eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ‌يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ *دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ..." ساعت های آخر عمر امام صادق هست" دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست...." هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده ... آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن* می‌سوزد امشب قلب و سینه مثلِ علی هستم اسیرِ بندِ کینه وای امان از این مدینه پایِ برهنه پشتِ مرکب می‌دوم من می‌دوم من اسیرِ طعنه مثلِ زینب می‌شوم من می‌شوم من زخمِ زبانها شد نصیبم همچون علی من در وطنِ خود غریبم وای دگر سر شد شکیبم خصمِ لعین‌‌‌ گفت ناسزا بر مادرِ من مادرِ من با زهرِ کین سوزانده یارب پیکرِ من پیکرِ من غصّه و غم‌هایِ مدینه در خاطر آورده رقیّه و سکینه وای امان از ضربِ کینه اینجا شده کرب‌وبلا و من حسینم حسینم پایِ برهنه رویِ خوار چو زینبینم زینبینم ✍ *شُعرا و روضه خوان ها رو که امام صادق دعوت می کرد، اینقده برا ابی عبدالله گریه میکرد، این روضه ها و گریه بر سیدالشهدا رو ما از آقامون امام صادق به ارث داریم* چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود *خونه اش رو مثل مادرش فاطمه آتش زدن، آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن...* شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مُسَلَّم بود *اگه یه وقت جوان رشیدی باشه، دنبال مرکب بدوه، پا به پای مرکب حرکت میکنه، اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب داره میدوه یه پیرمرد باشه، مثل امام صادق، یا بچه ی سه چهار ساله ای باشه، مثل بچه های ابی عبدالله ..." کبودی و زخم طناب و اسارت و غربت چقدر در نظرش کربلا مجسم بود خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود *چندین هزار نفر برا دفن امام صادق تو مدینه اومدن... با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛ بچه ی فاطمه محترمه؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیزِ زهرا امام صادق اومدن، کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم ...." اما عوض گل بارانِ بدن ابی عبدالله، چه کردن؟!! فقط یه جمله و از همه التماس دعا، کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت، صدا زد: داداش! :* ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتن، فقط مادر تو مانده و من سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند پاره های بدن بی سر تو مانده و من بوسه باید به روی گونه نشیند اما چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من تو و عباس که رفتید... از آن روز به بعد زخم های بدن دختر تو مانده و من باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من ... ✍ ناله بزن بگو: حسین .. اِلٰهی بحق فاطمة وَ أَبیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السر المستودعِ فیها، اِسْتجِب دُعائنا یا الله.... خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات ....
📋 / بخش سوم صوت (ع) ویژه (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثل امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد. روایت میگه موسی‌ابن‌جعفر به این بدن نماز خوند. بهترین کفن ها رو آوردن، عمامه‌ی امام سجاد رو هم آوردن، این آقا رو با این پارچه‌ها کفن کنن. چهارهزار شاگرد داشته این آقا. همه جمع شدن، احترام کردن. عجب تشییعی تو شهر مدینه به‌پا شد. شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستان بقیع به خاک سپردن. این یه تشییع بود تو این شهر.... (دلت کجا رفت؟) همچین که صبح شد اومدن درِ خونه‌ی این آقا: کجاست فاطمه؟ ما می‌خوایم به این بدن نماز بخونیم. اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدن رو برد شبانه دفن کرد. وصیت خود فاطمه(س) بود... تا این حرف رو زد، خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورت عمار زد، عمار زمین افتاد. شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستای محکمی داری. سیلی تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادر ما فاطمه چی کار کرد... اومدن قبرستان گفتن الان میریم قبرها رو نبش میکنیم، بدن فاطمه رو از خاک در میاریم. ما باید به این بدن نماز بخونیم... (این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی.) همچین که برا علی خبر آوردن: چه نشستی! این نانجیب‌ها دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه می‌گردن. همچین که شنید، لباس رزم رو پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برای رزم می‌بست رو به سر بست. اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم. تا این رو شنیدن همه فرار کردن.... اما چی میخوام بگم؛ اینجا یه‌جا بود اومدن نبش قبر کنن این آقا نذاشت. علی جان کجا بودی کربلا... اون لحظه‌ای که نیزه‌دارها پشت خیمه‌ها نیزه به زمین میزدن. همچین که نیزه رو بالا آورد، دیدن بدن علی‌اصغر حسینه... حسین.... چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم چنگ این حرمله‌ی پَست نیفتی پسرم یاحسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. با (عج) در علیه السلام شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن؛ حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را به روی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم ماییم و پریشانی شیخ الائمه کوچه کوچه برزمین افتاد یاد زمین افتادنش امروز  گریانی عج .
My Recordingمداحی ۲.mp3
زمان: حجم: 10.11M
🎤 کربلایی محسن زارعی مورخ: 2 / 2 / 1404 هیئت حبیب بن مظاهر (ع) - قم
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَ‌ مَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْيارِ، وَ ساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْيمانِ، وَاُمَنآءَ الرَّحْمنِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلينَ، وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ. بدون ترک گنه،انتظار بی معناست امید دیدن روی نگار بی معناست *کم کم آماده شو یه سر بریم بقیع امشب،اینهمه چراغ روشن کردید اما باور کن یه دونه چراغ الان تو بقیع روشن نیست ...* تمام زنده دلی ها ز اشک نیمه شب است بدون اشک سحر درک یار بی معناست دگر به دوری آقا نموده ایم عادت وگرنه بر دل مجنون قرار بی معناست خزان عُمر رسید و بهار ما نرسید *خیلی ها از دنیا رفتن ندیدنت، خیلی جَوُونا پیر شدن، خیلی پیرا از دنیا رفتن نیومدی آقا ...* خزان عمر رسید و بهار ما نرسید بدون تو گل نرگس بهار بی معناست *یابن الحسن ......* اینهمه که داری صداش میزنی میدونی از کجا جوابتو میده امشب؟ خدا میدونه با یقین می گم از کنار بقیع جوابتونو میده، امشب به جای همتون زیارت میکنه امام زمان ..." بهار زندگی ما رضایت یار است وگرنه گردش لیل و نهار، بی معناست پیاله ام شده خالی ولی یقین دارم گلایه در حَرَمِ سفره دار، بی معناست سلام بر شهیدانی که بی نشان رفتن برای عاشق زهرا مزار بی معناست بیا و خرج زیارت به ما بده آقا برات دیدن کرببلا بده آقا یابن الحسن ... یابن الحسن .... *شبونه ریختن تو خونۀ آقا امام صادق..حضرت مشغولِ نمازِ .. اومد وسط حیاط خونه .. آقا لباسِ خانه به تن داره ، روایت میگه یه شالی هم دور کمر بسته بودن ، مشغولِ نماز ؛ تا وارد شدن آقا رو با سروپایِ برهنه از خونه بیرون کشید ، آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم ، عبا بپوشم . گفتن اجازه نمیدیم ؛ با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچه‌ها رو زمین میکِشوندن .. اما اونی که آدم رو میکُشه اینه: همچین که اومد تو قصر منصور ، صدا زد: منصور ؛ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامردُ دیگه دنبال من نفرست .. چرا؟ مگه چه کرده؟ همش تو راه توهین می‌ کرد .. بد و بیراه به مادرم فاطمه می‌گفت ... همچین که آقا امام صادق اومد منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکِشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد؛ برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلاً از غلاف بیرون کشید که آقای من وتو رو به شهادت برسونه . دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد. همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظه‌ای که شمشیرُ از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول‌ الله ظاهر شد .. به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم؛ بار دوم؛ بار سوم؛ بار سوم اینقدر رسول‌الله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم ... ای حسین .. ای حسین .. اینجا آقا رسول‌الله نذاشت این نامرد امام صادقُ به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم: یارسول‌الله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد .. خنجر کشید .. آقا رو برگردوند ... حسین..... گوداله پیکره حسین تَهِ گوداله بدنش به زیرِ پا پاماله رو سرش یه لشگره قتّاله ، جنجاله جنجاله سره کهنه پیرُهن جنجاله قتلگاهش پره از دجّاله لشکری دور و برش خوشحاله ، واویلا *امام صادق به شهادت رسیدند، غربت کشید، مظلومیت کشید ولی به خدا بدن امام صادق رنگ آفتاب به خودش ندیده... بدن امام صادق بی غسل تو خاک نرفته... بدن امام صادق کفن داشته... بدن امام صادق ریگ داغ به خودش ندیده...* داره خون از بدنش میریزه از رگای گردنش میریزه کفنش نمیشه کرد واویلا زدن اینقد که تنش میریزه میشینه با دلی سیاهو پر از کینه شمرِ بی حیا به روی سینه میدونه که زانو هاش سنگینه ، میشینه دستاشو پنجه کرده میکِشه موهاشو زینبش با گریه میگه پاشو خجالت زده تو از زهرا شو ، واویلا می بُرّه از رو کینه و جفا می بُرّه سر رو داره از قفا می بُرّه هِی میزنه ضربه ها ، می بُرّه ، واویلا میگیره دلِ مادرش آتیش میگیره داره زینب روی تل می میره آب نیارین آخه دیگه دیره ، میمیره *ناله بزن بگو: حسین...‌ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِالله... ...
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد الصّادِقِ، خازِنِ الْعِلْمِ، الدّاعى اِلَيْكَ بِالْحَقِّ، النُّورِ الْمُبينِ، اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلامِكَ وَوَحْيِكَ وَخازِنَ عِلْمِكَ وَلِسانَ تَوْحيدِكَ، وَوَلِىَّ اَمْرِكَ وَمُسْتَحْفِظَ دينِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ از غربتت چشمان ما را اختیاری نیست بر رویِ قبرِ خاکی ات سنگ مزاری نیست کاشانه ام آباد باشد ، قبرِ تو خاکی! جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست با این همه شاگرد ماندم از چه در کوچه در شام فتنه عاشقی و جان نثاری نیست اشرار یثرب ناسزا و هیزم و آتش این رسم رسمِ بردنِ پرهیزکاری نیست افتاده ای بر خاک کوچه ، بهتر از صحراست حداقل در معبرت تیزیِ خاری نیست تا زمین افتاد یاد گودی گودال کرد با سنان افتاد جدش بی هوا واغربتا *آقاجان! امام صادق! حتما چند بار زمین خوردی و بلندشدی به نفس نفس افتادی... اما آقاجان شاید هر بار که زمین می خوردی.. یاد زمین خوردنهای عمهٔ سادات میافتادی که بین مسیر کوفه تا شام چندبار زمین خورد.شاید هر بار زمین می‌خورد یاد زمین خوردن جدش حسین می افتاد.... اما عرضه بداریم. یا امام صادق! شما را خسته کردن به نفس نفس افتادی استراحت کردی..اما من بمیرم برای اون آقایی که تا اومد استراحت کنه یه نامردی صدا زد: نذارید حسین استراحت کنه. همه سنگ بارانش کردند. یه نامردی سنگ به پیشانی حسین زد. سر و رو خونی شد ابی عبدالله پیراهن بالا زد تاخون پیشانی رو پاک کنه.. تیر سه شعبه رو برقلب ابی عبدالله زد. یاصاحب الزمان عذر میخوام، راوی میگه دیدم ابی عبدالله نتونست تیر رو از جلو بیرون بکشه تیر رو ازپشت بیرون کشید... حسین!...* خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت از ضربِ سنگی تیز خونِ تازه جاری نیست عمامه ات افتاد از رویِ سرت اما دورت برایِ غارتت داد و هواری نیست *ابنِ ربیعِ ملعون سوارِ بر اسب شد .. دستایِ امام صادق، این پیرمردُ بستن .. نانجیب هی می تازید، هی امام صادق زمین میخورد .. گاهی آقا رو، رو زمین می کشید، وسطایِ راه پاهاش رویِ خارا میرفت .. اما آقاجان شما یه مرد بودی پاهات اینقد اذیت شد، من یه دختری رو میشناسم پاهاش کوچولو بود .. وسطِ بیابون هی می گفت بابا پاهام درد میکنه .... حالم خرابه.. زنجیر دور گردنم خیلی عذابه نمیذاره که دخترت یه کم بخوابه حالم خرابه.... صبرم تمومه.. زَهره ترک شدم آخه شمر روبرومه مگه نگفتی که یتیم زدن حرومه صبرم تمومه.... این زجر نامرد... یه شب به قصد کشت بابا دخترتو زد من گریه کردم.. تا دلش بسوزه شاید این زجر نامرد بغضم گرفته.. بینایی چشممو زجر ازم گرفته بی حیا از پشت موهامو محکم گرفته ای داد بیداد.. رو ناقه گفتم که بابا یهو هولم داد هولم نداد یه جوری زد دندونم افتاد *بابا! میخوام برات بخندم خجالت می کشم* این همه زخم رو یه بدن نمیشه مثل تو دخترت کفن نمیشه یه جور سوزوندن سرمو میدونم موهای من دیگه بلند نمیشه رنگم پریده.. بعد تو دخترت یه روز خوش ندیده با هر یه آهم میخورم صدتا کشیده رنگم پریده.. اشکام به راهه.. شبیه مادرت بودن خیلی گناهه بغیر دندونام همه تنم سیاهه اشکام به راهه.. آزار شامو.. باور میکردی ببینم بازار شامو میبینی روی صورتم آثار شامو دستام چه سرده.. بگو عمو دنبال معجرم بگرده بازار بَرده ها ما رو بیچاره کرده قلبم رو کَنده.. بگو عمو چشماشو روی نی ببنده حرمله به اشک رباب همش میخنده *خدایا به نازدانه ی ابی عبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها، به عظمت شیخ الائمه آقا امام صادق علیه السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....