چه هراس از چه باک عشقِ علی در سرشتِ ماست راهِ علی تا ابد راهِ ورودِ بهشتِ ماست شهادت شهادت شهادت سرنوشتِ ماست بعدِ این همه سال دشمن خوبه که مارو بشناسِ راهِ مادرایِ ما هم ، راهِ مادرِ عباسِ پایِ عشق میمونیم ، پایِ عشق میمیریم ما حسین حسین میگیم ، انتقام میگیریم الموت لاسراییل ، الموت لامریکا لبیک یا زینب ، لبیک یا زهرا . ••
rasooli_sardar_soleymani.mp3
10.8M
#⃣ #⃣ .. ✅ یه آدمایی هستن تویِ این دنیا که چشماشون یه اقیانوسِ آرومه یه آدمایی که حقیقتِ هستی تو عمقِ چشماشون هیشه معلومه چشماشون موندنی نیست و میل رفتن داره چشماشون حرف زیادی واسه گفتن داره چشماشون مهربونه نورِ الهی داره برقِ چشماشون أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ میشه از چشمِ اونا قصه ی خِلقت و شنید از نگاشون میشه مزه ی محبت و چشید تو چشاشون عصمتِ حضرتِ مریم دارن میشه فهمید از نگاشون که چقدر غم دارن چشمای سردارِ ما، یه آسمون باوره چشمایی که دلارو تا کربلا میبره کربلا کربلا، کربلا... ✅ یه آدمایی هستن تویِ این دنیا که دستاشون یه نخلستون صفا داره به جز پشت در این خونه این دنیا از این دستای بخشنده کجا داره دستاشون گرمی سرمای زمستون میشن دستاشون شونه ی موهای پریشون میشن دستاشون عصای پیری های مَردم میشن بعضی وقتا دستشون کاسه ی گندم میشن آسمونه دستاشون همیشه بارون داره نور گرم دستاشون همیشه مهمون داره خورشید و تو باغچه ی شب زده ها می کارند دستاشون آسمون و تو سفره ها میذارند دستای سردارِ ما میجوشه از علقمه هدیه شده محضرِ مادرمون فاطمه فاطمه یا فاطمه، یافاطمه... .
شبِِ دلگیر پر مخاطره بود آسمان بغض بی امانی داشت گوییا در تبلور مهتاب شام غم قصد روضه خوانی داشت نیمه شب بود آرزویش را لابلای قنوت نجوا کرد یاد کل مدافعان حرم شبنم اشک خود هویدا کرد لرزه افکند بر شیاطین با رجز حیدری و فاطمی اش دشمن از سایه اش هراسان بود چه رسد از جدال قاسمی اش لرزه انداخت بر تن عدوان یل و اسطوره ی شجاعت بود با تمام رشادتش سردار در پی جرعه ی شهادت بود شوق رفتن میان چشمش بود ذکر زینب به روی لبهایش اشهدش را که خواند هدیه گرفت گل سرخی ز دست مولایش گوییا در وداع آخر او شهدا آمدند استقبال قتلگاهش گریز روضه ی سخت در هیاهوی شیب یک گودال بین آن هجمه های آتش و دود دست سردار تا ز تن افتاد یاد سقای تشنه لب آنجا در کنار برادرش جان داد خودمانیم لحظه ی اخر نزْدِ خواهر که دست و پا نزده تن او نیزه زار دشت نشد مادر خویش را صدا نزده خودمانیم لحظه ی آخر خم نشد از غم کسی پشتش یا به یغما نرفت اموالش مانده انگشترش به انگشتش او علمدار رهبرش بودو پشت رهبر خمید از غم او انقلابی به پاشد از سردار بعد از آن ماجرای ماتم او ✍ .
sheykhi_sardar_soleymani.mp3
4.05M
#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... خدا نگهدار ای، عصاره ی ایثار مبارکت باشه، شهادت ای سردار جدا شده دستت، اگه مثه سقا عَلَم نمیوفته، رو خاکِ این صحرا اُسوه ی تمومِ ایرانی، سردار، سردار، سردار مایه ی فخرِ شهیدانی، سردار، سردار، سردار خونِ سرخِ تو شده جاری، سردار، سردار، سردار میرِ لشکر و علمداری، سردار، سردار، سردار یارِ پسرِ حیدرِ کرّار، علمدار، علمدار، علمدار بر رهبرِ ما یاور و غمخوار، علمدار، علمدار، علمدار سفر بخیر عاشق، شبِ وصال اومد وصالِ اَربابُ، عماد و حاج احمد گرفتی حاجت رو، تو روضه ی مادر مدافعِ زینب، شدی شهید آخر داغِ تو اگرچه سنگینِ، سردار، سردار، سردار این وصالِ تو چه شیرینِ، سردار، سردار، سردار .
Mohammadreza Nazari sardar kermani.mp3
4.79M
#⃣ #⃣ #حماسی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بارش بارانی یار خراسانی ای اشترِ ثانی قاسم سلیمانی مرهم به دردهایِ خسته دلان بودی سردار کرمانی قاسم سلیمانی از غم و غصه ، لبالب بودی همیشه در حسرت و تب بودی همه افتخارت این بودش که سرباز سپاه زینب بودی تو این روزایی که قحطی مردی هست الگوی مردانی قاسم سلیمانی دشمن می لرزید از اُبهت چشمات وقت رجز خانی قاسم سلیمانی از خدا گرفتی حاجت آخر گرفتی برگِ برائت آخر قسمتت شده شهادت آخر قسمتت شده شهادت آخر شهادتت مبارک سردار شهادتت مبارک سردار شبیه حسین شدی تو بی شک شبیه عباس شدی تو پرپر شبیه تنِ علی اکبر شد تن تو ارباً اربا آخر شهادتت مبارک سردار شهادتت مبارک سردار .
hoseyni_sardar_soleymani.mp3
4.46M
#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش بهر نبردی بی امان، آماده باش، آماده آماده باش با علی علی، همیشه ما به زیر دینیم ذوالفقار مرتضاییم ما یار سلیمانیِ ارباب حسینیم مثل قاسم، جان فداییم شبیه طوفان، شبیه رهبر شبیه سردار، با شور و باور رجز می خونیم علی یا حیدر لبیک، علی یا حیدر شیر دلاور اومده، میر و سپهدار حسین میلرزه میدون زیر پاش، عباس علمدار حسین سردارِ حسین سید و سالار علمدار که پناهه کاروانه سقای رشیدِ حرمِ شاهِ عالم باب حاجات جهانه علم میکوبه، علمدار ای جان حسین ای جانان، شکوه ایمان تمنا دارم، بيا جان بستان لبیک، اباعبدالله ما لشکرِ، سینه زنا، آزاده‌ی آزاده ایم به امرِ فرمانده همه، آماده‌ی آماده ایم فرمانده ی لشکر، یل اُم البنینه ایها الناس، بسم الله این ارتش میلیونیِ تو اربعینه وَ فَدَیکَ ثارالله می خونیم اَشهد، شبیه یاران حسین ای جانان، شکوه ایمان تمنا دارم، بیا جان بستان لبیک، اباعبدالله .
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بُغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی «آقای من ..آقای من..» خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی «آقای من..آقای من..» برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم، نه! ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی «آقای من..آقای من..» تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر ،نه، غروب شد نیامدی «یابن الحسن..» ✍
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ای عرش و فرش گوشه‌ای از ماسوای تو پر می زند دوباره دلم در هوای تو محتاج آمدم دم دارالشفا بیا من خوب می شوم به خدا با دوای تو نشناختم تو را وسط روضه‌ها ببخش تو آمدی و پا نشدم پیش پای تو تو بوده ای مراقبِ دلشوره های من من بوده ام مسبّب دلشوره هایِ تو یا ایها العزیز دری باز کن فقط تنها شده میان جماعت، گدایِ تو سویِ گناه رفته ام و قهر کرده ای! دردسر است نوکری من برای تو دست مرا بگیر که آلوده ام ولی مهمان سفره حسنم با دعای تو می گفتی ای عزیز دلم کاشکی شبی این هم ضریح و تذکره ی سامرایِ تو ما را ببر سحر دمِ سردابِ سامرا جانم فدای چهره‌ی مشکل گشای تو ✍
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... دلم ز دوری رویت شده کباب بیا نمانده در دل شیعه توان و تاب بیا بدون روی تو مه رونقی ندارد که فروغ بخش مه و نور آفتاب بیا قبول_ نیست زمانش ببینمت حالا عنایتی؛ فقط امشب مرا به خواب بیا امید حیدر و زهرا فراق تو تا کی؟ قسم به بانوی آب و ابوتراب بیا بیا که تا تو نیایی هنوز هم باشد به دور گردن شیر خدا طناب بیا به ناخنی که زبس چنگ زد پر از خون شد تو را قسم که به بی‌شیری رباب بیا به مصحف بدنی که ورق ورق گشته نمانده است به جز جلد این کتاب بیا به حنجری که بر آن نیزه را فرو کردند به دختری که کتک خورد بی‌حساب بیا قسم به چشم ابوالفضل، که فقط یک بار دو چشم عمه‌ات افتاد بر شراب بیا
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... کعبه‌ی دل! کعبه‌ی آمال می‌خواند تو را بخت می‌خواند تو را، اقبال می‌خواند تو را هم ولایت هم زکات و خمس و حج، عدل و معاد هم نماز و روزه هم اعمال می‌خواند تو را چون کبوتر بوده شیعه، هر دو بالش را زدند حال دیگر بی پر و بی بال می‌خواند تو را حامیِ قرآن و دین، ای بطن قرآن! العجل حرمت قرآن شده پامال می‌خواند تو را با که گویم از لگد، زهرا دگر زهرا نشد مادرت شد قامتش چون دال می‌خواند تو را نیزه باران شد تن جدّت، بدن آشفته شد پیکری در گوشه ی گودال می‌خواند تو را تا به کِی در کوچه و بازارها زینب اسیر عمه جانت خسته و بد حال می‌خواند تو را یک سه ساله دختری رنجور، با لکنت زبان در خرابه روز و ماه و سال می‌خواند تو را ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... یادمان رفته سر سفره‌ی مولا هستیم زنده از یک نفس عترت طاها هستیم بارها گوشه‌ی چشمی سوی ما کرده ولی ما نبودیم به یادش، پی دنیا هستیم باید از شرم به والله بمیریم که ما کم به یاد فرج یوسف زهرا هستیم پسر فاطمه دریای محبت باشد قطره هستیم ولی راهی دریا هستیم بخداوند قسم گر که ببینیم رُخش همه‌ی عمر فقط محو تماشا هستیم به ابالفضل قسم دادم‌و او کرد نگاه برد با ماست که ما عاشق سقا هستیم ✍
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریه ی چشم انتظارها از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو «حاجت روا شوند هزاران هزارها» یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها... ما را به جبر هم که شده سربه زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها... یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاده بارها شب ها بدون آمدنت صبح ظلمت اند برگرد ای توسل شب زنده دارها این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند ای ایّها العزیز تمام ندارها ✍
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ای امیدم! هر دل بیدار می‌گوید بیا شیعه با چشمان گهربار می‌گوید بیا باغبانا! باغ دین از شعله‌ی اشرار سوخت گل صدایت می‌زند گلزار می‌گوید بیا در همه عمرش نمی‌گردد پریشان خاطرش هرکسی با ناله‌های زار می‌گوید بیا یادگار حیدر کرار بین کوچه‌ها دست بسته حیدر کرار می‌گوید بیا یابن طاها، یابن یاسین، یابن زهرا العجل مادری که خورده بر دیوار می‌گوید بیا با که گویم هم روی تل، هم به کوفه هم به شام عمه‌ات با دیده‌ی خونبار می‌گوید بیا اسم بابا می‌برَد هربار، سیلی می‌خورَد دختری دردانه در بازار می‌گوید بیا ✍ .
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... این جمعه هم‌گذشت و تو مولا نیامدی امروز هم غروب شد، اما نیامدی شد روز ما بدون تو از شام، تیره‌تر اما ز راه ،ماهِ دل آرا نیامدی پروانه وار، از غم هجرِ تو سوختیم شد ازفراق، دیده چو دریا نیامدی زهرا قدش خمیده وچشم انتظار توست ای دلخوشیِ ام ابیها نیامدی خضر است پرده دارِ قیامت، قیام کن ای افتخار موسی و عیسی نیامدی زینب هنوز بر سر بازارها اسیر ای آرزوی زینب کبرا نیامدی یوسف برون زچاه شد آخر، ولی چرا از چاه غیبت ، یوسف زهرا نیامدی ✍
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... شوق رویِش دارم و با شوق رویَش آمدم صحبت دلبر شد و در جستجویش آمدم من اگر در جمع عاشق ها به سویش آمدم شک ندارم با دعاهای عمویش آمدم آخرین منجی ما ، فرزندی از نسل علیست مهدی ما عاشق نام ابالفضل علیست بر تمام زخم های ما دوا می آید و وارث تیغ علی شاه ولا می آید و عهده دار مردم بی دست و پا می آید و چاره ی هر چه غم و درد و بلا می آید و تکیه بر دیوار کعبه می زند بی واهمه خطبه می خواند انا المهدی ،انا ابن الفاطمه روزهای بی کسی ، روزی به پایان می رسد گو به ظالم های عالم ، مرد میدان می رسد چون که او را کرده بر ما وعده قرآن می رسد شک نکن او با سپاهی از شهیدان می رسد از همین کوچه و پس کوچه عبورش حتمی ست خبرش را برسانید ، ظهورش حتمی ست بهترین جای جهان پشت در خانه ی اوست روزی ما همه از دست کریمانه ی اوست‌ عَلم عدل و عدالت به سر شانه ی توست این چه شاهیست که عالم همه دیوانه ی اوست همه آواره ی کوی پسر فاطمه ایم در تبِ بغض گلوی پسر فاطمه ایم می رسد او که دوباره عدل را جاری کند دین و قرآن را میان فتنه ها یاری کند دشمنی با زورگویان و ستم کاری کند حاج قاسم در رکاب او علمداری کند غم نخور خلوت شده این روزها دور و برش قدر زر زرگر شناسد ، قدر مهدی مادرش دولت زهرایی اش باشد امید عاشقان زنده ایم تنها به شوق دیدن صاحب زمان چشم بارانی کند دردِ دل ما را عیان وعده ی دیدار ما یک صبح جمعه جمکران ای تمنای همه ، برگرد و ما را شاد کن جان شاه علقمه ، برگرد و ما را شاد کن جان آن آقا که دستانش قلم شد، العجل کار زینب در فراقش آه و غم شد، العجل قامت جدّ تو از این غصه خم شد ، العجل یا ابالفضل ناله ی اهل حرم‌شد ، العجل العجل ای یوسف صحرا نشین فاطمه العجل ای آرزوی آخرینِ فاطمه ✍ ..
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... چه دیده ها که دوخته به در شد و نیامدی چه عمرها ز دوری تو سر شد و نیامدی چه روزها که تا به شب نام تو برده شد به لب چه چشمها که از غم تو تر شد و نیامدی شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی ببین که از بهار هم خبر شد و نیامدی بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان اسیر فتنه ی زمان، بشر شد و نیامدی تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی صبا به یار آشنا بگو که نوکر شما ز دوری رخ تو خونجگر شد و نیامدی از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام به حق مادری که منتظر شد و نیامدی ✍ ..
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ کُلْثُومِِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ الأَعظَمِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅نام حضرت ام کلثوم(س) در جاهای مختلفی از منابع تاریخ عاشورا آمده است که به برخی از آنان اشاره می کنیم. 1⃣هنگام وداع امام حسین(ع) : هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع کرد. 📋《جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِی : وَامُحَمَّدَاهْ! وَاعَلِیَّاهْ! وَاأُمَّاهْ! وَا أَخَاهْ! وَاحُسَیْنَاهْ! وَاضَیْعَتَنَا بَعْدَكَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع)》 ♦️ام کلثوم شروع کرد به ندا سردادن که؛ وامحمدا! واعلیا! وای مادرم! وای برادرم! وای حسینم! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن تو! یا اباعبدالله! امام(ع) هم ام کلثوم(س) را تسلی داد و سپس فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْراً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۱) سپس حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا سُكَيْنَةُ، يَا فَاطِمَةُ، يَا زَيْنَبُ، يَا أُمَّ كُلْثُومٍ، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَامُ!》 ♦️ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم، خداحافظ شما!(۲) 2⃣هنگام ورود به کوفه : نقل شده است که؛ هنگام ورود اسراء به کوفه، ام کلثوم بعد از ایراد خطبه توسط حضرت زینب کبری(س)، خطاب به کوفیان فرمود : 📋《صَهْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! تَقْتُلُنَا رِجَالُكُمْ وَ تَبْكِينَا نِسَاؤُكُمْ فَالْحَاكِمُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ!》 ♦️ساکت باشید ای اهل کوفه! مردانتان عزیزان ما با می کشند و حال، زنانتان در ماتم ما اشک می ریزند، پس خداوند حاکم بین ما و شما در روز جزاء باشد.(۳) و فرمود : 📋《يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! سَوْأَةً مَا لَكُمْ! خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ سَبَيْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ؟ وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيُّ دَوَاهٍ دَهَتْكُمْ؟ وَ أَيَّ وِزْرٍ عَلَى ظُهُورِكُمْ حَمَلْتُمْ؟ وَ أَيَّ دِمَاءٍ سَفَكْتُمْ؟ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ أَصَبْتُمُوهَا؟ وَ أَيَّ أَمْوَالٍ انْتَهَبْتُمُوهَا؟ قَتَلْتُمْ خَيْرَ رِجَالاتٍ بَعْدَ النَّبِيّ(ص)! أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ!》 ♦️ای اهل کوفه! بد و زشتی باد شما را! حسین(ع) را خوار کردید و او را کشتید و مال او به غارت بردید و اهل بیت او اسیر کردید. نیستی و دوری باد شما را! وای بر شما! هیچ می دانید که چه مصیبتی بزرگ بر شما فرود آمد؟ و چه گناهی گران بر دوش کشیدید؟ و چه خونها که ریختید و چه کودکان برهنه کردید و چه مالهایی غارت نمودید؟ بهترین مردم، پس از رسول خدا(ص) بکشتید و گویی رحمت و مهر از دلهای شما برداشته بود. با این حال، حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیانکار! سپس فرمود : 📋《قَتَلْتُمْ أَخِي صَبْراً فَوَيْلٌ لِأُمِّكُمْ سَتُجْزَوْنَ نَاراً حَرُّهَا يَتَوَقَّدُ سَفَكْتُمْ دِمَاءً حَرَّمَ اللَّهُ سَفْكَهَا وَ حَرَّمَهَا الْقُرْآنُ ثُمَّ مُحَمَّدٌ أَلَا فَأَبْشِرُوا بِالنَّارِ إِنَّكُمُ غَداً لَفِي سَقَرٍ حَقّاً يَقِيناً تُخَلَّدُوا وَ إِنِّي لَأَبْكِي فِي حَيَاتِي عَلَى أَخِي عَلَى خَيْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِيِّ سَيُولَدُ بِدَمْعٍ غَزِيرٍ مُسْتَهَلٍّ مُكَفْكَفٍ عَلَى الْخَدِّ مِنِّي ذَائِباً لَيْسَ يُحْمَدُ》 ♦️برادر مظلوم مرا با سخت ترین وضعی کشتید. وای بر شما باد که بزودی گرفتار آتشی خواهید شد که سخت سوزان است. خونهایی را ریختید که خداوند حرامش کرده بود و قرآن و محمد نیز آن را محترم شمرده بودند. پس باخبر باشید و مژده باد شما را به آتش دوزخ که بی شک فردا در جهنم و تا ابد گرفتار آن خواهید بود. من هم در سراسر زندگیم بر برادرم می گریم؛ بر بهترین کسی که پس از رسول خدا (ص) به دنیا آمده بود. با سرشکی مدام که سیل آسا از چشمهایم بر رخسارم جاری است و تمامی نخواهد داشت.(۴) راوی می گوید: در این هنگام؛ 📋《فَضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ الْحَنِينِ وَ النَّوْحِ وَ نَشَرَ النِّسَاءُ شُعُورَهُنَّ وَ وَضَعْنَ التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِنَّ وَ خَمَشْنَ وُجُوهَهُنَّ وَ ضَرَبْنَ خُدُودَهُنَّ وَ دَعَوْنَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ بَكَى الرِّجَالُ فَلَمْ يُرَ بَاكِيَةٌ وَ بَاكٍ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْم》 ♦️مردم صدا به گريه و نوحه بلند كردند و زنان گيسوان پريشان نمودند و خاك بر سر ريختند و صورت با ناخن خراشيدند و سيلى به صورت خود مي زدند و صدا بواويلا بلند كردند و مردان بگ
ريه افتادند و ريش ها كندند و از آن روز بيشتر هيچ مرد و زنى گريان ديده نشد.(۵) در منبعی دیگر آمده است که؛ 📋《صَارَ أَهْلُ الْكُوفَةِ يُنَاوِلُونَ الْأَطْفَالَ الَّذِينَ عَلَى الْمَحَامِلِ بَعْضَ التَّمْرِ وَ الْخُبْزِ وَ الْجَوْزِ فَصَاحَتْ بِهِمْ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ قَالَتْ : يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَامٌ! وَ صَارَتْ تَأْخُذُ ذَلِكَ مِنَ أَيْدِي الْأَطْفَالِ وَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تَرْمِي بِهِ إِلَى الْأَرْض》 ♦️کوفیان به کودکانی که بر محملها بودند، مقداری خرما و نان و گردو می‌دادند، پس ام‌کلثوم بر آن‌ها فریاد زد و فرمود : ای کوفیان! صدقه بر ما حرام است. و شروع کرد آن‌ها را از دست و دهان کودکان می‌گرفت و به زمین می‌انداخت.(۶) 3⃣هنگام ورود به شهر شام : به نقل عماد الدین طبری آمده است که هنگام ورود اسرای کربلا به شام؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۷) راوی می گوید : 📋《وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟ فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟》 ♦️سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین(ع) و سر مبارك امام(ع) را به سمت شام حركت دادند. همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم(س) به شمر بن ذى الجوشن فرمود : مرا به تو حاجتى است! شمر گفت : حاجتت چيست؟ ام کلثوم(س) فرمود : 📋《اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ》 ♦️وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود. 📋《فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ》 ♦️آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول(ص) را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود. سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!(۸) ابن جوزی می نویسد : اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد. 📋《وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ(ع) فَبَكَت و قالَت : يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ》 ♦️امّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت : یا جداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست. يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد. و در دَم، دست نگهبان، از كار افتاد.(۹) 4⃣هنگام خروج از شام : هند بنت عبدالله، همسر یزید می گوید : 📋《فَلَمَّا أَصْبَحَ، اسْتَدْعَى بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّه(ص) فَقَالَ لَهُنَّ : أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكُنَّ الْمُقَامُ عِنْدِي أَوِ الرُّجُوعُ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ لَكُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِيَّةُ؟ قَالُوا : نُحِبُّ أَوَّلًا أَنْ نَنُوحَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع)!》 ♦️وقتی که صبح شد، یزید اهل بيت را طلبيد و ايشان را ميان ماندن در شام با حرمت و برگشتن به سوي مدينه مخير گرداند.
آنان گفتند : اول مي خواهيم ما را رخصت دهي که به ماتم و تعزيه امام حسین(ع) بپردازیم. یزید گفت : 📋《افْعَلُوا مَا بَدَا لَكُمْ ثُمَّ أُخْلِيَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَ الْبُيُوتُ فِي دِمَشْقَ وَ لَمْ تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا قُرَشِيَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ نَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ》 ♦️هر چه میخواهید انجام دهید. سپس خانه هایی براي ايشان مقرر کرد و ايشان جامه هاي سياه پوشيدند و هر که در شام بود، از قريش و بني هاشم با ايشان در ماتم و زاري و تعزيت و سوگواري موافقت کردند و تا هفت روز بر آن جناب، ندبه و نوحه و زاري نمودند. 📋《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ يَزِيدُ وَ عَرَضَ عَلَيْهِنَّ الُمَقَامَ فَأَبَيْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَى الْمَدِينَةِ فَأَحْضَرَ لَهُمُ الْمَحَامِلَ وَ زَيَّنَهَا وَ أَمَرَ بِالْأَنْطَاعِ الْإِبْرِيسَمِ وَ صَبَّ عَلَيْهَا الْأَمْوَالَ! وَ قَالَ : يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ! فَقَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ : يَا يَزِيدُ! مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ؟》 ♦️پس وقتی که روز هشتم شد، یزید ايشان را طلبيد. آنان را تکليف به ماندن در شام کرد ولی آنان قبول نکردند. پس محملهاي مزين براي ايشان ترتيب داد و اموالی براي خرج ايشان حاضر کرد و خطاب به حضرت ام کلثوم(س) گفت : ای ام کلثوم! اينها عوض آنچه نسبت به شما واقع شده است. ام کلثوم(س) فرمود : اي يزيد! چه بسيار کم حيايي! برادران و اهل بيت مرا کشته اي که جميع دنيا برابر يک موي ايشان نمي شود و مي گويي اينها عوض آنچه من کرده ام؟!!(۱۰) 5⃣هنگام ورود به مدینه : هنگامی که اسرای کربلا وارد مدینه شدند، ام کلثوم(س) گریست و این ابیات را خواند : 📋《مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِي أَبِينَا وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَى بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِينَا وَ أَخْبِرْ جَدَّنَا أَنَّا أُسِرْنَا وَ بَعْدَ الْأَسْرِ يَا جَدَّا سُبِينَا كُنَّا بِالخُرُوجِ بِجَمعِشَملِِ رَجَعنَا حَاسِراتِِ مُشَتَّتِينَا》 ♦️ای شهر جد ما، ما را بر خود قبول مكن زيرا با حسرتها و اندوه ها آمده ايم. آگاه باش ای خبر دهنده و از حال ما به پيغمبر(ص) خبر ده كه ما در مصيبت پدرمان دردمند شديم. زيرا مردان ما در كربلا بدون سر به زمين افتاده و پسران ما هم كشته شده اند. به جدّ ما خبر بده که گرفتار شدیم و پس از گرفتاری‌، به اسارت در آمدیم. ما از تو بيرون رفتيم در حاليكه همه با هم بوديم اما اكنون بدون مردان و پسران برگشتيم.(۱۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : وقتی همه جا دور و برش زينب بود يعنی كه تمام باورش زينب بود درشام كه خطبه خواند با صوت علی از مستمعين منبرش زينب بود او هيبت و غيرت بني هاشم داشت او فاطمه بود و حيدرش زينب بود در طول اسارتش مطيع امرِ فرمان امام و رهبرش زينب بود در حجب و حیا وعصمت و صبر و وفا مانند عقیله خواهرش زينب بود بر حرمت نام "ام کلثوم" قسم این آینه نام دیگرش زینب بود 👤بیات لو 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۸۲ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۵ ۴)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۸۸ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۲ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴ ۷)کامل بهایی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۸)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ ۹)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ ۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷ ۱۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
داشتند و آل رسول(ص) را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود. سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!(۵) ابن جوزی می نویسد : اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند. 📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》 ♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه می‌کرد، نگهبانان او را با تازیانه می‌زدند و یهود و نصارا برای دیدن آن‌ها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آن‌ها آب دهان می‌انداختند. يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند. همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛ 📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》 ♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد. 📋《وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ(ع) فَبَكَت و قالَت : يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ》 ♦️امّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت : یا جداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست. يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد. و در دَم، دست نگهبان، از كار افتاد.(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : باید از جلوه او عرش منور باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی گمان این دل شیری که تو داری بانو می تواند که فقط از جانب حیدر باشد زینب دون گل خانه ی زهرا شده ای چه قشنگ است، که زینب دو برابر باشد پیش دریای دلت موج بلا کوچک بود عاشقی صبر تو از عقل فراتر باشد ام کلثوم دعا کن نرسد روزی که دختری شاهد افتادن مادر باشد خاطرت باشد اگر شاهد عاشورایی آتش خیمه هم از آتش آن در باشد تو چه دیدی ؟ چه شنیدی ؟ چه کشیدی؟ آن روز بدنی بی سر و یک نیزه که با سر باشد اولین شاعر این داغی و شعرت بانو شعله ای گشته که بر سینه ی دفتر باشد بی سبب نیست که عمرت به درازا نکشید وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد! 👤قاسم صرافان 📚منابع : ۱)حیاة السیاسیة امام رضا(ع) عاملی، ج۱، ص۴۲۸ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۷، ص۲۱۹ ۳)کامل بهایی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲ ،ص۶۸ ۵)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ ۶)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ کُلْثُومِِ یَا بِنتَ اَمِیرِ المُومِنِینَ(ع) وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔷🔹 ✅در سال ۲۰۰ هجری قمری در پى اصرار مأمون به سفر تبعيد گونه امام رضا(ع) از مدینه به خراسان، يك سال بعد، حضرت معصومه(س) به شوق ديدار برادر به همراه کاروانی که عده اى از برادران و برادرزادگان در بین آنها بودند، به طرف خراسان حركت كردند. وقتی كاروان حضرت(س) به شهر ساوه رسيد، عده‌اى از مخالفان و دشمنان اهل بيت(ع) راه را سدّ كردند و با همراهان حضرت معصومه(س) وارد جنگ شدند. در نتيجه تقريبا اكثر مردان كاروان به شهادت رسيدند و عده‌ای مجروح شدند و خود حضرت(س) نیز بیمار و رنجور گشت. به باور سید جعفر مرتضی عاملی، حضرت معصومه(س) در ساوه مسموم شد و در پی آن، در شهر قم شهیده شده است.(۱) وقتی حضرت معصومه(س) دیدند، ادامه مسیر به سمت خراسان، برای کاروان میسر نیست، ایشان قصد شهر قم کردند و از همراهان پرسیدند : چقدر راه است بين ساوه و قم؟ گفتند : ده فرسخ! سپس فرمود : 📋《احْمِلُونِي إِلَيْهَا! فَحَمَلُوهَا إِلَى قُمَّ!》 ♦️ مرا به قم ببريد! پس او را به قم بردند! 📋《لَمَّا وَصَلَ خَبَرُهَا إِلَى قُمَّ اسْتَقْبَلَهَا أَشْرَافُ قُمَّ وَ تَقَدَّمَهُمْ مُوسَى بْنُ الْخَزْرَجِ! فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا أَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهَا وَ جَرَّهَا إِلَى مَنْزِلِهِ وَ كَانَتْ فِي دَارِهِ سَبْعَةَ عَشَرَ يَوْماً ثُمَّ تُوُفِّيَتْ》 ♦️وقتی این خبر به اهالی قم رسید، اشراف و بزرگان قم به نمایندگی موسی بن خزرج به استقبال حضرت فاطمه معصومه(س) رفتند. موسی پس از دیدار حضرت(س)، افسار ناقه ایشان را گرفت و به سمت قم و به منزل خویش آورد. سرانجام، حضرت فاطمه معصومه(س) در روز ۲۳ ربيع‌ الاول سال ۲۰۱ هجری وارد شهر مقدس قم شدند. حضرت معصومه(س) هفده روز در قم اقامت کردند و سپس از دنیا رفتند.(۲) حضرت معصومه(س) در همان مکان که بعدها به «بيت النّور» ملقب گشت، تشریف داشتند و زن های قم مخصوصاً علویّات به خدمت آن حضرت(س) می رسیدند و از وجود آن حضرت(س) بهره ها می بردند و در این مدت اسکانِ حضرت معصومه(س) در آن منطقه، تردّد هر گونه مرد به آن نواحی ممنوع بود. 🏴اما دلا بسوزه به حال دختران امیر المومنین(ع)، حضرت زینب و حضرت امّ کلثوم(سلام الله علیهما)! اینجا وقتی کاروان حضرت معصومه(س) وارد قم شد، شهر را برای استقبال از ایشان، تزیین کردند و همگی به استقبال ایشان رفتند و قدوم مبارکش را گلباران کردند. اما امان از دل زینب(س) که وقتی کاروان اسرای کربلا وارد شهر شام شدند، از آنان با خاکستر و سنگ و کلوخ استقبال کردند. به نقل عماد الدین طبری آمده است که هنگام ورود اسرای کربلا به شام؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳) سهل بن سعد می گوید : 📋《..قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ》 پارچه و پرده و دیبا آویخته اند و شادو خوشحال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى زنند.(۴) راوی می گوید : 📋《وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟ فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟》 ♦️سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین(ع) و سر مبارك امام(ع) را به سمت شام حركت دادند. همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم(س) به شمر بن ذى الجوشن فرمود : مرا به تو حاجتى است! شمر گفت : حاجتت چيست؟ ام کلثوم(س) فرمود : 📋《اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ》 ♦️وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود. 📋《فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ》 ♦️آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢السلام علیک یا 🔹 هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا من ندانم چه شود عاقبت کار بیا خود بگفتی دعا بهر ظهورت بکنیم خواندمت خسته ام ای یار بیا ‌ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌸🌸 💠دعا کنید آن طوری که امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام فرمودند: «وَ انتَظِرِ الفَرَج» انتظار فرج را هر صبح و شام بکشید. یعنی هر صبح و شام امید داشته باشید، ناامید نباشید، امیدتان را از دست ندهید. هر روز که بلند می‌شوید انتظار فرج داشته باشید. باورتان باشد که ممکن است در آن روز فرج و ظهور امام زمان ارواحنافداه صورت بگیرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام زمان درد مارو می‌دونه! 🔹حکایت شیخ مرتضی زاهد و حضرت صاحب الزمان