eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
1. من را همیشه.mp3
زمان: حجم: 5.65M
قسمت اول : ( قبل از دعای کمیل خوانده شد ) من را همیشه خواندی و نشناختم تو را از غصه ها رهاندی و نشناختم تو را این بنده‌یِ اسیر معاصی و نفس را از درگهت نراندی و نشناختم تو را بی یاد تو گذشت همه عمرِ من ولی با من همیشه ماندی و نشناختم تو را بر خوانِ رحمت و کرم و استجابتت عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را ... بی یاد تو گذشت همه عمرِ من ولی با من همیشه ماندی و نشناختم تو را .. با خدای خودت حرف بزن ، شب جمعه ، دعوتت کرده ، حرفت رو بشنوه ، دعوتت کرده راز دلت رو بشنوه ، دعوتت کرده باهاش نجوا کنی ، چرا ساکتی ؟ چرا نگاه میکنی ؟ باهاش حرف بزن ، صدات رو میشنوه ، خودش گفته بیا ، دردت رو درمان میکنم ، حاجتت رو روا میکنم ... بیکار نشین ، وصل شو ، با عالم بالا ارتباط برقرار کن ، بگو خدا گنه کارم ، معصیت کارم ، خدا دستم خالیه ، هیچی تو پروَندم ندارم ، هرچی نگاه میکنم ، گناهِ گناهِ ... اصلا خجالت میکشم سرم رو بالا بگیرم .. این بنده‌یِ اسیر معاصی و نفس را از درگهت نراندی و نشناختم تو را امسال هم که جدید شد ، منو دعوت کردی شب جمعه ، بیام باهات حرف بزنم ... زمزمه کنم ... درد دل کنم .. بر خوانِ رحمت و کرم و استجابتت عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را ...
|⇦•حمزه‌ که‌ جانِ عالم.. و توسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حمزه که جان عالَم و آدم فداي او لب باز مي کنم که بگويم رثاي او ... مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود در غيرت و شُکوه و شهامت نمونه بود شيرِ خدا و شير نبي فارسَ العرب در انتهاي جاده یِ مردانگي ، ادب هم يکه تاز عرصه یِ جنگ و نبردها هم آشناي بي کسيِ اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود خورشيد آسماني و روشن ضمير بود شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش او صاحبِ تمام صفات حميده بود دل را به نور حضرت حق پروريده بود الگوي اهلِ سرّ و يقين بود طاعتش يعني زبانزد همه مي شد عبادتش در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد کم کم براي حمله ی‌ دشمن مَجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشيد چشمهايِ رئوفش به خون نشست لبريز زخم بود و جراحت دل نبي از دست رفته بود همه حاصل نبي ميدان خروشِ ناله ی‌ واويلتا گرفت عالم براي غربت حمزه عزا گرفت جانم فدايِ پيکر پاک و مطهرش جانم فدايِ زخم فراوان پيکرش اما هنوز غربت آن روز مانده بود داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت آري ، دلم گرفته ز اندوه ديگري دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد از خيمه تا حوالي گودال مي دويد ... *تا پیغمبر بالای سر پیمر حمزه رسید امیرالمومنین پیغمبر رو‌مطلع کرد آقاجان!صفیه خانوم‌ خبر رو شنیده داره میاد سمت پیکر برادرش..گفت علی جان! هرکاری میتونی بکن.. اما خواهر نباید پیکر برادرش رو اینجوری ببینه. رسم همینه اکه پیکر برادری پاره پاره باشه خواهر نباید بالا سر بدن بیاد..با هر زوری شد صفیه خانوم اومد بالای پیکر، تا پیکر و دید شروع کرد روضه خوندن‌....* گمان نمی‌کنم این روحِ پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی‌کنم این تکه‌های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟ اگر خدای نکرده برادرم باشد! چرا عبای پیمبر نمی‌گذارد تا دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟ فدای خواهر مظلومه‌ای که نالان گفت : کنار کشتۀ گودال، مو پریشان گفت : گمان نمی‌کنم این زیر نیزه افتاده حسینِ فاطمه، یعنی برادرم باشد
( علیه السلام ) حجه الاسلام والمسلمین دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ... ساعت های آخر عمر امام صادق هست ، دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن ،اما الان اگه مدینه باشی ،کنار بقیع خبری نیست.... هیچ کسی توو مدینه لباس عزا به تن نکرده ... آخه این بچه های فاطمه غربت رو از مادر به ارث بردن ... غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود غریب شهر خودش نه غریب عالَم بود چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد ، انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد ،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مَرهم بود فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله ،یه فرح و نشاطی توو دل گریه کن به ارث میزاره ،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره همیشه در وسطِ کوچه ی بنی هاشم پُر از تلاطمِ اشک و مصیبت و غم بود شبی که در تب آتش بهشتِ او می سوخت خونشو ، مثل مادرش فاطمه آتش زدن ،آتش به درون خانه سرایت کرد ،از این حجره به آن حجره ،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن ،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد چقدر شبی که در تب آتش بهشتِ او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و درهم بود وسط آتش ایستاد فرمود : ان ابن ابراهیم خلیل الله (این یه مصیبت ...) شتاب مَرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مُسَلَّم بود اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه ، دنبال مَرکب بدواننش ، پا به پای مَرکب حرکت میکنه ، اما خدا نکنه اینی که پشت مَرکب دارن میدوننش ، یه پیرمرد باشه ، مثل امام صادق ، یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه ، مثل بچه های ابی عبدالله ... شتاب مَرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مُسَلَّم بود کبود زخم طناب و اسارت و غربت چقدر در نظرش کربلا مُجسم بود عجب مصیبت هایی ؟ دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد خلاصه لحظه یِ آخرِ زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود در آن زمان ، به خدا هر دلی پریشانِ شهیدِ بی کفنِ وادیِ مُحرم بود حسین ..... به زخمِ پیکرِ گل بوریا نمی پیچید اگر که پیرهنِ پاره پاره ای هم بود ... چندین هزار نفر امروز برا دفنش توو مدینه اومدن ، با چه عزت و احترامی دفنش کردن ، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر«ص» احترام داره ؛ بچه ی فاطمه محترمه ؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن ،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن ،آخ بمیرم .... عوضِ گل باران این بدن ،چه کردن ؟ فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم ،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت ،گفت داداش : تهِ گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتن ، فقط مادر تو مانده و من ...