قسمت_اول#روضه_امام_صادق علیه السلام به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم...لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ. حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر..أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ، هُو الرَّحْمنُ الرَّحیمُ بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي"
به گریههای یتیمانهی گدایانت
اراده کن برسد دست ما به دامانت
بریدهایم ز شهر و به خاک، رو زدهایم
به این امید که باشیم در بیابانت
مولای من !
چقدر گریهی یعقوب، شب به شب برسد
ولی تو راه نیفتی به سوی کنعانت
«یابنالحسن»
ز ره نیامدهای و جمعه جمعه پیر شدند
تمام پیرغلامان، ز داغ هجرانت
عزای حضرت صادق، رسیده آقاجان
فدای شال عزا و دو چشم گریانت
عرفه داره میاد.. کمکم بوی محرم امامحسینم داره میاد..امشب به امام صادق بگو: براتِ کرببلا را بیا محبت کن
بهحقِ خشکی لبِ جَدِ عطشانت.. حسین
مقدّسات خدا در مدار تقدیست
ملائکه، همه شاگردهای تدریست
اساس فقه تشیّع، رهین تأسیست
گرفتهایم مسلمانی از احادیثت
نشستهایم همه پای درس دلبریات
همه فدای درستی فقه جعفریات
کسی که با تو نباشد؛ تباه شد دینش
بنای تفرقه شد بنای دروغینش
نثار او شده، لعن رسول و نفرینش
ولی محبّ تو را حق نموده تحسینش
خدا کند که چو هارون مکّیات باشم
دوباره زائر آن قبر خاکیات باشم
کلامِ توست که احیاکنندهی دین است
پیام توست که اصل جهاد تبیین است
قیام توست که بنیانکَن شیاطین است
قوام درس تو، روضه است؛ روضه شیرین است
میان محفل اُنست، حسینیه داری
چه اشتیاق عجیبی به مرثیه داری
*وسط درس، شاعر میومد حضرت درسو تعطیل میکرد.. میگفت یکم برا جد ما بگو ما گریه کنیم قربونت برم آقاجان.ما اصلا روضهها رو مدیون امام صادقیم..وقتی شعرا میومدن حضرت ترغیبشون میکرد تشویقشون میکرد. به عبدی کوفی که گاهی محضر حضرت شعر میخوند..حضرت فرمود: یه جوری شعر بگو که زنها بتونن دم بگیرن.. نوحه سر بدن گریه کنن شیون کنن..
جعفر بن عفان آمد محضر حضرت، حضرت فرمود حالا شعر بخون برا جد ما.. شعر خوند.حضرت فرمود: جعفر بن عفان همین قدر بهت بگم شعر خوندی ما برای جدمون گریه کردیم، اما بیشتر از ما ملائکه برای جد ما گریه کردن..ما هر چه داریم از امام صادقه..کَمِیتِ شاعر میگه: یه بار رفتم منزل حضرت،حضرت تا منو دید فرمود:
پرده بندازید خانومها اونطرف مردها اینطرف،فرمود: کمیت حالا برای جد ما بخون ما گریه کنیم...میگفت من شروع کردم شعر خواندن لابهلای شعر خوندن که حضرت گریه میکرد.. یهوقت دیدم یه خانمی از پشت پرده یه بچه شیرخواره بغل امام صادق گذاشت. دیدیم حضرت اون بچه رو، رو دست بلند کرد اونقدر گریه کرد اونقدر ناله زد..*
...
.
#روضه_امام_صادق
#سید_مهدی_حسینی
#شهادت_امام_صادق 1403
آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیره ی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان داشت که بود
خانه ای در حرم هر دل عاشق دارد
شیعه امروز از او وعده ی صادق دارد
همه جا سایه ی فیضش به سر سرورهاست
حکم او حکمت او ژرفترین باورهاست
چقدر خطبه ی او خط به خط دفترهاست
قال صادق همه جا تاج سر منبرهاست
از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد
آنقدر گفت علی روز و شب از حال علی
که جهان پر شده از قال علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی
آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همه جا نام علیست
باده نوشان ز دمش راز مگو ساخته اند
خاک راهش همه بردند و سبو ساخته اند
کعبه را روز ازل از گل او ساخته اند
عالمان از لب این چشمه وضو ساخته اند
همه ی اهل نظر بر در او رو زده اند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند
نفس اوست اگر گریه ی ما طولانیست
نفس اوست اگر دیده ی ما بارانیست
مقتل اوست اگر حال جگر طوفانیست
مجلس صبح و شبش مجلس روضه خوانیست
بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کنیه ی او هست اباعبدالله
بارها حرمتش از کینه ی منصور شکست
دید بی حرمتی آن همه مأمور شکست
آمدند و در این مقتل مأثور شکست
وای من از در این خانه که با زور شکست
وای از شیخ حرم هیچکسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد
آبروی همه ی ماست در انظار مبر
ریسمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا میروی اما سوی بازار مبر
مو سپید حرم و دست به دیوارش هست
خاطرات بدی از کوچه و بازارش هست
از روی شانه کشیدند عبایش افتاد
ناگهان آمد و هول داد و عصایش افتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش افتاد
فاطمه پشت سرش بود و به جایش افتاد
#روضه
#امام_صادق_علیه_السلام
#رضاابوالحسنی
.
#روضه_امام_صادق
#سید_مهدی_حسینی
#شهادت_امام_صادق 1403
آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیره ی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان داشت که بود
خانه ای در حرم هر دل عاشق دارد
شیعه امروز از او وعده ی صادق دارد
همه جا سایه ی فیضش به سر سرورهاست
حکم او حکمت او ژرفترین باورهاست
چقدر خطبه ی او خط به خط دفترهاست
قال صادق همه جا تاج سر منبرهاست
از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد
آنقدر گفت علی روز و شب از حال علی
که جهان پر شده از قال علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی
آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همه جا نام علیست
باده نوشان ز دمش راز مگو ساخته اند
خاک راهش همه بردند و سبو ساخته اند
کعبه را روز ازل از گل او ساخته اند
عالمان از لب این چشمه وضو ساخته اند
همه ی اهل نظر بر در او رو زده اند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند
نفس اوست اگر گریه ی ما طولانیست
نفس اوست اگر دیده ی ما بارانیست
مقتل اوست اگر حال جگر طوفانیست
مجلس صبح و شبش مجلس روضه خوانیست
بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کنیه ی او هست اباعبدالله
بارها حرمتش از کینه ی منصور شکست
دید بی حرمتی آن همه مأمور شکست
آمدند و در این مقتل مأثور شکست
وای من از در این خانه که با زور شکست
وای از شیخ حرم هیچکسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد
آبروی همه ی ماست در انظار مبر
ریسمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا میروی اما سوی بازار مبر
مو سپید حرم و دست به دیوارش هست
خاطرات بدی از کوچه و بازارش هست
از روی شانه کشیدند عبایش افتاد
ناگهان آمد و هول داد و عصایش افتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش افتاد
فاطمه پشت سرش بود و به جایش افتاد
#روضه
#امام_صادق_علیه_السلام
.👆
من به راهت قدم گذاشته ام
السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ
من به راهت قدم گذاشته ام
روی دوشم قلم گذاشته ام
در کنار قلم بیاو ببین
چوبه ی دار هم گذاشته ام
پای خود جای پای امثال
دعبل و محتشم گذاشته ام
سر خود را به روی دیوار
خانه ای محترم گذاشته ام
ششمین سجده حاکی از این است
سر به پای توام گذاشته ام
در خیالم سر مزار تو من
چهارده تا علم گذاشته ام
هرچه دارم برای احداث
یک رواق حرم گذاشته ام
هرچقدر اشک هم بریزم باز
در عزای تو کم گذاشته ام
روی فرش عزای تو امشب
به امیدی قدم گذاشته ام
بی ارادت نمی شود که نگفت
از عطایت نمی شود که نگفت
دلمان را خودت دوباره بساز
از زمستان کمی بهاره بساز
برگ ریزان فصل پاییزم
از وجود من استعاره بساز
تکه های دل مرا بردار
سر هم کرده چهارپاره بساز
نوحه ی پنجم صفر با من
تو برایش دو گوشواره بساز
یا شب هفتم از من بی تاب
حلقه بر گوش شیرخواره بساز
درد دارم که امدم امشب
چاره ی درد راه چاره بساز
با کسی که پیاده در راه است
ای به دوش ملک سواره بساز
ساز ما کوک میشود با اشک
چشم ما را پر از ستاره بساز
پابه پای تو گریه باید کرد
در عزای تو گریه باید کرد
بی حیا بود دشمنت اما...
بی عبا کوچه بردنت اما...
پیش چشمت به آسمان می رفت
آتش از بام گلشنت اما...
زیر دست جماعتی بی رحم
پیرهن بود جوشنت اما ...
پنجه ای مثل ریسمان افتاد
نیمه شب دور گردنت اما..
عده ای بی ادب میانه ی راه
بد و بیراه گفتنت اما...
در شلوغی رفت و آمدها
گرچه ازرده شد تنت اما ...
زخم دل را کسی نمک نزده
همسرت را کسی کتک نزده
مادرت را ولی در خانه
عده ای میزدند مردانه
پیش چشم پرستویی مجروح
آتش افتاده بود بر لانه
از سر تازیانه پیدا بود
رد شلاق بر روی شانه
طاقت ضربه ی غلاف نداشت
پر و بال ظریف پروانه
روز روشن زدند فاطمه را
فاطمیه نبوده افسانه
قنفذ اینجا دل تو را خون کرد
کوفه هم نیز ابن مرجانه...
سر بر روی نیزه هم میگفت
جای زینب نبود ویرانه
داد از این درد و رنج و غم...ای داد...
دخلت زینب علی بن زیاد *
#علیرضا_خاکساری ✍
#روضه_امام_صادق
#امام_صادق
* بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت:
(دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد)
داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد .
@babolharam_net4_359326163803309271.mp3
زمان:
حجم:
19.8M
|⇦•روزیم را....
#روضه_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی
@babolharam_netwww-balagh-ir-u6901n14938_۱۹۰۴۲۰۲۴.mp3
زمان:
حجم:
9.98M
|⇦•آسمون چشمام....
#روضه_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
@babolharam_netمداحی+امام+صادق-طاهری_۱۹۰۴۲۰۲۴.mp3
زمان:
حجم:
11.34M
|⇦•غممی نشست و....
#روضه_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
#روضه_امام_صادق
آتش گرفت خانه سرت درد می کند
انگار باز هم کمرت درد می کند
سنی ازت گذشته تو شیخ الائمه ای
دارد تمام دور و برت درد می کند
وقت نماز بود گمانم رسید و بعد
دنیا دوباره در نظرت درد می کند
آن قدر بد تو را وسط کوچه ها کشید
دارد تمام بال و پرت درد می کند
دشنام مثل نقل و نبات است بر سرت
این بار قلب پر شررت درد می کند
دستت سپر شده نخورد تازیانه ها
نقطه به نقطهء سپرت درد می کند
این روضه یادگاری گودال قتلگاه
با این سخن دوباره سرت درد می کند
یا حضرت حسین فدای لبت شوم
از فرط تشنگی جگرت درد می کند
یا حضرت حسین چرا زیر سم اسب
این جسم ریز و مختصرت درد می کند
بانی روضه ها وسط روضه حسین
اشک روان ز چشم ترت درد می کند
حسین صیامی
1. پای برهنه.mp3
زمان:
حجم:
10.2M
#روضه_امام_صادق( علیه السلام ) گریز به
#روضه_امام_حسین( علیه السلام )
#حاج_محمد_رضا_طاهری
پای برهنه و بی عبا
توو کوچه ها می برنم
توجهی نمی کنن
به حال پر پر زدنم
با هر نفس که می کِشم
داره می لرزه بدنم
افتادم روی خاک و
هستم من غرق ناله
پشت مِرکب هنوزم
این واسه من سواله
چه کرده تازیونه
با دختر سه ساله
ای وای از این غریبی ..
یه دختره یتیمُ
هی غریبونه نمیزنن
اگه بهونه بگیره
بی بهونه نمیزنن
مَرکب که راه نرفت بهش
تازیونه نمیزنن
سخته دختر ، توو غربت
بی بابا میشه تحقیر
سخته همراهی با
این دختره زمینگیر
سخته پهلو شکسته
باشی در بند زنجیر
ای وای از این غریبی ..
کُشته شدی ولی تنت ،
توو صحراها رها نبود
سرت به روی نیزهها
از پیکرت جدا نبود
گریز روضههای تو
به غیر کربلا نبود
مگر به کربلا کفن
به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب
عزیز مصطفی نبود
مگر کسی که کشته شد
تنش برهنه می کنند
مگر که پاره پیرهن
به پیکرش روا نبود
هیچ کس دیگه توو دنیا
اینطور غارت نمیشه
ذبحی با خنجر کُند
اینطور راحت نمیشه
هیچ مظلومی با این وضع
هتک حرمت نمیشه
ای بی کفن حسین جان
صد پاره تن حسین جان
.
📋 #متن_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_امام_صادق (ع)
ویژه #شهادت_امام_صادق (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد. روایت میگه موسیابنجعفر به این بدن نماز خوند. بهترین کفن ها رو آوردن، عمامهی امام سجاد رو هم آوردن، این آقا رو با این پارچهها کفن کنن.
چهارهزار شاگرد داشته این آقا. همه جمع شدن، احترام کردن. عجب تشییعی تو شهر مدینه بهپا شد. شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستان بقیع به خاک سپردن.
این یه تشییع بود تو این شهر....
(دلت کجا رفت؟)
همچین که صبح شد اومدن درِ خونهی این آقا: کجاست فاطمه؟ ما میخوایم به این بدن نماز بخونیم. اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدن رو برد شبانه دفن کرد. وصیت خود فاطمه(س) بود...
تا این حرف رو زد، خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورت عمار زد، عمار زمین افتاد.
شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستای محکمی داری. سیلی تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادر ما فاطمه چی کار کرد...
اومدن قبرستان گفتن الان میریم قبرها رو نبش میکنیم، بدن فاطمه رو از خاک در میاریم. ما باید به این بدن نماز بخونیم...
(این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی.)
همچین که برا علی خبر آوردن: چه نشستی! این نانجیبها دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه میگردن. همچین که شنید، لباس رزم رو پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برای رزم میبست رو به سر بست. اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم. تا این رو شنیدن همه فرار کردن....
اما چی میخوام بگم؛ اینجا یهجا بود اومدن نبش قبر کنن این آقا نذاشت.
علی جان کجا بودی کربلا...
اون لحظهای که نیزهدارها پشت خیمهها نیزه به زمین میزدن. همچین که نیزه رو بالا آورد، دیدن بدن علیاصغر حسینه...
حسین....
چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم
چنگ این حرملهی پَست نیفتی پسرم
یاحسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_امام_صادق
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ... ساعت های آخر عمر امام صادق هست ، دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن ،اما الان اگه مدینه باشی ،کنار بقیع خبری نیست.... هیچ کسی توو مدینه لباس عزا به تن نکرده ... آخه این بچه های فاطمه غربت رو از مادر به ارث بردن ...
غروب سرخ نگاهش
به رنگ ماتم بود
غریب شهر خودش نه
غریب عالَم بود
چقدر روضه ی کرببلا
به پا میداشت
شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد ، انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد ،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم
چقدر روضه ی کرببلا
به پا میداشت
به روی سر در خانه
همیشه پرچم بود
اگر چه زخم جگر
تازه میشد اما باز
برای داغ دلش
روضه مثل مَرهم بود
فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله ،یه فرح و نشاطی توو دل گریه کن به ارث میزاره ،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره
همیشه در وسطِ
کوچه ی بنی هاشم
پُر از تلاطمِ اشک و
مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش
بهشتِ او می سوخت
خونشو ، مثل مادرش فاطمه آتش زدن ،آتش به درون خانه سرایت کرد ،از این حجره به آن حجره ،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن ،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد
چقدر شبی که در تب آتش
بهشتِ او می سوخت
شکسته قامت و
آشفته حال و درهم بود
وسط آتش ایستاد فرمود : ان ابن ابراهیم خلیل الله (این یه مصیبت ...)
شتاب مَرکب و
پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش
مُسَلَّم بود
اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه ، دنبال مَرکب بدواننش ، پا به پای مَرکب حرکت میکنه ، اما خدا نکنه اینی که پشت مَرکب دارن میدوننش ، یه پیرمرد باشه ، مثل امام صادق ، یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه ، مثل بچه های ابی عبدالله ...
شتاب مَرکب و
پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش
مُسَلَّم بود
کبود زخم طناب و
اسارت و غربت
چقدر در نظرش
کربلا مُجسم بود
عجب مصیبت هایی ؟ دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد
خلاصه لحظه یِ آخرِ
زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن
فراهم بود
در آن زمان ، به خدا
هر دلی پریشانِ
شهیدِ بی کفنِ
وادیِ مُحرم بود
حسین .....
به زخمِ پیکرِ گل
بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهنِ
پاره پاره ای هم بود ...
#شاعر_یوسف_رحیمی
چندین هزار نفر امروز برا دفنش توو مدینه اومدن ، با چه عزت و احترامی دفنش کردن ، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر«ص» احترام داره ؛ بچه ی فاطمه محترمه ؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن ،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن ،آخ بمیرم .... عوضِ گل باران این بدن ،چه کردن ؟ فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم ،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت ،گفت داداش :
تهِ گودال فقط
پیکر تو مانده و من
همه رفتن ، فقط
مادر تو مانده و من ...
#شاعر_داود_رحیمی