eitaa logo
ذاکرین آل الله
305 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
340 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
چـو اشک، پـرده‌نـشـین جـمـال دلـدارم به شوق نیـمـه‌نـگـاهش، هزار دل دارم اگرچه در صف عشاق، نیست مقـدارم "بهای وصل، اگر جان بود خـریدارم" شده است محضر او نیمه‌های شب حاضر غـلام و نـوکـر درگـاه حـضـرت بـاقـر چو پرده از رخ زیبای او خدا برداشت به خاک مقدم او قبله سر به سجده گذاشت به پای فاطمه سجاد، ریخت آنچه که داشت بدون پرده بگویم، که مادرش گل کاشت نماز شوق بخوان عبد سرمد آمده است بگو به خلـق، دوباره محـمـد آمده است ببـنـد حجـلـۀ گـل، گـل بریـز در پـایش بـبـین جـمـال خـداونـد را به سـیـمـایش بگـو درود خـدا بر سـرشـت و آبـایـش بخـوان سلام خـلائق به روی زیـبایـش نسیم روضۀ رضوان، شـمـیم انـفاسـش بهار، گم شده در کوچه‌های احساسـش چو در مـیانۀ گـهـواره می‌زنـد لبـخـنـد کـبـوتـر دل جـبـریـل مـی‌رهـد از بـنـد به قطره قطرۀ اشکش، به چشم او سوگند ز غیر او به خـدا زود می‌شود دل کند نوشته با خط زر، خطّ سرنوشت اینجاست بهشت از که بجوئیم تا بهشت اینجاست طلایـه‌دار بـهـشـت اسـت زائـر کـویش هـزار لـیـلـۀ قــدر اسـت لـیـلـۀ مـویـش سجـود می‌کـند عـالـم به طاق ابـرویش هـزار بوسه بچـیـنـد فـرشـته از رویش خدای کعبۀ دنـیـایی از نـجـوم است او چراغ شب زدگان، باقرالعلوم است او رسیده آنکه خـدا مـنـصب امـامـش داد ز تـیغ عـلـم لـدُن، قـدرت قـیـامـش داد عبای سلـطـنـتی هـدیه بر غـلامـش داد ندیـده خـتـم رسـل بـارهـا سـلامـش داد به روز حشر، که دلها ز بی‌کسی تنگ است بدون مُهر ولایش، کُمیت ما لنگ است به چـهـره، آیـنـه‌ای مـحـو کـبـریا دارد اگر به کعبه صفاهست از او صفا دارد سخا و جود و کرم همچو مجـتبی دارد مدال جان به کـف از شاه کـربـلا دارد دوباره حاجت سینه‌زنان روا شده است به یـاد او دل ما بـاز کـربـلا شده است ضریح و مقـبرۀ خاکی‌اش بهشت برین ز اشک زائر او گشته خاک، عطرآگین هـزار مـرتـبـه با گریه جـبـرئـیل امـین به روی سینۀ پرسـوز من نوشته چنین دلی به وسعت عشـقـش وسیع دارم من هـنـوز حـسـرت طوف بـقـیـع دارم من دمـی که آه ز دل‌هـا رحــیـل مـی‌بـنــدد مـسـیـر اشـک مرا رود نـیـل مـی‌بـنـدد چو آفـتـاب به قـبـرش دخـیـل می‌بـنـدد ز شـعـله راه به روی خـلـیـل می‌بـنـدد دوباره در وسط جشن، مضطرم کردند ضریح سیـنه هر شیعه را حـرم کردند رضا دین پرور
دلم پر می‌زند امشب براى حضرت باقر كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر نديده ديدۀ گـيتى به عـلم و دانش و تقـوا كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده سلاطين جهان يكسر گداى حضرت باقر زبان از وصف او الكن، قلم از مدح او عاجز كه جز حق كس نمی‌داند بهاى حضرت باقر نزايد مـادر گـيـتى ز بهـر خدمت مردم به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر به ذرات جهان يكسر بود او هادى و رهبر كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر برو كسب فضيلت كن چو مردان خدا اى دل ز بحر دانـش بی‌منـتهـاى حضرت باقر اگر گردد شـفـيع ما به نـزد خالـق يكـتا به هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت به زير سايه و تحت لواى حضرت باقر 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
دنـیـا سـیـاه بـود کـه نـوری بـلـنـد شـد خـورشـیـد از کـرانـۀ دوری بـلـند شد در بین شـهـر نـغـمـۀ شـوری بلـند شد در دشت جهل، سرو شعوری بلند شد بـالاتـریـن تـفـکـر آدم!، خــوش آمـدی کامـل‌ترین تعـقـل عـالـم!، خوش آمدی مکـتب نـشـسـته بود که ناگـاه پـا شدی در عـصرِ لال بودن منبر، صدا شدی بـر شـانـۀ تـفـکــر شـیـعـه عـبـا شـدی تو پـنـجـمـین تـشـرف تـوحـید ما شدی در جـادۀ شریـعـت نُطـق‌َت، مسافـریم ما شـیـعـیـانِ خـط به خـطِ قـالَ باقـریم تـو امــتــداد نــافــلــه‌هـای مـحــمــدی تـعـقـیـب‌هـای بـعـد عـشـای مـحـمـدی شــخـصـاً کـلــیـددار حـرای مـحـمـدی آئــیــنــۀ تـــمـــام‌نــمــای مــحـــمـــدی تصویـر با مـلاحت روح خـدا!، سـلام ای دومـین پـیـمـبـر ایـمـان ما!، سـلام بر روح هرچه علم، بدن کیست مثل تو طوبای فـهم، بین چـمن کیست مثل تو شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو! مـهــتـاب بـام ایـن دو بــرادر درآمــده ایـنگـونـه دلـربـا‌ شـدن از تـو بـرآمـده در کوچه‌باغِ بحث شـبی که قـدم زدی تـنـهـا ز لـفـظِ آیـۀ تــطـهـیــر دم زدی بر قلـّـه‌هـای قـلب نَـصاری عـلم زدی زیـبـاتـریـن مـنـاظـره‌هـا را رقـم زدی پس واجب است از هُنرت استفاده کرد بـایـد فـنـون بـحـث شـما را پـیاده کرد ای خوش‌به‌حال هرکه درت را رها نکرد خود را کـنار سـفـرۀ بیـگـانه جا نکرد هـنگـام فـقـر غـیر شما را صدا نکـرد آن‌کس زُراره شد، که به زر اعتنا نکرد ظرف مرا شکسته‌سبوی‌َت کُنی خوش است ما را به جبر جابرِ کوی‌َت کنی خوش است در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که هرکس کُمِیت عشق تو شد، لنگ نیست که اهل قلم؛ به نون و قلم؛ هست چاکرت ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت باید برات گـنـبـدی از زر درست کرد رو به مزار خـاکی تو در درست کرد عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد پـائـین پایِ قـبر تو مـنـبـر درست کرد صحن تو را شبـیه گـوهرشاد می‌کـنیم خـاک بـقـیـع را حـسـن‌آبـاد مـی‌کـنـیـم 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
مـدیـنـه بـار دگـر، جـلـوه‌ای دگر دارد شمیم عـاطـفـت از پـیـش، بیـشتر دارد به کوچه باغ مدیـنه، گـلاب می‌پـاشـند نسیم عشق، از آن رهگذر، گـذر دارد گُلی شکفت؛ که محراب سبز طاعت حق ز اشک نیمه‌شب او، شکوه و فر دارد مهی دمید، که در آسمان دانش و فضل رُخش، نشانه ز والشمس و القمر دارد به اهل عـلـم بـگـو، بـاقـر الـعـلـوم آمد کسی رسـیـد که از رازهـا خـبـر دارد کلام اوست پُر از این حلاوت و، پیداست به روی لعل لبش، تُنگی از شکر دارد به شکـر این گل نـورسـته، سیّد سجّـاد دوبــاره سـجـده به درگـاه دادگـر دارد به شـوق دیـدن گـلـزار آرزو و امـیــد پـدر نـظـاره بـه رخـسـارۀ پـســر دارد پُرا ز شمیم بهـشتی شود فضا، این گُل ز روی غنچۀ خود چون که بوسه بر دارد رواست گرکه بگویم حسین، از قدمش ز اشک شوق به دامان خود گُهر دارد از آن سپیده که سر زد ز چهره‌اش، دیدند که در فروغ رُخش، جلـوۀ سحر دارد ز شوق مقدم دریا شکاف علم و کـمال به هر که می‌نگـرم، عـالمی دگر دارد بـیـا بـه بــزم ســرور ســلالــۀ زهــرا که فاطـمه به چـنین محـفـلی نظر دارد سعـادتی‌ست کسی را که از محـبّت او بــرای آخــرتـش تــوشــۀ ســفــر دارد در آرزوی مدینه «وفایی» از ره دور در انتـظـار نگاهـش دو چـشم تر دارد 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه‌السلام سیلاب می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم پرواز می‌کنیم و به بالا نمی‌رسیم این بال‌ها شبیه وبال‌اند، اَبترند وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم این چشم‌های خیس و تهی‌دست شاهدند بی‌تو به جلوه‌زار تماشا نمی‌رسیم تا بی‌کرانه‌های حضور الهی‌ات پر می‌کشیم روز و شب اما نمی‌رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو مولا نمی‌رسیم این حرف‌ها نشانۀ تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقل‌های زمینی فراتری ای بی‌کرانه! نامتناهی‌ست وصف تو آیینۀ صفات الهی‌ست وصف تو مبهوت جلوه‌های جلالت کمیت‌ها کی می‌رسد به درک کمال تو بیت‌ها ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانۀ عرض ارادت است... عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشم‌های مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در‌ به‌ در کوچه‌ها شدیم تا با شمیم احمدی‌ات آشنا شدیم ای مظهر فضایل پیغمبر خدا آیینۀ شمایل پیغمبر خدا شایستۀ سلام و تحیّات احمدی احیا کنندۀ کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست چشم مدینه محو سلوک دمادمت بوی بهشت می‌وزد از خاک مقدمت قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست تفسیر بی‌کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است هرکس به آیه‌ای ز مقام تو عارف است روشن‌ترین ادلّۀ علمی‌ست سیره‌ات وقتی که حجّت‌اند به عالم عشیره‌ات هرکس که تا حضور تو راهی نمی‌شود، علمش به‌ جز زیان و تباهی نمی‌شود هر قطره که به محضر دریا نمی‌رسد سرچشمۀ علوم الهی نمی‌شود بی‌بهره است از تو و انفاس قدسی‌ات اندیشه‌ای که نامتناهی نمی‌شود جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی‌شود... یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی‌کرانۀ ملکوتت ببر مرا... ✍ .
. ‍ 📃 🖊 (علیه‌السلام) شیرین شده باز کام دلهامون بارونی شده دیده‌ی بارون دنیا اومده نوه‌ی ارباب نورانی شده همه دنیامون امشب ، درای رحمت حق به روی دنیا وا شده امشب ، حضرت امام زین العابدین بابا شده از شور وشعف هر دلی زائره از شهر نبی تا بقیع زائره امشب که شب مسیر عاشقاست میلاد آقا حضرتِ باقرِ یابن الزهرا یا امام باقر یا امام باقر یا امام باقر خندون شده این نوگلِ زیبا گهواره ی او بازوی سقا لالایی او وقت خوابیدن ذکر یا حسین زینب کبری خانوم ، دست خالی اومدم نذار که باز خالی برم آقا روم سیاهه میدونم ولی تویی صاحب کرم از سفره ی تو می‌چینم خوشه‌ای از رحمت تو میبرم توشه‌ای من ملتمس یه نگاه توئم کن قسمت من صحن شش گوشه‌ای یا بن الزهرا یا امام باقر یا امام باقر یا امام باقر باز فکر حرک تو سرم افتاد یاد اولین سفرم افتاد با عنایت حضرت زهرا بازم گذرم به حرم افتاد اربای ناله های این دل پاره به جایی نرسد ارباب گریه‌های منه آواره به جایی نرسد میگم تا که از جانب معشوق نباشد کششی ارباب کوشش عاشق بیچاره به جلیی نرسد از کودکیم مستم و عاشقم من درگه شاه منه یه صادقم آخر یه روزی دعای خواهرت آغوش حرم می شود لایقم یابن الزهرا یا امام باقر یا امام باقر یا امام باقر .
. غلامرضا سازگار ای داده در ماه جمادی فیض از دست برخیز کز جام رجب گردیم سر مست ماه دعا ماه نیایش ماه توحید هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید برخیز کز نهر رجب آبی بنوشیم از دست ساقی بادۀ نابی بنوشیم برخیز تا عمری بُود باقی، کجایی جام طهورا می دهد ساقی کجایی برخیز بر زلف عبادت شانه ای زن پَر در شعاع عشق چون پروانه ای زن دل بزم توحید آمده برخیز برخیز عید آمده عید آمده برخیز برخیز آغاز ماه است و زمین دریای انجم تابیده از برج ولا خورشید پنجم میلاد فرزند امام السّاجدین است در جلوه، روی ماه زین العابدین است بنت الحسن ای عالمی را کرده گلشن امشب محمّد زاده ای چشم تو روشن این چار خورشید ولا را نور عین است نجل علی مِهر حسن ماه حسین است نسل امامان همام از باب و مام است آری امام ابن امام ابن امام است این یوسف دو فاطمه در انتصاب است این یادگار احمد ختمی مآب است این می فروزد نور را در محفل جان این می شکافد علم را با تیغ برهان این است خورشید فروزان هدایت این میوه ها می چیند از نخل ولایت ذکر خدا باشد همانا ذکر خیرش وصف از عزیز او کنم یا از عُزیرش این ماه را نبود به زیبایی قرینه دور سر او گشته خورشید مدینه امشب خدا مرآت احمد آفریده بار دگر بر ما محمّد آفریده در اوّل ماه رجب مهری درخشید بر چشم عالم تا قیامت نور بخشید این نازنین فرزند دلبند حسین است محو خدا و مات لبخند حسین است تا ماه رویش را حسین ابن علی دید چون مصحف ختم رسل بوسید بوسید این است فرزندی که از جدّ کرامش آورده جابر با ادب عرض سلامش رخسار او گلزار هستی را صفا داد انگشت او چشمان جابر را شفا داد هفت آسمان خشتی ز ایوان رفیعش گلبوسۀ جبریل بر باب البقیعش بیماری دل را طبیب حاذق است این قرآن صامت را زبان ناطق است این ای سر به خطّ آل پیغمبر نهاده قرآن فرا گیرید از این خانواده اینان همانا مخزن سرّ خدایند اینان چو پیغمبر به قرآن آشنایند خواهید از قرآن کلام بکر پرسید بالله قسم باید ز اهل ذکر پرسید بالله قسم قرآن بی آل رسالت خواننده ی خود را کشاند در ضلالت بی نور عترت علم و دانش نار و دود است هیزم شکن این نار و دود آل سعود است اینان که از اسلام و قرآن سر شکستند اجدادشان دندان پیغمبر شکستند اینان که از اجداد شیطان را مطیعند ویرانگر قبر امامان بقیعند در مذهب شیعه نه تنها خار باشند ز اینان تمام مسلمین بیزار باشند پیوسته با اولاد پیغمبر به جنگ اند قرآن سر نی کرده با حیدر بجنگند بن بازشان یک عمر عاص حیله گر بود چشم دلش از چشم کورش کورتر بود ما شیعه یعنی پیرو آل رسولیم شاداب عطر ناب گلهای بتولیم دامان ما دامان عزّت بوده ز آغاز میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز ما از سقیفه نه که از نسل غدیریم بر سینۀ خصم علی پیوسته تیریم ما شیر حق را تا ابد از رهروانیم نه اهل صفّین نه جمل نه نهروانیم ما بعد موسی راه هارون برگزیدیم از سامری ها تا قیامت سر بریدیم هرگز نیفتد نغمۀ توحید از جوش گوساله های سامری خاموش خاموش در خشم ما برق ستم غدیر است میلاد ما امروز نه روز غدیر است ماییم و آل الله و آیات شریفه نه شافعی نه حنبلی نه بو حنیفه دنیای دین آباد قال الباقر ماست عالم پر از فریاد قال الباقر ماست با حضرت او الفتی دیرینه داریم هر شب بقیعی در درون سینه داریم ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم هر یک چراغ چار قبر بی چراغیم دیدیم یک دریای نور این قبرها را بوسیده ایم از راه دور این قبرها را زین چار، گیرد فیض ها بسیار کعبه تو چار قبرش خوانی و من چار کعبه "میثم" که دارد نور عترت را به سینه گوید سلام از دور بر شهر مدینه .
. صحبت ازعاشقی وعشق جگر میخواهد دم زدن از لب معشوق شِکر میخواهد بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن نظر حضرت حق، همّت پَر میخواهد به هواخواهی از یار، علمدار شدن سینه‌ای همچو ابالفضل سپر میخواهد آسمان موهبتی باز فرستاد زمین صید این موهبت ای دوست هنر میخواهد نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است یا دل حضرت سجاد پسر میخواهد دامن فاطمه‌ای باز قمربار شده علـی دوم زهـراست، پسردار شده پسری آمده همنام رسول دو سرا احمد دوّمی از نسل علی و زهرا آمده تا که به اسلام اصالت بدهد آمده تا که بود پرچم دین پابرجا خاک میخورد علوم نبوی روی زمین آمده تا که تکانی بدهد دنیا را کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش باقرالعلـم نبییّن و به «اَیٍّ بقرا» شیعه شد زنده به هر جمله قال الباقر شیعه باقیست به ابقای کلام آقا آمده روشنی چشم رسول ثقلین نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین .
. ... نفس اول و/ نفس آخرم ذکرمه من در این خونه نوکرم از می عاشقی/پر شده ساغرم گدای خونه ی حضرت باقرم باز با شعف، باز با امید، باز با یقین عیدی می گیرم از زین العابدین ۲ همونی که این دل می خواد اومده تا که بشه باز دل آباد اومده گل پسره سجاد اومده یا سیدی یا سیدی یا باقر هم آبروم اومد/ هم آرزوم اومد چون شکافنده ی بحر علوم اومد ستاره میخونه/ توو گوش آسمون نگا بکن که یه ماه تموم اومد نور خدا، نور نبی، نور علی صورت زهرایی شو کرده منجلی ۲ برا عاشقا باز دلبر اومده بگو آبروی منبر اومده امام شاگرد پرور اومده یا سیدی یا سیدی یا باقر چه مه جبینی و/ چه بی قرینی و چه نگاری و چه نور دو عینیه دو طرفه شده/ نور سیادتش چون نسبش حسنی و حسینیه راه بهشت، راه بقیع، راه ولا عیدی ما امشب رزق کربلا ۲ رو پر فرشته از راه اومده   با یه صورت مثل ماه اومده نوه ی اباعبدالله اومده یا سیدی یا سیدی یا باقر ... : مادر ایشان “فاطمه بنت حسن” و پدر ایشان “علی ابن حسین” ارواحنا فداهم هستند.به همین جهت نسبشان هم حسنی و هم حسینی