eitaa logo
ذاکرین آل الله
293 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. دیشب از فَـرق علـ💔ــے ڪعبہ پُلــے زد بہ بهشٺـــ چہ مُراعـاٺِ نظیـرےسٺ علــ💔ـے ، ڪعبہ ، بهشٺـــ 🥀
روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ کربلایی . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ عاقبت جان به لبِ صبر رساندند، علی! پای آن قول که دادند نماندند، علی! واقعاً مَردمِ این شهر نمک نشناسند جایِ جبران به دلت داغ نشاندند، علی! اُجرتِ این همه چاهی که تو کَندی این بود قطره‌ای آب به اصغر نرساندند، علی! پسرت را ته گودال کشیدند به زور دخترت را سَرِ بازار کشاندند، علی! تازه با اینکه حُسینت سرِ نِی قرآن خواند بهتر از خارجی‌اش کوفه نخوانند، علی! کودکانی که عسل خورده ی دستت بودن برتنِ بی کفنش اسب دواندن، علی! *اون آقایی که با یه دست،دَرِ قلعه ی خیبر رو بلند کرده،دیدن زانوهاش دیگه توانی نداره،عباس سر به محراب گذاشته،ابی عبدالله کناری نشسته،آقا امامِ مجتبی فرمود: این گلیم یا حصیر رو بیارید، بابا رو رویِ گلیم قرار دادن،اطراف گلیم رو بلند کردن، کوچه پس کوچه های کوفه یه وقت چشماش رو باز کرد،حسن جانم! بایست می خوام خودم بیام،دخترم تحمل نداره من رو در این حال ببینه... بعضی ها نقل میکنن:امام حسن با شالش خونهای سر و رویِ بابارو پاک کرد،با این حال نوشتن تا چشم زینب به باباش افتاد، از حال رفت. یا صاحب الزمان! یه ساعتی رسید،همین زینب،ازبالایِ بلندی،نگاه کرد،دید نیزه دار با نیزه میزنه* این همه راه دویدم پیِ دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنارِ بدنت جان بدهم فکرِ همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پایِ خود از سینه ی او بردارید من هم از این تنِ بی سر شده سهمی دارم .
.. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ رمضان . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ به سویِ مسجد شد رَوُونه آروم آروم از تو خونه آسمونا غرقِ در خونِ هجر بابا سر رسیده سر زده از غم سپیده کوفه داره نوحه میخونه اون که نون و خرما میبرده هر شب برا یتیما دیگه تنگه قلبش برا عزیزش برای زهرا مسافرِ شب بابا بابا حیدر،بابا حیدر پناهِ زینب بابا بابا حیدر،بابا حیدر .
. و در "شخصیت افراد" و در تقدیرشان بسیار تاثیرگذار است قرار بود که روزی از به‌عنوان یکی از "یاران حضرت امیرالمومنین" یاد کنیم! .
.. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ با یه دردِ سی ساله دل به این سَحَر بسته شالِ سبزشُ باز به دور سر بسته با یه دنیا دلتنگی چشماش و به در دوخته سر میذاره آروم رو چادرِ سوخته .. بی بهونه پر از تلاطمِ تویِ فکرِ بهشت و هیزمِ هیزمی که تو دست مَردمِ ای وای دونه دونه درای بسته رو یادش اومد نگاه خسته رو روضه هایِ دَرِ شکسته رو ای وای «ای وای ، ای وای ..» چشماشُ که می بنده محسنش رو می بینه می کِشه همه اش آهِ حسرت از سینه دستایِ حسن تویِ دستایی که می شد سرد راه خونه رو مثلِ زهرا گم می کرد تویِ کوچه هوایِ فاطمه تویِ خونه صدایِ فاطمه باز می خونه برای فاطمه ای وای توی کوچه عزیزش و زدن یادش اومد تو خونه ش اومدن گریه می کرد با گریۀ حسن ای وای «ای وای ، ای وای ..» جایی رو نمی بینه خیلی خون ازش رفته چشمایی که تا روضۀ عطش رفته غصه می خوره زینب رفته طاقتش دیگه با زبونِ روزه حسین حسین میگه بی قرارِ، عَقیلَةُ العَرَب فکرِ یارِ، تمومِ روز و شب روضه دارِ، حسینِ تشنه لب ای وای کربلا وُ، شهیدِ بی کفن خیمه گاه وُ، دویدنِ یه زن قتلگاه وُ، یه تیکه پیرهن ای وای «ای وای ، ای وای ..» .
. دستورِ پیامبر(ص) بود، و انتخابِ صحابه هم ! تصمیم با شما... .
می‌گفتند علی(ع) زیاد میخندد، به درد حکومت کردن نمیخورد! .
و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ این مرد که در گوشۀ بستر نگران است والله که مظلوم ترین مرد جهان است از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ... خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقای حنین است این مردِ جگر سوخته بابای حسین است *یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛ الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده .‌. دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا .. فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ‌‌، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی .. میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان .. بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت ای حسین ... .