#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #اخلاقی_و_اندرز #وصیت
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
به نام نامی او احترام بگذارید
پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید
به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت
به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید
ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد
زمان برای قعود و قیام بگذارید
عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است
که فرق بین حلال و حرام بگذارید
اگر خدای نکرده دچار درد شدید
کمی ز تربت او بین کام بگذارید
شبیه سنت اجدادمان محرم را
نشانهی عَلَمی روی بام بگذارید
برای اینکه سلامی به محضرش بدهید
به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید
بدون روضهی گودال، خاکتان نکنند!
برای ذریهی خود پیام بگذارید
لباس مشکیمان را میان خانهی قبر
فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید
چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید
قدم به مجلس روضه مدام بگذارید
شبیه ضجهزدنهای مادرش هرشب
برای مرثیه سنگ تمام بگذارید
::
به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید
کمی لباس برای امام بگذارید
گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر
برای طفل یتیمش طعام بگذارید
✍ #علیرضا_خاکساری
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
طراوت همهی روضهها ! امام زمان !
شبی به روضهی ما هم بیا امام زمان
فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است
همیشه باخبر از حال ما امام زمان!
به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت
کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان !
فراق توست سرآغاز درد بی درمان
که جز ظهور ندارد دوا، امام زمان !
شکستن دل مولایمان خدا نکند
خدا کند که بمانیم با امام زمان
شنیدهایم همه بخشش از بزرگان است
ببخش محض رضای خدا امام زمان !
قیامت و دل قبر و زمان جان کندن
به دادمان برس این چندجا امام زمان !
سلامِ سینه زنان را به جد خود برسان
اگر روانه شدی کربلا امام زمان!
تو را به جان علی اکبر امام حسین
بده حوالهی پایین پا، امام زمان !
به گریه کردن هر لحظهی تو گریه کنیم
به غیر تو نکنیم اقتدا، امام زمان !
کنار علقمهای یا کنار گودالی
کجای کرببلایی؟ کجا امام زمان ؟
امام کرببلا شد به لطف نیزه و تیر
هزار و نهصد و پنجاه تا " امام زمان "
✍ #علیرضا_خاکساری
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
عطر تو زینت فزای روضهها، مهدی بیا
هجر تو از پا میاندازد مرا، مهدی بیا
مهربانتر از پدر مادر به فرزندان تویی
العجل ای بهترین بابای ما، مهدی بیا
ندبه باید کرد از درد فراق روی تو
اَبکیَنَّکَ صَباحاً و مَسا، مهدی بیا
به تقاص خون جدت یالثارات الحسین!
زودتر با ذوالفقار مرتضی مهدی بیا
ای فدای قد و بالای پیمبر گونهات
وارث حلم تمام انبیا، مهدی بیا
مادرت زهرای مرضیه صدایت میزند
روز و شب مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا
جان به لب آمد ولی نامت نیفتاد از لبم
عمر من طی شد فقط با ذکر یا مهدی بیا
صبح عاشورا نشد، پس وعدهی ما اربعین
در مسیر از نجف تا کربلا مهدی بیا
شیرخواری با گلوی خشک و با چشمان تر
از دل گهواره میخوانَد تو را مهدی بیا
✍️ #علیرضا_خاکساری
#اربعین_حسینی
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
" از حرم جا مانده ای " هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت ؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد اقا نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
" صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری "
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
شاعر: #علیرضا_خاکساری
|⇦•زرق و برق سفرۀ شاهانه ..
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج حسین سازور •✾•
"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه"
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار ؟
اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چهکار ؟
اولین شرط سلوک عاشقی اواره گی ست
از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار؟
چشمهای من که با خواب سحر بیگانه اند
قصۀ شمع و گل و پروانه میخواهم چکار ؟
من خراب باده نه بلکه خراب ساقی ام
در غیابِ حضرتش میخانه میخواهم چه کار؟
آنقدر دیوانه ام که از فرط جنون
از قدح سر میکشم، پیمانه میخواهم چه کار ؟
مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش
انبیا و اولیا چشم انتظار دیدنش
مرتضی با دست خود آیینه قرآن میبرد
فاطمه گهواره را در زیرِ ایوان میبرد
شور و شادیِ طلوع آفتاب هاشمی
غصه و غم را ز دل های پریشان میبرد
با دو تا خورشید روی گونه هایش دیدنی ست
آبرویی را که از ماهِ فروزان میبرد
جامه اش را انبیا در باغ جنت دوختند
حور عبا، عمامه اش را نیز غِلمان میبرد
بوسه بر قنداقه اش عیسی بن مریم میزند
مرهم از خاک رهش موسی بن عمران میبرد
با وجود یوسف زهرا یقیناً بعد از این
یوسف کنعانیان زیره به کرمان میبرد
افتخاری شد نصیب قومِ سلمان بی گمان
مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد
سفرۀ سوری پیمبر با علی انداخته
هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد
هر که هرچه هدیه اورده به یمن مقدمش
با دعای فاطمه دارد دو چندان میبرد
حاتم طایی برای شام خود سر میرسد
از میان سفرۀ آقای ما نان میبرد
بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود
تکه ای ران ملخ نزد سلیمان میبرد
خلق میخوانند کشتی نجات عالم است
هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است
شاعر: #علیرضا_خاکساری
|⇦•زرق و برق سفرۀ شاهانه ..
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج حسین سازور •✾•
"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه"
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار ؟
اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چهکار ؟
اولین شرط سلوک عاشقی اواره گی ست
از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار؟
چشمهای من که با خواب سحر بیگانه اند
قصۀ شمع و گل و پروانه میخواهم چکار ؟
من خراب باده نه بلکه خراب ساقی ام
در غیابِ حضرتش میخانه میخواهم چه کار؟
آنقدر دیوانه ام که از فرط جنون
از قدح سر میکشم، پیمانه میخواهم چه کار ؟
مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش
انبیا و اولیا چشم انتظار دیدنش
مرتضی با دست خود آیینه قرآن میبرد
فاطمه گهواره را در زیرِ ایوان میبرد
شور و شادیِ طلوع آفتاب هاشمی
غصه و غم را ز دل های پریشان میبرد
با دو تا خورشید روی گونه هایش دیدنی ست
آبرویی را که از ماهِ فروزان میبرد
جامه اش را انبیا در باغ جنت دوختند
حور عبا، عمامه اش را نیز غِلمان میبرد
بوسه بر قنداقه اش عیسی بن مریم میزند
مرهم از خاک رهش موسی بن عمران میبرد
با وجود یوسف زهرا یقیناً بعد از این
یوسف کنعانیان زیره به کرمان میبرد
افتخاری شد نصیب قومِ سلمان بی گمان
مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد
سفرۀ سوری پیمبر با علی انداخته
هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد
هر که هرچه هدیه اورده به یمن مقدمش
با دعای فاطمه دارد دو چندان میبرد
حاتم طایی برای شام خود سر میرسد
از میان سفرۀ آقای ما نان میبرد
بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود
تکه ای ران ملخ نزد سلیمان میبرد
خلق میخوانند کشتی نجات عالم است
هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است
شاعر: #علیرضا_خاکساری
.👆
من به راهت قدم گذاشته ام
السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ
من به راهت قدم گذاشته ام
روی دوشم قلم گذاشته ام
در کنار قلم بیاو ببین
چوبه ی دار هم گذاشته ام
پای خود جای پای امثال
دعبل و محتشم گذاشته ام
سر خود را به روی دیوار
خانه ای محترم گذاشته ام
ششمین سجده حاکی از این است
سر به پای توام گذاشته ام
در خیالم سر مزار تو من
چهارده تا علم گذاشته ام
هرچه دارم برای احداث
یک رواق حرم گذاشته ام
هرچقدر اشک هم بریزم باز
در عزای تو کم گذاشته ام
روی فرش عزای تو امشب
به امیدی قدم گذاشته ام
بی ارادت نمی شود که نگفت
از عطایت نمی شود که نگفت
دلمان را خودت دوباره بساز
از زمستان کمی بهاره بساز
برگ ریزان فصل پاییزم
از وجود من استعاره بساز
تکه های دل مرا بردار
سر هم کرده چهارپاره بساز
نوحه ی پنجم صفر با من
تو برایش دو گوشواره بساز
یا شب هفتم از من بی تاب
حلقه بر گوش شیرخواره بساز
درد دارم که امدم امشب
چاره ی درد راه چاره بساز
با کسی که پیاده در راه است
ای به دوش ملک سواره بساز
ساز ما کوک میشود با اشک
چشم ما را پر از ستاره بساز
پابه پای تو گریه باید کرد
در عزای تو گریه باید کرد
بی حیا بود دشمنت اما...
بی عبا کوچه بردنت اما...
پیش چشمت به آسمان می رفت
آتش از بام گلشنت اما...
زیر دست جماعتی بی رحم
پیرهن بود جوشنت اما ...
پنجه ای مثل ریسمان افتاد
نیمه شب دور گردنت اما..
عده ای بی ادب میانه ی راه
بد و بیراه گفتنت اما...
در شلوغی رفت و آمدها
گرچه ازرده شد تنت اما ...
زخم دل را کسی نمک نزده
همسرت را کسی کتک نزده
مادرت را ولی در خانه
عده ای میزدند مردانه
پیش چشم پرستویی مجروح
آتش افتاده بود بر لانه
از سر تازیانه پیدا بود
رد شلاق بر روی شانه
طاقت ضربه ی غلاف نداشت
پر و بال ظریف پروانه
روز روشن زدند فاطمه را
فاطمیه نبوده افسانه
قنفذ اینجا دل تو را خون کرد
کوفه هم نیز ابن مرجانه...
سر بر روی نیزه هم میگفت
جای زینب نبود ویرانه
داد از این درد و رنج و غم...ای داد...
دخلت زینب علی بن زیاد *
#علیرضا_خاکساری ✍
#روضه_امام_صادق
#امام_صادق
* بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت:
(دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد)
داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد .
کلامش نور ، فعلش خیر ، نامش دلنشین باشد
دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد
یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست
علی سوم و دست خدا در آستین باشد
هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن
رضا آئینه ی فضل امیرالمومنین باشد
"رَضیَ الله عَنهُم و رَضوا عَنه است" شأن او
به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد
حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد
ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد
شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد
نخی از ریشه ی سجاده اش حبل المتین باشد
به جز او چه کسی با حسن رفتار و صمیمیت
سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد ؟؟
کجا رد می کند از محضر خود سائلانش را
کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد
ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی ست
که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد
شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم
بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد
از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد
حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد
تلاقی می کند اینجا نگاه سائل و سلطان
چرا که آستان اش نقطه ی عطف زمین باشد
گره وا می شود از کارها با یک "امین الله"
به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد
اگر مولا سراغم را نگیرد روز وانفسا
بدون شک حسابم با کرام الکاتبین باشد
منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست
تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد
همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است
مبادا این زیارت...این سلام آخرین باشد
کسی از عهده ی مدح و ثنایش بر نمی آید
همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد
#شعر_ولادت_امام_رضا_ع
#علیرضا_خاکساری
کلامش نور ، فعلش خیر ، نامش دلنشین باشد
دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد
یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست
علی سوم و دست خدا در آستین باشد
هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن
رضا آئینه ی فضل امیرالمومنین باشد
"رَضیَ الله عَنهُم و رَضوا عَنه است" شأن او
به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد
حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد
ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد
شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد
نخی از ریشه ی سجاده اش حبل المتین باشد
به جز او چه کسی با حسن رفتار و صمیمیت
سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد ؟؟
کجا رد می کند از محضر خود سائلانش را
کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد
ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی ست
که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد
شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم
بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد
از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد
حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد
تلاقی می کند اینجا نگاه سائل و سلطان
چرا که آستان اش نقطه ی عطف زمین باشد
گره وا می شود از کارها با یک "امین الله"
به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد
اگر مولا سراغم را نگیرد روز وانفسا
بدون شک حسابم با کرام الکاتبین باشد
منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست
تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد
همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است
مبادا این زیارت...این سلام آخرین باشد
کسی از عهده ی مدح و ثنایش بر نمی آید
همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد
#شعر_ولادت_امام_رضا_ع
#علیرضا_خاکساری
.
#سیدالشهدای_خدمت
🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸
🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم...
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت
وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت
هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس
او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت
شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا
در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت
بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است
از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت
آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود
دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت
بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام
خادم این آستان از خود منیت را گرفت
در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد
تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت
در میان پیروان مکتب سیدعلی
بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت
از منادی های وحدت بود و یار رهبرش
موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت
یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر
نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت
مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها
با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت
ارمغان آورد عزت را برای میهنم
بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت
وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش
از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت
می شود جان داد در راه امام عصر خود
می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت
حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او
او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت
#علیرضا_خاکساری
#شهید_جمهور
#خادمالرضا(ع)
#شهید_جمهور
روی دست دوستان سمت خراسان می روی
آخرین بار است که پابوس سلطان می روی
حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن
موسم حج آمده حج فقیران می روی
#علیرضا_خاکساری
.
#سیدالشهدای_خدمت
🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸
🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم...
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت
وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت
هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس
او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت
شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا
در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت
بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است
از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت
آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود
دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت
بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام
خادم این آستان از خود منیت را گرفت
در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد
تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت
در میان پیروان مکتب سیدعلی
بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت
از منادی های وحدت بود و یار رهبرش
موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت
یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر
نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت
مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها
با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت
ارمغان آورد عزت را برای میهنم
بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت
وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش
از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت
می شود جان داد در راه امام عصر خود
می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت
حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او
او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت
#علیرضا_خاکساری
#شهید_جمهور
#خادمالرضا(ع)
.