eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
1. پای برهنه.mp3
زمان: حجم: 10.2M
( علیه السلام ) گریز به ( علیه السلام ) پای برهنه و بی عبا توو کوچه ها می برنم توجهی نمی کنن به حال پر پر زدنم با هر نفس که می کِشم داره می لرزه بدنم افتادم روی خاک و هستم من غرق ناله پشت مِرکب هنوزم این واسه من سواله چه کرده تازیونه با دختر سه ساله ای وای از این غریبی .. یه دختره یتیمُ هی غریبونه نمیزنن اگه بهونه بگیره بی بهونه نمیزنن مَرکب که راه نرفت بهش تازیونه نمیزنن سخته دختر ، توو غربت بی بابا میشه تحقیر سخته همراهی با این دختره زمینگیر سخته پهلو شکسته باشی در بند زنجیر ای وای از این غریبی .. کُشته شدی ولی تنت ، توو صحراها رها نبود سرت به روی نیزه‌ها از پیکرت جدا نبود گریز روضه‌های تو به غیر کربلا نبود مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود هیچ کس دیگه توو دنیا اینطور غارت نمیشه ذبحی با خنجر کُند اینطور راحت نمیشه هیچ مظلومی با این وضع هتک حرمت نمیشه ای بی کفن حسین جان صد پاره تن حسین جان .
. حاج سیدرضا نریمانی بيا نگار آشنا شب غمم سحر نما مرا به نوكریِ خود شها تو مفتخر نما ای گل وفا حسين معدن سخا حسين میكشی مرا حسين 📋 نامه عبدالله بن جعفر به ابی عبداالله و بدرقه فرزندان خود (س) کاروان ابی‌ عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازاده‌ی بی‌بی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. - آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا. -بابا! آخه علی‌اکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنی‌هاشمیا همشون رفتند کسی دیگه توو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتا آقازاده‌ خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بی‌بیم از محمل سرشون و بیرون آورد. - کیه؟! آخه دل بی‌بی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه بچه‌هامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند. دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، به پاهای داییشون افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو می‌کشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما توو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند مادرِ ما حضرت زهرا هم که از خونه می‌خواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که». توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته... آخرشم توو راه برگشت همینجور که دستش توو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»... مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. جلو امام حسن چنان توو صورت مادرم زد فلذا رو پاهای حسین افتاده، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد... . 📋 رود سمت برادر به تنش تب دارد (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هر چه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می‌روم از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد: زیر لب زمزمه ناد علی می‌خواند دارد از هیبت اولاد علی می‌خواند تکیه دادند به هم هر دو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی تن بی‌سر چقدر ماند و در این انبوهی خُدعه زد دشمن بی‌عرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای ناگهان هر دو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند این طرف، حادثه از چشم زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم‌کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم‌کم عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست نذر او گشت اَدا! شکر، حسینش برجاست پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری هر دو قربان علی‌اکبر تو، غم نخوری پسرانم که بماند! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو، غم نخوری تو سفارش شده مادرِمانی، قَسَمَت می‌دهم جان من و مادر تو، غم نخوری هر چه غم مال من و قول بده تا آخر هر چه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری ✍ 📋 دلاوری طفلان زینب در واقعه کربلا (س) (س) وقتی دو برادر اومدن اذن گرفتند از داییشون، بهشون اجازه داد، گفت داداش از همدیگه جدا نشیم. گفت« چشم داداش»؛ شمشیر برداشتند یکی از این طرف یکی از اون طرف زدند به دل لشکر انقدر لشکر کشته داد نگرانیِ تو رو نمی‌تونم ببینم، این زن نمی‌تونه نگرانیِ امامش و ببینه یه روزیم رسید امیرالمومنین رسید بالا سر فاطمه‌ش، هرچی صداش میزد جواب نمیداد، گفت: تو هم جواب علی رو نمیدی؟ اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید، بی‌بی چشماشو باز کرد دستای شکسته‌ش و بالا برد اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد، علی جان! اصلا من اینجوری شدم اشک تو رو نبینم
( علیهم السلام ) صدا زد عمو بسه دیگه ، عمو استخوانهای سینه ام زیر سُمِ اسب ها خُرد شد ، بگم آقا ، بدن قاسم زیر سُمِ اسب ها رفت ، لشکر دورش را گرفته بود ، امشب میخوام یه روضه ای بخونم همه داد بزنند ، برای این روضه جگر حضرت زهرا ، خون شده ! ... ، بگم آقا ، بدن قاسم زیر سُمِ اسب ها رفت ، اما یه بدن بی سر را کربلا ... عین عبارت مقتل اینه ، بزار برات معنا کنم ، بعد ناله بزن : « نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْری » یعنی چی ؟ اگه معنا کنم ، باید داد بزنی ، یعنی اول پشتش را کوبیدیم زیر سُمِ اسب ها ؟؟ بعد بدنشو برگردوندیم ... سینه ی نازنینش زیر سُمِ اسب ها ، ... حسییین ... این روضه خیلی جیگرو میسوزونه ، « رَضَضَ » یعنی خُرد شدنِ استخوان ! ... آی آی آی ی ی ... تنِ سالار زینب به زیر سُمِ مَرکب به خون غلطیده یارم حسین کفن ندارد .. هرچقدر گریه کردی و سوختی ، نوش جونت ، روزیت بوده امشب ، توو روضه ی یتیم امام حسن ، ... آقا قاسمِ بنِ الحسن ، مادرش کربلا بود ، وقتی ابی عبدالله بدن قاسم را آورد ، زنها آمدند به استقبال حسین ... [ این ناله را میخوام مادرها ناله بزنند ] ، وقتی نگاه کردند دیدند بدن قاسم ... وای وای ، وای وای ... وقتی مادر نگاه کرد دید قاسمش قد کِشیده ... از حسن هر کس که در دل ذرّه ای هم کینه داشت نیزه ای پرتاب کرد و زخم بر جسمم گذاشت حاجت هایت را بخواه ، حرفاتو بزن ، ... یا امام حسن ، یا امام حسن ... آقاجون خودت نبودی کربلا ، اما بچه هات یکی یکی کار را تموم کردند ، ... اونقدر قاسم را دوست داشت امام حسین ، که درباره هیچ کدوم از شهدا نداره که حضرت ، موقع وِداع از حال رفته باشه ، حتی در وِداع علی اکبر ... اما درمورد قاسم داره که قاسم را توو بغل گرفت ، گریه کرد ، گریه کرد « وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما » { بحارالأنوار، ج‏ 45 ، ص33 }، یعی هر دو از حال رفتند ... {مَقْتَلُ الْحُسَیْنِ خوارزمي ، ج 2 ص 27 } ... قربونت بِرَم ، چقدر عزیز کرده ی امام حسین بود قاسم ، که وقتی هم بدنشو آورد خیمه ها ، دو تا بدن را میونِ بدنها گذاشت ، یکی بدن علی اکبر بود ، یکی بدن قاسم ، ... نوشتند حضرت میان این دوتا بدن نشست ، گاهی میگفت : پاره جگرم علی ... گاهی هم میگفت : عزیز برادرم قاسم ... لذا امشب روضه ی حضرت قاسم و مجلس حضرت قاسم ، یک عنایت خاصی بهِش هست ، کسی دست خالی از مجلس حضرت قاسم بیرون نرود ... کسی هم بی حاجت توو مجلس حضرت قاسم نباشه ... امشب این نوجوانهای سیزده چهارده ساله بیایند جلو میدون داری کنند برای حضرت قاسم ، امشب شما بیائید برای اون سیزده ساله ی کربلا سینه بزنید ، سیزده سالشه ، هنوز به رشد کامل نرسیده ، وقتی سوار شد ، پاش به رکاب نمیرسید ، امام حسین خودش کمکش کرد سوارش کرد ، ... یااباعبدالله ، یااباعبدالله ... خدایا به این سیزده ساله شهید کربلا ، فرج امام زمان (عج) را برسان ...
4. امام حسین ع.mp3
زمان: حجم: 6.67M
( علیهم السلام ) صدا زد عمو بسه دیگه ، عمو استخوانهای سینه ام زیر سُمِ اسب ها خُرد شد ...
. ویژه امام حسین ع و توسل به حضرت رباب(س) و حضرت علی اصغر(ع) (السلام علیک یا اباعبدالله) ▪︎غزل امام حسین ع عمری گذشت اما به درد تو نخوردم شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم تو فکر من بودی ولیکن من نبودم اصلا به فکر نوکری کردن نبودم من دور بودم تو مرا نزدیک کردی راه مرا از کربلا نزدیک کردی گفتی اگر تو بی تو‌پناهی من حسینم حتی اگر غرق گناهی من حسینم آواره ام آواره را آواره تر کن بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن آوارگی در این حسینیه می ارزد بیچارگی در این حسینیه می ارزد من چای میریزم گناهم را بریزی یکجا تمام اشتباهم را بریزی اینجا همان جاییست که مولا می آید زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی ▪︎روضه کلامی حضرت علی اصغر ع: همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی یه محملی نگه داشته بودند... سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب... سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم... سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه.... اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی بالای نیزه ها جلوی چشم یه مادره.... ▪︎مرثیه حضرت علی اصغر ع: چقدر نیزه بلند است، نَیُفتی پسرم گیر این حرمله ی پست، نیفتی پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم ▪︎روضه کلامی: هِی زن های کوفه این سرُ به هم نشون میدادن...هِی میگفتن الهی مادرش براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه مادرش ربابه.... ▪︎زبانحال رباب س به سبک دشتی: دو دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم شکایت، زیر لب از تیر دارم بیا پایین زِ نیزه شیر دارم میخواستم بزرگ شوی محشری شوی تا چند سال بعد، علی اکبری شوی می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران شاید عصای پیریِ یک مادری شوی مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی این مادریِ من که به دردت نمیخورد تو حاضری علی که تاج سری شوی ▪︎تک بیتی آخر روضه: میکرد به نِی اشاره میگفت رباب ای کاش، سرِ نیزه کمی کوچک بود ▪︎تک بیتی آخر مجلس: اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ▪︎دعای آخر مجلس: باسمک العظیم الاعظم... الهی بحق حضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله 🤲فرج امام زمان عج برسان. 🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان. 🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما. 🤲مریضای اسلام،شفا بده. 🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما. ▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس: *برای سلامتی وجود مقدس آقا امام زمان عج صلوات ختم کنید. .
(ع) بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَین ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشیدروز یازدهم محرم است عزیزان عزادار محرم تمام شد تا سال آینده ویک محرم دیگر معلوم نیست زنده باشیم یا نه بگید خدایا شاکرم که توانستم خوب برای ابا عبدالله عزاداری کنیم روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند ♦️این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین                            ♦️   مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین ♦️سالها دم از تو و کربلایت می زنم                           ♦️   گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین ♦️گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید                    ♦️ این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین ♦️گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو                        ♦️  قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین ♦️هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل       ♦️  چون شکست  از داغ تو قدر و بها دارد حسین ♦️می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی                     ♦️خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین                                  ♦️    کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان                      ♦️  در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین ⬅️روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند همون بانویی که با تن خسته و دلی پر از داغ و دلتنگی حسینش، همه زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست خود زینب را سوار کند یک وقت دیدند زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ، اموات فیض ببرند ) . صدا زد : (داداش! حسین جان 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صدچاکت نکردند 🔻خواهرت بمیره حسین جان! 🔻با لب تشنه شهیدت کردند 🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند 🔸چرا زان در نایابت ندادند روزیازدهم برسر نعش پاک برادر با بدن پر از جای تازیانه و دلی سوخته جوری گریه نمیکرد و مرثیه نمیخواند که دشمن هم با او به گریه بیفتد. مگر چه کردند با اولاد پیغمبر؟ هم حرمت حسین را شکستند. جسارت کردند و بدنش بی کفن و عریان ... لگدکوب سم اسب ... بر جنازه های خودشون نمازخوندند اما شهدای حسینی و بدن حسین روی خاک ... حرمت اهل بیتش را هم شکستند... جسارتها کردند . وقتی از قتلگاه عبورشون دادند) زینب صدامیزد برادرجان حسین جان چرا انگشت و انگشتر نداری چرا عَمّامه بر سر نداری چرا این حنجرت خشک است و بی آب مگر عباس آب آور نداری زبان بگشوده زخم سینه تو مگر ای کشته تو مادر نداری یک وقت دختر امام حسین از تو محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند عمه ام را تازیانه می زنند . حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
1. 24.8.1402.mp3
زمان: حجم: 4.59M
( علیه السلام ) ناله در دل ، اشک بر رُخسار بُغضم در گلوست عضو عضوم ، با حسینِ فاطمه در گفتگوست ... نامه ی اعمال من این چشمِ گریان من است اشکِ من ، بر صورت من خوش تر از آب وضوست هر کجا پا می نهم انگار نهرِ علقمه هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست « اشک » از سوزِ عطش خشکیده در چشم رباب کودکِ شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست مکتب من ، خیمه ی عبّاس و درسم « یا حسین » دینِ من ، آئین من تا صبح محشر ، عشق اوست با حسین و کربلا یک عمر ، عادت کرده ام کربلایم ، کربلایم کربلایم آرزوست ... بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ... 24/8/1402
. 📋 می‌دونستم بابام از سفر میاد (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌دونستم بابام از سفر میاد بدونه من و زدن با سَر میاد اونجوری که روزای خوشی گذشت روزای ناخوشیم به سر میاد بعد این شبِ سیاه سحر میاد عمر بی‌کسی من به سر میاد دندون جلوییم و دیدی شکست چیزی نیست بابا دوباره در میاد دخترت صبرش و نفروخته بابا از شکایت لباش و دوخته بابا بوی سوختگی میدم من مگه نه ؟ چیزی نیست موهام یکم سوخته بابا سوالات من و کی جواب میده کی جواب به این دل کباب میده من چه آزاری بهش می‌رسونم چرا حرمله من و عذاب میده؟! حرمله خیلی بده، خیلی بده حرمله با من سَرِ لج افتاده انگاری منتظره حرف بزنم تا جواب من و با لگد بده اینا می‌خوان من و دلخونم کنن تا با مادرم معادلم کنن بگو من چیکار کنم تموم بشه بگو من چیکار کنم ولم کنن.... ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 داشتی می‌رفتی از حرم، دم غروب بود داشتی می‌رفتی از حرم، دم غروب بود من و می‌بردی با خودت، اینجوری خوب بود بمیرم از عطش لبات، شبیه چوب بود دیدم خواب که دارم، میارم برات آب با سیلیِ شمر بود، پریدم من از خواب چی با زندگیم شد، رقیه یتیم شد به دندون کشیدن، تو رو مثل گرگا زورم می‌رسید کاش، به آدم بزرگا مگه میره از یاد، چه جوری هُلت داد برا تموم قافله، دعا می‌کردم سَرِ رباب، با حرمله دعوا می‌کردم گهواره‌ی اصغر و کاش، پیدا می‌کردم دیدم که سرش رو، گرفته رو دست روی نیزه با روسریِ، خودم بست داداشی نیوفتی، یه خواهر نگفتی با طعنه لگد زد، اینم یادگاری می‌گفتند می‌خواستی، عموت و بیاری می‌خندید و می‌زد، عموتم نیومد تنورِ خولی دیدنت، تازه شنیدم سنگا تو رو بوسیدنت، من نبوسیدم فداسرت کجاست تنت، دیگه بریدم غرورم شکسته، من حالم خرابه مگه عمه‌مون جاش، توو بزم شرابه تنم زرد و بی‌حسّ، سنان صدر مجلس بابایی بمیرم، سرت ضربه دیده هنوز جای لبهات، رو چوب یزیده تَوونم رو بُرده، سر نیزه خونده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 صدر نشین مجلس (س) (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه روزی چندتا از این نامردا دور معاویه رو گرفته بودند؛ هرکدوم یه حرفی می‌زدند، هرکدوم یه پیشنهادی می‌دادند. همچین که مغیره شروع کرد حرف بزنه یهو امام حسن حرفش و قطع کرد، نذاشت مغیره ادامه بده گفت:« تو دیگه حرف نزن، تو همون کسی هستی که توو کوچه‌ها... مگه من یادم میره چه جوری مادر ما رو می‌زدی، حالا اومدی اینجا صدر جلسه می‌خوای پیشنهاد بدی، حرف بزنی»... همچین که شروع کرد این سر رو ببوسه، از پیشونی شروع کرد بوسه بزنه؛ تا رسید به چشمای ابی عبدالله، رسید به گونه‌های باباش، همچین که این لبها رو رو لبهای باباش گذاشت گفت:« بابا جان! دیگه لبی برات نمونده بخوام ببوسم. حالا می‌فهمم اون نامرد دیروز توو مجلس همینجوری چوبش بالا میبرد رو لبهات می‌زد»... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
بسم الله الرحمن الرحیم بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود بنویسیدميان لشكری بلوا شد سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود بنویسیدکه غارت شده پیراهن او مادری شاهداین واقعه در آنجا بود به سرنعش حسین بود که آمدمادر ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر _
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 (_ع ) (_ع) حضرت علی اکبر علیه السلام حضرت عباس علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحمن ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَین ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند 🔶هفت روز است که من داغ برادر دیدم 🔶هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم 🔶هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند 🔶طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند 🔶هفت روز است که بعد تو گرفتار شدم 🔶پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم 🔶باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد 🔶بدن بی کفنت در دل صحرا باشد 🔶باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو 🔶باورم نیست که غارت شده انگشتر تو 🔶باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم 🔶باورم نیست که با قاتل تو همسفرم 🔶عده ای پیرهن کهنه تو دزدیدند 🔶عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند 🔶چشم گریان مرا خوب تماشا کردند 🔶پیش چشمان ترم هلهله برپا کردند 🌺صل‌الله‌علیک‌یااباعبدالله ⬅️دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا..آی حاجت دار آی جوون دارا..آی مریض دارها ای کسانی که دلتنگ کربلا شدید دعا کنید زنده باشیم که بتوانیم ازنزدیک حرم آقا امام حسین رو زیارت کنیم خیلی ها بودند درسالهای قبل در عزاداری امام حسین شرکت داشتند ولی جایشان خالیست روحشان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند عزیزان عزادار شب/روز هفت ابی عبدالله... روز هفتم/سوم که میشه..دختر میاد کنار قبر بابا...خواهر میاد کنار قبر برادر.. دسته گل میارن..عکس بابارو میارن . زیر بغلای خواهرا و دخترها رو میگیرن..تسلا میدن..یه دل سیر گریه میکنند (عزاداری میکنند سبک میشن) ⬅️اما من بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله درکربلا...آوارهٔ بیابونا...سر حسین ع بالای نیزه ..بدنش تو کربلا...بچه ها آواره اند...تا اسم بابا را می گرفتند کتکتشون میزنند...آب میخوان میزنند.. غذا میخوان کنک میزنند.. بابارو میخوان کتک میخورند.. ⬅️ الهی غریب نشی... الهی گرفتار نشی...الهی بی کس نشی.. چه کشیدند یتیمان آقا ابا عبدالله چه کشید خانم بی بی زینب کبرا( س) باید بگم عزاداران 💔امان از دل زینب 💔چه خون شد دل زینب چه زینبی که یک لحظه طاقت دوری حسینشو نداشت اما ✔️(هر روضه ای میشه خوند)✔️ چون روضه ای نیست که اسم زینب درآن نباشد صدا زد...برادران حسین جان 🔸به‌سوی‌شام‌وکوفه‌ام‌چه ظالمانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸سر تو را به نوک نی زدند این ستمگران 🔸نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس و محفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه علی اکبر واخرش هم روضه آقا اباالفضل عباس علیه السلام والتماس دعا اما دلها بسوزه بر آقا ابا عبدالله وقتی رسید بربالین علی اکبر نشست کناربدن میوه دلش سر علی را به دامن گرفت ، دلش آرام نشد ، سر جوانش را به سینه چسبانید دلش تسلی پیدا نکرد ، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه می کند ، یک وقت دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت ، هی صدا می زد ، میوۀ دلم علی اما بیمرم لحظه‌ای بعدهم اقا ابا عبدالله آمد کنار بدن غرق به خون برادرش عباس دید برادر دست در بدن ندارد تیر به چشم اباالفضل اصابت کرده آقا نشست کنار بدن برادرش عباس صدا زد الان انکسر ظهری حالا.کمرم شکست دیگه حسین.بی برادر شد حسین آرام جانم حسین روح روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
. |⇦•به باد گفتم ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی ●━━━━━━─────── به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند ببین دل زاره زینب نگاه و اصرار زینب تو راهی از خیمه شدی و من از قفا مرو! کجا ؟امیر و سالار زینب سایه روی سرم چه کنم با آتیشه جیگرم چه کنم یه زن تنها با حرم چه کنم سپردی ام به که رفتی به دلقکان و کنیزان حسین! به من خستهٔ غم زده رحمی به دل جون به لب اومده رحمی نرو نرو یه نگاه به حرم کن به حرم رحمی دم غروب خورشیده چه بوی سیبی پیچیده وصیت مادرمونه که زینبت داری میری زیر گلوتو بوسیده *یه وقتی صدا زد یا هانی بن عروه! یا مسلم بن عقیل!یا حبیب! یا مسلم بن عوسجه! چرا جواب منو نمیدید؟این بدنا شروع کردن به تکون خوردن با بال بال زدنشون گفتن لبیک یا حسین..* چقده زخمی شده بدنت جونی نمونده دیگه به تنت زینب و کشته کهنه پیروهنت *اصلاً هفده،هجده مَحرم داشتم همینطوری بود عمه سادات. همه که جمع می‌شدن می‌ایستادن عمه جان بیان یهو مثلاً حضرت علی اکبر وارد می‌شدن می‌گفتن عمه جان تشریف آوردن. همه عزیزاشو در آغوش می‌گرفت الان ببین کار به کجا رسیده..* تو دل من غم عالمه رحمی حسین دور و بر ما نا محرمِ رحمی تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم رحمی ببین که پا لرزونه ببین که دستام بی‌ جونه بیا بریم خیمه ببینی داره تو خواب با ترس و لرز رقیه روضه می‌خونه بذار بخوابه شاید نبینه که تن تو به روی زمینه یکی با خنجر رو سینه ات می‌شینه به مادر دم گهواره رحمی به گوشای پره گوشواره رحمی می‌زنه حرمله خنده به اشکات نداره رحمی هنگامهٔ غم شد تیر آمد و مقتل همه آلوده به سم شد هی کم‌ و کم.. از جسم تو هی کم شد و هی کم شد و کم شد یک نیزه به شانه آنقدر فرو رفت که یک مرتبه خم شد پاشیده تن او تقطیع شده بند به بند بدن او عمامه و انگشتری و پیراهن او لب پاره شد انگار با پا زده نیزه لگدی لب تشنه و خسته شمشیر چنان خورده که اعضاش شکسته زیر سم مرکب دندان و سر و سینه و ابرو شکسته شمر است که با چکمه روی سینه نشست گوشه‌ای عده‌ای کمان در دست روی اعضا شرط می‌بنندند فریاد کشیده از روی بلندی به روی سینه پریده ده ضربه زده است و مانده است دو ضربه که به حنجر نرسیده با خنجر کندش رگ‌های گلو را نبریده که دریده *کجا؟جلو چشم مادرش صدای مادر داره میاد «بنی..»پسرم! جیگرم!حسینم! حسین غریب آقا غریب آقا... زینب دست رو سر گذاشت هی صدا می‌زد وا محمدا.. وا علیا.. اما یه ناله اش دل اهل عرش و سوزاند واماه...* ای مونس شکسته دلا حال ما ببین ما را غریب و بی‌کس و بی آشنا ببین * این ساعت ساعت‌هایی که هوای کربلا قیرگون شد تا زینب اومد برسه..* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب *ای وای.. از کنار حسین با تازیانه کنار کشوندنش.. ای وای حسین وای حسین هلال میگه دلم سوخت سپرم آب کردم ببرم براش دیدم شمر از گودال بیرون اومد داره خنجرشو پاک میکنه.کجا میری؟ برم آب بهش برسونم پسر پیغمبره.. زحمت نکش سیرابش کردم.. چطور؟ عباشو کنار زد دیدم سر ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•هر که با خاک درت... حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید ناصر کهربائی ●━━━━━━─────── هر که با خاک درت کام لبش بردارد از همان کودکی اش چشم به کوثر دارد اولین آرزویم هست هم آنی باشم که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد چند صد حج پیاده است ثواب آنکه قصد پابوسی شش گوش تو در سر دارد *به خودت ببال نوکر ابی عبدالله گریه‌کن اربابی..* پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند این چه شاهی است مگر، این همه نوکر دارد آقا جان ! تکیه بر نیزه ی غربت زدی و فرمودی: چشم غارت به حرم این همه لشگر دارد خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید آخ کاین هلال سر نی آمده دختر دارد صدا زد ای عدو کی طبع من پا می‌دهد دختر و سیلی چه معنا می‌دهد هر چه میخواهی بزن اما چرا نعل اسبت بوی بابا می‌دهد *امشب همراه اون آقایی اشک بریزید رفقا که فرمود: یا جداه زمانه من رو به تاخیر انداخت نبودم کربلا جانم رو فدا کنم.حالا روز و شب گریه میکنم اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه میکنم. امشب بیا مرهم به چشمهای نازنین امام زمانت بزار با این اشک ناله..یا جداه فراموش نمیکنم اون لحظه ای که اسب بی صاحبت سمت خیمه ها اومد. بی بی ها و بچه ها دور ذوالجناح رو گرفتن.یکی صدا زد ای اسب بابا م رو کجا بردی؟ یکی صدا زد ای اسب بابام و چه کردی؟ یه وقت یه دختر سه چهار ساله ای این بچه ها رو کنار زد اومد کنار ذوالجناح دست در گردن این حیوان انداخت صدا زد.."یَا جَوادَ أبِی، هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً" اسب بابا به من بگو به بابام آب دادن یا با لب تشنه کشتن؟ دیگه این حیوان نتونست طاقت بیاره. ارباب مقاتل نوشتن...اومد پشت خیمه هی سرش رو به زمین می‌کوبید این طور نوشتن با اشاره سر فهماند بی بی ها سمت قتلگاه حرکت کنید.خدا میدونه به دل عمه ما چی گذشت روی تل زینبیه ...* *صدا زد حسین جان..* بگو چکار کنم آب را صدا نزنی بگو چکار کنم تا که دست و پا نزنی بگو چکار کنم تا تو را خلاص کنم به شمر رو بزنم یا که التماس کنم «نذر فرج ناله بزن یا حسین..» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇