#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
میلِ پروازی نباشد، پر نمی آید به کار
التماسِ چشم هایِ تر نمی آید به کار
باید از صدق و صفا همواره دل را صاف کرد
شوقِ جانبازی نباشد سر نمی آید به کار
فقر ذاتی مان سبب شد سائلِ این در شویم
در سلوکِ ما که سیم و زر نمی آید به کار
رعیت خود را محبت کرده آقا میکنند
محضر این خاندان نوکر نمی آید به کار
درد بی درمانِ ما را هیچ گونه مرهمی
جز غبارِ مقدم قنبر نمی آید به کار
باید امشب جام مستی مان دوباره پر شود
تا نباشد باده ای ، ساغر نمی آید به کار
ما به شوق رویِ مولا سویِ جنت میرویم
جنت بی ساقی کوثر نمی آید به کار
چه در این دنیا چه در عقبا به جز سرمایۀ
دوستی با آل پیغمبر نمی آید به کار
«حُبُّه ُایمان» به این معناست که بی مهر او
تا نماز و روزه هم دیگر نمی اید به کار
"آمدم دنیا برای دیدن روی علی"
سرنوشت من گره خورده به گیسوی علی
دور تا دور حرم بزمی فراهم میشود
میرسد آقای ما آقای عالم میشود
خیر و برکت را به دنبال خودش می آورد
مولدی که مظهر فیض دمادم میشود
با دم داوودی اش "قدافلح…" سر میدهد
زادۀ بنت اسد عیسی بن مریم میشود
حب مولا انبیا را ارج و قربی میدهد
با ولایش نوح ، نوحُ و آدم آدم میشود
پور عمران یاعلی گویان به دریا میزند
با علی در بارگاه قرب محرم میشود
مرتضی دستِ خدا چشم خدا روحِ خداست
در وجود او خدا بهتر مجسم میشود
روزی عالم گره خورده به تار گیسویش
هر که از چشمش می اُفتد روزی اش کم میشود
هرچه دارم را فدایِ خاک پایش میکنم
آن قدر خوب است که «بابا» صدایش میکنم
بوالحسن ، خیرُ البشر ، ابنُ الصفا یعنی علی
حیدر و صفدر ، غضنفر ، مرتضی یعنی علی
والد السبطین ، امیرالمومنین نفس الرسول
زوج الزهرا ، وصیُ المصطفی یعنی علی
وارثِ علمُ النبیین و ولی المتقین
بوتراب و حضرتِ بابُ الهدی یعنی علی
هم امام المسلمین و هم حیات العارفین
بی گمان حصن حصین ، کهف الوری یعنی علی
رمز باء تحت بسم الله الرحمن الرحیم
رکن الایمان بعد رکن الاولیا یعنی علی
اول من يدخل الجنة , صراط المستقیم
سیدالابرار، مصباحُ الدجی یعنی علی
أقوم الناس بعهد الله , دیان العرب
افضل الناس و وصی الاوصیا یعنی علی
أول من آمن بالله ، یعسوب قریش
قاتل الکفار , شاه لافتی یعنی علی
کعبه و رکن و مقام و زمزم و حجر و حطیم
مستجار و مشعر و مروه صفا یعنی علی
حجرعین ، قنسوم ، شمساطیل ، حزبیل و امین
اصب و منسوم و معین و ایلیا یعنی علی
حمد و توحید و نبأ ، یاسین و اسرا و صحف
شمس و ناس و ملک و شرح و والضحی یعنی علی
«اُدْخُلوُها بسلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلوُد»
خلق جنت بی گمان تنها برایِ شیعه بود
واژه واژه واژه ام را شعر نابش میکنم
با علی حل میکنم جام شرابش میکنم
خانۀ مولای من دروازۀ خوشبختی است
با علی کوه گناهم را ثوابش میکنم
میزنم بر سینه ام سنگ علی را روز و شب
سینه را اینگونه خوش رنگ و لعابش میکنم
بی گمان بویی نبرد از آدمیت منکرش
هرکه شد کلب علی آدم حسابش میکنم
تا بیندازد خودش قلاده ای بر گردنم
من به هر نحوی شده آخر مجابش میکنم
از شما پنهان نباشد از خدایم هم که نیست
در میان سجده گاهی رب خطابش میکنم
میبرد شبهای دلتنگی مرا سوی نجف
عکس ایوان طلایی را که قابش میکنم
از علی بن ابیطالب مدد میگیرم و
نقشه های شوم را نقش بر آبش میکنم
ذوالفقار امروز در دست محبان علی ست
دشمن اسلام را خانه خرابش میکنم
از منادی های وحدت هستم اما ناگزیر
هرکسی که دشمنی ورزد جوابش میکنم
هرکسی که پاسدار شیعه شد رأیِ من است
هرکه سرباز ولی شد انتخابش میکنم
راه من از راه تزویر زبیری ها جداست
آرزویم دولتی "صالح طلب" ، "تقواگراست"
شاعر : علیرضا خاکساری
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر
تا کعبه شد شبیه به بُت خانه بیشتر
بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد
اُفتاده است گردنِ پیمانه بیشتر
حق می دهی که کافر زنجیری ات شویم
جمع است گرد زلفِ تو دیوانه بیشتر
زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما
پُر می شود زِ هدیۀ شاهانه بیشتر
خُم را شکسته ایم به سر ، غرقِ باده ایم
تا هست عُمر رو به علی ایستادهایم
با تو شروع می کنم امشب طواف را
افطار میکنم به مِی اَت اعتکاف را ...
از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد
هفتاد بار چرخ دهم این مطاف را
دارد خدا جلوسِ تو را نقش می زند
بگذار رویِ دامن سبزت غلاف را
پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری
جبریل گم نموده سرِ این کلاف را
ایوانِ توست تا به ابد آرزویِ چشم
جانم بخواه نعره زنم ای به روی چشم
تکیه بزن به هیبت پروردگاری ات
هو می کشم زِ طَنطنۀ ذوالفقاری ات
تو ایستاده و ملکُ الموت می شود
در گیر و دارِ معرکه ، بازِ شکاری ات
حتیٰ خدا سروده برایت قصیده ای
مدحی برای لحظۀ دُل دُل سواری ات
عباس هم به پشت سرت مشق می کند
تقلیدِ ضربه های زمین کوبِ کاری ات
زینب چه داشت؟ جز نفس مرتضی علی
زینب که بود؟ سایۀ شیر خدا علی
ما را برای خانۀ خود پا دری ببین
تکه مذابِ کورۀ آن زرگری ببین
ما را که در غبار مدینه نشسته ایم
مانند یازده پسرت مادری ببین
دارند صحن فاطمه را کار می کنند
جایی برایِ رفتگری نوکری ببین
وقت رکوع گِرد شما بال میزنیم
ما را برایِ هدیه انگشتری ببین
شکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می شویم
عمریست با حسینِ علی پیر می شویم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✓
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
دل نمی ماند به روی دست، بادلدارها
خاصه وقتی که باشد رویِ لب ، اصرارها
باز تحویلم گرفتند و نوشتند عاشقم
باز در آغوشِ یارم ، تازه شد دیدارها
نیستم تا زنده ام دنبال یاری غیر او
نیستم راضی به این دیدار ، این مقدارها
من فدایِ آنکه دستش نخلها را بار داد
آنکه رویش میدرخشد بین گندم زارها
خاک پایِ مرتضا هستم که با دست خدا
بخت ها را میگشاید وقت کشت و کارها
ما اگر گل کرده ایم از اشک شبهای علی است
خوبی از ما نیست ، از خاکِ قدم های علی است
مرتضا انداخته بر پایِ صیدش دام را
مرتضا انداخت بر جانم تب احرام را
دیدن روی علی قطعاً ملاقات خداست
کنده ام با ذکر هو هو پردۀ ابهام را
می روم رکن یمانی سیزده شب در رجب
تا بگیرم از لب ساقی کوثر ، کام را
آمده احمد بریزد هرچه دارد پایِ او
آمده حیدر بیارد یکصد و ده جام را
من گنهکارم ، گنهکارم ، گنهکارم ولی
او شفاعت میکند با فاطمه فردام را
حلقه بر در میزنم هر بار چشمانم تر است
خاصه وقتی که صاحب خانه اسمش حیدر است
در مقام نوکری منت ، مکرر می کشم
جور عشاق علی را صد برابر می کشم
دیده زیر گیوۀ خاکی مولا جای خود
چشم زیر گیوۀ خاکی قنبر می کشم
قاب قوسین و علی را وحی میفهمد ، نه من!
من در ایوانِ طلا عکس پیمبر می کشم
شب نشینی با خدا را دوست دارم چونکه بعد
یک سری هم خانۀ زهرا و حیدر می کشم
ساغر از دستم نیفتد ، من خودم خواهم شکست
کوثر از دست علی باشد فقط سر می کشم
می رسد روزی مان از خیر اوقات علی
میدهد حاجات مان را احتیاجات علی
می خَرد من را خدا تا هست دکاّنم نجف
خانه زادِ حیدرم ، هر روز مهمانم نجف
مدح حیدر روبرویِ کعبه شک می آورد
مینویسم قبله ، اما باز میخوانم نجف
سنگ ریزه در غذای حضرتی دیدم شبی
مزه کرده از همان شب زیر دندانم نجف
تا نگیرد دست من را اعتکافم ناقص است
تا نگیرم کربلا را من که می مانم نجف
هرکسی که در نجف ، دستش به دامانِ خداست
زیر آب ناودان ، گریان شود حاجت رواست
هرکجا حال مناجات است آنجا بهترم
هرکجا که خیمه ای برپاست ، خوبم محشرم
مهر حیدر را به من دادند از روز ازل
با امین الله بابا و کسایِ مادرم
سنگی از در نجف دارم به دستم غالباً
ذکر یا زهرا اگر حک بوده بر انگشترم
صحن زهرا یکطرف ، صحن مدینه یکطرف
باز هم این شاخه و آن شاخه دارم می پرم
رو گرفته از علی ، پهلو گرفته فاطمه
روضه زهرا بماند یک شب دیگر،حرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
به زمین نبسته ام دل به هوایِ آستانش
زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
شده ام اسیرِ لطفش شده ام گدایِ نانش
همه عمر بر ندارم سر خود از آستانش
که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
به برایش رفته که بسازد آشیانه
لبِ آسمانِ هفتم شده غرق در ترانه
ملکی به گرد پایش نفسی رسیده یا نه
به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه
نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش
چه کسی دوباره نان را به فقیر میرساند
جریانِ چشمه ها را به کبیر میرساند
خبرِ جنابِ خُم را به غدیر میرساند
چه کسی سلام مارا به امیر میرساند
خبرِ شکسته جانی که به لب رسیده جانش
به جنون کشانده ساقی دلِ مبتلای مارا
متحیرم چه نامم بشرِ خدا نما را
بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را
علی ای همایِ رحمت تو چه آیتی خدارا
که قبیلۀ قلم ها شده قاصر از بیانش
غمی از خزان نباشد که بهارمان میاید
شبی از مسیر دریا به دیارمان میاید
دم احتضار بی شک به کنارمان میاید
دو جهان بدونِ حیدر به چه کارمان میاید
نَمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش
خبر صحیح مسلم شده صادر از بُخاری
که علیست اصلِ ثابت که علیست فیض جاری
که علیست جانِ احمد که علیست نورِ باری
که علیست خشم ایزد که به تیغِ ذوالفقاری
زده ریشه ی ستم را به دو دست پرتوانش
نشنیده اند آیا که خدای حی سرمد
شب و روز میفرستد صلوات بر محمد
و به این دلیل روشن که علیست جان احمد
رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان لا مکانش
دل خویش را به جز او به گسی دگر نبستم
چه عنایتی نموده که هنوز مستِ مستم
چه کنم که عهد خود را نشکست و من شکستم
نبرید و من بریدم نگسست و من گسستم
من و لطف بی دریغش من و فیضِ بی کرانش
سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم
غم او دوباره خیمه زده گوشۀ اتاقم
چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم
چه شود اگر که امشب دل غرقِش بیابم
برسد به کاروانی که علی ست ساربانش
به طوافِ دوست رفتم چه حریم آشنایی
چه فضایِ روح بخشی چه نسیم دلربایی
نکند به من بگوید پس از این همه جدایی
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
به درون خانه ای که ملک است پاسبانش
به حریم او ملائک همه گرم خوشه چینی
همۀ پیمبران در حرمش به شب نشینی
پر عطر آسمان ها شده زائرِ زمینی
دل الغدیری من شده عاشق امینی
که به جز علی نبوده همه عمر بر زبانش
همه شب در این امیدم در دوست باز باشد
که به شب خیال رویش خوش و دلنواز باشد
غزل از علی سرودن چه کم از نماز باشد
شبِ شاعران بی دل چه شبی دراز باشد
شبِ بی ستاره ای که فقط اوست در میانش
به طوافِ کعبه هرکس که به دیدۀ تر آید
همه هست آرزویش که علی زِ در درآید
نظری اگر نماید شبِ بی کسی سرآید
خودِ کعبه نیز باید به طوافِ حیدر آید
به فدایِ آن امیری که خداست مدح خوانش
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
بنویسید مرا بندۀ سلطان نجف
بنویسید که عالم همه قربان نجف
ما غباریم غبارى زِِ بیابان نجف
بنویسید على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سلیمانِ نجف
آنکه بر خاک ، حیاتِ دو جهان داد ، که هست؟
آنکه بر مُرده زبان داد ، توان داد که هست؟
آنکه در کعبه خودش اِذنِ اذان داد که هست؟
تَرَک کعبه به ما نیز نشان داد که هست
کعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! دیدن این صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هیبتِ او را دارد
نه حرم بلکه على عرشِ معلى دارد
و اگر کعبه دَرَد سینۀ خود ،جا دارد
سرِ ما ذبح کنید بر سرِ ایوان نجف
زِ قدومش همۀ راه به هم مىریزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىریزد
تا ببیند رُخ او ماه ، به هم مىریزد
گر على گریه کُنَد ، چاه به هم مىریزد
جانِ عالم به فداىِ شه مردانِ نجف
من على را به خدا رازِ خدا میدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و کیف بشر میخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنویسید مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلمیحَش
از کران تا به کران دانهاى از تسبیحَش
فتح خیبر که نشد معجز شد تفریحش
و نشد غیرِ على کَس به على تشبیهش
بنویسید على بانىِ ایمان نجف
جلوۀ دیگرى از جلوۀ مولا زهراست
روى پیشانى او نقش فقط یا زهراست
به دلم غم نرود تا که دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غیرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا که در معرکه شمشیر به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ یاد
دامنش خیس شد و آبرویش رفت به باد
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد
چه شکوهیست در این هیبت طوفان نجف
تو بر این سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شیعه به دنیا تو ولایت دارى
که در عُقبى تو فقط حُکمِ حکومت دارى
به غلامانِ خودت نیز عنایت دارى
بطلب این همه سرمست به ایوان نجف
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق
مسلمان جایخود دارد چه سازم هندوانش را
علی را بی خدا اصلاً خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چُنینش را ،نه میخواهم چُنانش را
نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتهی احمد
مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را
بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست
چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را
خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست
و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را
بگویم فاشحیدر کیست ممسوس خداوند است
زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را
همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم
چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را
ضریحش که بهجای خود دلم آنقدرها تنگ است
کسیکه یا علیگفته است میبوسم دهانش را
زمان خطبهخوانی او سخنران نه سخندان است
که منبر میبرد حظ، شیوهی فنّ بیانش را
خدا خود را اگر مومن صدا کرده است میخواهد
که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را
قَسیمُ النار والجنه علی تنها علی بودهاست
کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را
بهقدرِ نان جو از مُلک این دنیا نمیخواهد
نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانشرا
خدا آغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً
به پایان میبَرَد با "یاعلی" کار جهانش را
...
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
ازل بود ابتدا بود و یکی بود و همان یک دم
خدا بود و خدا بود و نه ارض و نه سما بود و
نه حرف از ماسوی بود و فقط یک کبریا بود
و خدا تنهای تنها بود
زمانی نه مکانی نه کران و بیکرانی
نه زمین و آسمان و کهکشانی
نه نهانی نه عیانی نه نشان و بی نشانی
نه پیدا و نه پنهانی نه انسانی نه حیوانی
نه بارانی نه طوفانی ازل پنهان و نامعلوم
ابد که همچنان گُنگ است و نامفهوم
جهان یکریز ظلمت بود و وحشت بود
آری هر چه بود آن روز غربت بود
خدا نیّت نمود آغاز خلقت را
مهیّا کرد اسباب هدایت را
و نوری از دلِ نوری و نوری از پی نوری
وسانِ چهارده نور آفرید اول خدا شور آفرید
اول و عالم را به نور خویش روشن کرد و مقصد را معیّن کرد
بماند قصه ی خلقت بماند ماجرای سجده بر آدم
چه آمد بر بشر تا حضرتِ خاتم
بماند قصه ی نوح و خلیل و موسی و عیسی
بماند مکه و بَطحاء بماند لیلةُ الاَسری
شب معراج آن باران که حیّ عالیِ اعلی
مطابق با حدیثِ قدسی لولاک برای خلقتِ افلاک
از اول یک هدف دارد چه دُرّی در صدف دارد
به خلقت یک علی دارد که بر عالم شرف دارد
خدا هم بارگاهی در نجف دارد
علی از ابتدا بوده خدا بوده نه اما ناخدا بوده
بزرگِ ماسِوی بوده قَدَر بوده قضا بوده
نه از ایزد جدا بوده نه با ایزد دو تا بوده
دَمِ قالوا بلی بوده و آدم آشنا بوده
کنارِ نوح در کشتی علی خود رهنما بوده
علی نور هدی بوده در آتش با خلیلُ الله
مشغول دعا بوده
علی بوده اگر اعجاز موسي در عصا بوده
علی گفته اگر عیسی نفس هایش شِفا بوده
علی با مصطفی بوده شبِ مبعث علی هم
گوشه ی غار حرا بوده..
علی حِصن حصین است و
علی یعسوبِ دین است و
علی نورِ مبین است و
امیرالمؤمنین است و
امام المتقین است و
علی میزان علی قرآن
علی فُرقان علی ایمان
علی جان و علی جانان
علی روح و علی ریحان
علی لؤلؤ علی مرجان
چه میگویم منِ شاعر زبان در مدح او قاصر
علی اول علی آخِر علی باطن علی ظاهر
علی قادر علی قاهر علی صابر علی شاکر
علی ناصر محبِّ مرتضی مؤمن بد اندیشِ علی کافِر
به یک شب در چهل منزل علی حاضر علی ناظر
زمین با او سرسبز و زمینِ بی علی بایر
به هر شکل و به هر قالب به هر سمتی به هر جانب
اگر تاجر اگر کاسب اگر مغلوب اگر غالب
بگو با حاضر و غائب شده بر انس و جان واجب
اطاعت از علی بن ابیطالب
علی با ما از اقیانوس میگوید
شب تاریک از فانوس میگوید
اگر زشتیم از طاووس میگوید
علی از قلب های صادق و مأنوس میگوید
علی از ظلم از بیدادِ دقیانوس میگوید
علی از غیرت از عفّت علی از ارزش ناموس میگوید
سلونی گفته و ملموس میگوید
چرا با افسوس میگوید
سند دارم علی از حکمتِ فریادهای
زخمیِ ناقوس میگوید
سبحان الله حقاً حقّا، اِنّ المولا صمد یبقی
یحلُ مُحَنّا رِفقاً رِفقا، حقاً حقا صِدقاً صِدقا
یا مَولانا لاتُهلِکنا و تَدارَکنا واستَخدِمنا
قد جَرَّعنا عفوَک عَنّا اِنّ الدنیا قد غرَّتنا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
تو را تا دیده ام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا از خود رها دیدم
تو را در سجده ی باران و بر سجاده ی صحرا
به هنگام قنوت برگ ها در ربنّا دیدم
تو در هفت آسمان سِیر و سفر میکردی اما من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار حِجر اسماعیل در سرچشمه ی زمزم
صفا و مَروه را گِرد تو در سعی و صفا دیدم
تو را دیدم که میچرخی گِرد خانه ات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه قبله ی اهل وِلا دیدم
تو را فرمانبَرِ یا ایُّها المُدَّثِّر از اوّل
تو را السابقون السابقون از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشق ترین دلداده ی قالوا بَلی دیدم
تو افکندی حجاب از روی کرَّمنا بنی آدم
که سیمای تو را آیینه ی ایزد نما دیدم
تو آدم را فراخواندی به عِلم اعلمُ الاَسماء
تو را در کشتی نوح پیمبر، ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و یَدِ بَیضاء
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی، مسیحا دم
که از اول تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین بخشی
تو را روحِ قناعت، اسوه ی فقر و غِنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمسِ جهان آرا
تو را پروانه ی پیغمبر از غارِ حَرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد و خندق و خیبر
به دستت تیغِ لاسَیف و به شَانت لافَتی دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی در برقِ شمشیرت
جهانی را به لب اهلاً و سهلاً مرحبا دیدم
تلاوت کردی آیات برائت را به زیبایی
تو را خورشیدِ بامِ مکّه در اُمُّ القُری دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بی نهایت تا کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدا را روزِ فتحِ مکّه با حیرت
خلیل بت شکن را روی دوشِ مصطفی دیدم
وَ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ را که میخواندم
تو را در لَیلَةُ المعراج با بدرُالدُّجی دیدم
سراغ آیه ی الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ رفتم
تمام آیه را وصف علیِ مرتضی دیدم
شُکوه و عزّت و هستی، کمال عشق و سرمستی
چه گویم من که روی دست پیغمبر چه ها دیدم
تو را در سایه ی باغِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ
شکوفا یافتم مصداقِ مصباحُ الهدی دیدم
گُل روی تو در سَبَِّح إِسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
تجسم کردم آری تا جمالِ کبریا دیدم
تو را در سوره ی حامیم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
تو را در آیه ی تطهیر و در قُل اِنَّما دیدم
تو را در نونِ الرَّحمان و عین عَلَّم القرآن
تو را در یای یاسین ترجمان طا و ها دیدم
تو را در قُلْ کَفی بِاللّه در وَالتّینُ وَالزَّیتون
تو را در لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى دیدم
نه تنها هست اوجِ رَأفتت در قافِ وَالقرآن
تو را در سوره ی والشّمسُ والطّور و ضُحی دیدم
تو را با چهره ی پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنارِ زاغه های شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندانِ شاهد هم
تو را با گوهرِ اشک یتیمان آشِنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سوره ی انسان و متنِ هَلْ أَتَی دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوتِ محضِ نخلستان
تو را در نیمه شب در گریه های بی صدا دیدم
شبی که شمعِ بیت المال را خاموش میکردی
تو را با بی ریایی خفته روی بوریا دیدم
تو رازِ غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت درِ آتش زده با زُهرَةُ الزَّهرا
صبور و مهربان در تیرِ باران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند آنها هم
اسیر پنجه ی تقدیر در تبَّت یدا دیدم
چه میدیدم در اِیوان نجف در کوفه در محرابِ مسجد هم
شهادتنامه ی فُزْتُ وَ ربِّ الکعبه را دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینه ی آیین تو مِهر و وفا دیدم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
کیستم من بنده ای از فرط عصیان شرمگینم
روز و شب باران خجلت بارد از ابر جبینم
خیزد از پرونده ی جرم و گناهم دود و آتش
خلق پندارند همچون لاله ی خُلدِ بَرینم
زاغ بودم لِیک در بین هَزاران بوده جایم
خار بودم سالها در باغ با گُل همنشینم
دانه ای با خود ندارم تا در این مَزرَع فشانم
هر چه هست از خِرمن فضل و معانی خوشه چینم
راه سخت و بار سنگین، پای خسته دست خالی
مرگ بر گِرد سر است و قبر دائم در کمینم
زینتی با خود ندارم اشکِ سرخ از دیده بارم
تا مگر رنگین به خونِ دیده گردد آستینم
نه نهالم تا دهم گُل، نه گُلم تا عِطر بخشم
با که گویم وای بر حالم که نه آنم نه اینم
خوی دیوَم باشد و دستم به دامانِ فرشته
رویِ زشتم باشد و مشتاق وصل حورُالعینم
روز اول داشتم بختِ سلیمان حیف کآخر
گشت غارت ناگهان با دست اهریمن نگینم
راه روشن، لیک غافل میروم با چشم بسته
وای اگر یکباره خود را در دل دوزخ ببینم
پاسخ مثبت به شیطان داده و تسلیم نفسم
من که آوای خدا افکنده از هر سو طنینم
بار معبودا !تو دانی با تمام کج رَوی ها
راست گویم خادم کوی امام راستینم
گر به دوزخ پا گذارم آتشم گردد گلستان
چون به دل باشد تَوَلّای امیرَالمؤمنینم
نِی عجب گر اهل محشر را معین و یار گردم
گر بُوَد مولا امیرالمؤمنین یار و معینم
شیرِ حق، نفس پیمبر، قائلِ قول سَلونی
آنکه حُبِّ اوست راهم آنکه مِهر اوست دینم
میرسد از منبر کوفه ندای او به گوشم
ای تمام خلق عالم من امامُ العالمینم
گمرَهان را رهنمایم مؤمنین را پیشوایم
مسلمین را مقتدایم مصطفی را جانشینم
من علی ام، عالی ام، دانای اسرار نهانم
کارپردا اَنجُم آرای سمایم کارپرداز زمینم
دائم هستم، قائم هستم، حاکم هستم، عالِم هستم
واصل هستم فاضل هستم مرشد روحُ الامینم
من به قرآن باء بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِم
مؤمنون و کوثر و طاها و قدر و یا و سینم
انبیا را جانِ جانم، نفسِ ختمُ الانبیاءام
اولیا را حکمرانم، عبد خَیرُالحاکمینم
آل عمران مائده اعراف توبه هود نوحم
مؤمن و شوری و فتح و صافّات و حشر و تینم
در مقام بندگی آید ز من کار خدایی
دستگیر کل خلق از اولین تا آخرینم
گفته قرآن چنگ باید زد به حبلِ الله جَمیعا
دست پیش آرید من حبلُ المتینم
من مُعزُّالمؤمنینم من مُذِّلُ المشرکینم
من بصیرُ بِالعبادم من هدیً للمتقینم
روز محشر کارپرداز اصحاب الشِّمالم
پیشوا و رهبر و مولای اصحابُ الیمینم
انَّما در شَأن من نازل شده ای اهل عالم
در رکوع خویشتن دادم به سائل چون نگینم
روح و مصداق أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک منم من
زانکه آرامش به قلبِ پاک ختمُ المرسلینم
تا قیامت گر شود تفسیر از نهج البلاغه
نیست خطی از خطوط صفحه ی علمُ الیقینم
پرچمم نَصرُ مِنَ الله است و خود فتحاً قَریب
در نبرد ناکثین و قاسطین و مارقینم
آستانم آسمان است و زمین گیرد مَآلش
خود دهم فرمان و دست حق بُوَد در آستینم
دردمندان را دوایم بینوایان را نوایم
بی پناهان را پناهم بی مُعینان را معینم
خاک و باد و آب و آتش در پی فرمان گذاری
در شمال و در جنوب و در یسار و در یمینم
صبح خلقت بندگی آموختم خِیل مَلَک را
با طنینِ نغمه ی ایّاک نعبد نستعینم
رایت فتح الفتوحم آیت نصر خدایم
پیشتاز زاهدانم پیشوای عارفینم
باب شهرِ علم سرمد، کُفو زهرا، جان احمد
شیر و شمشیر پیمبر، مظهر جان آفرینم
من همان شاهم، که هنگام سحر، با روی بسته
با فقیران هم کلامم، با یتیمان همنشینم
من همان شاهم که میخندم به روی دردمندان
گرچه خود از غصه لبریز است قلبِ نازنینم
روز یارِ خَلق و شب همبازی طفل یتیمم
همنشینی با فقیری را به شاهی برگزینم
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
ای علی گو ای فدایت جان و دل
ای تو را دست خدا در آب و گِل
ای علی گو قدر این دل را بدان
وَ ان یَکاد و چهار قُل بر آن بخوان
چشم ناپاک از دلِ پاک تو دور
یا علی گو تا زمانِ نفخِ صور
دل نه! این دل نیست اندر سینه ات
عکسی از مولاست بر آیینه ات
هر دلی کان خانه ی مولا بُوَد
خانه دارش حضرت زهرا بُوَد
چون که زهرا خانه دار خانه شد
قصرِ آباد، این دلِ ویرانه شد
شهی که از عُلُوِّ شأن، ثنای او خدا کند
دگر مدیحه ذاتِ او چگونه ماسوی کند
سزد که او به نطق خود ثنای خود ادا کند
که آگه از علی نبوده هیچکس به جز علی
ببخشد از تبسّمی وجود، ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر میدهد حیات را ممات را
امیرِ کائنات و صاحب اختیار هر دلی
من ار به قبله رو کنم به عشق روی او کنم
اقامه ی صلاة را به گفتگوی او کنم
ز حجّ و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
تمامِ عمر سر نهم به خاک پای آن ولی
الا که رحمتِ آیتی ز رحمت علی بُوَد
همه کتاب انبياء حکایت علی بُوَد
اَتَمِّ نعمت خدا ولایت علی بُوَد
بیا بیا به مرتضی بگو بگو بلی بلی
انکار خدای ازلی نتوان کرد
تفریق رسول از ولی نتوان کرد
ماتم که علی را به چه تشبیه کنم
تشبیه علی بجز علی نتوان کرد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیدهی روح الامین باشد
خدا میخواست از رخسارهی خود پرده بردارد
خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد
علیٌ حُبّه جُنَّه ، قَسیم النارُ و الجَنَّه
خدا میخواست آن باشد ، خدا میخواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد
به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبلُ المتین باشد
مرا تا خطبههای بیالف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه بینقطهی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزلهای تو بیاندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد
#شاعر: احمد علوی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
هر نصرُ مِن الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود
آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعرۀ تکبیر علی بود
در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینۀ دشمن هدف تیر علی بود
یک قوم در اندیشۀ تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود
گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود
حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود
صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمیشد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود
پیغمبر ما آینۀ حسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود
هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود
از خاک نجف شاخۀ انگور بر آمد
این معجزۀ تاک به اکسیر علی بود
ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همۀ عمر به تسخیر علی بود
#شاعر: جواد محمدزمانی
..