eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه فارسی: یا فاطمه من عقده دل وا نکردم یا فاطمه من عقده دل وا نکردم  گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید یا فاطمه یا زهرا(۴)بار مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریده مادر چرا خون از گریبانت چکیده مام دو عالم، مادر، خانه نیاز است سجاده بگشا مادر،  وقت نماز است یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید یا فاطمه یا زهرا(۴)بار در کودکی شد قسمت من خانه داری هم خانه داری می کنم هم سوگواری گریم برای، نور دو عینت هر شب دهم آب، دست حسینت  یا فاطمه یا زهرا(۴)بار دیشب نشستی گیسویم را شانه کردی امشب در آغوش لحد کاشانه کردی دیشب گرفتی اشکم ز دیده امشب ز داغت، مادر، رنگم پریده یا فاطمه یا زهرا(۴)بار دیشب دعا کردی اجل جانت بگیرد امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد دیشب تو بودی، مادر کنارم امشب به دیوار عزا سر میگذارم ای مادر مادر، ناله بزن یا زهرا... یا فاطمه یا زهرا(۴)بار
2. کرامت خشتی از.mp3
7.47M
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مُستمندت امامان آبرومندِ جلالت امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت تمام آفرینش ، پای بستت پیمبر (ص) خم شد و بوسید دستت ... اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ... دگر به سينه و پهلو مرا نمي‌گيري ؟ مگر به سينه و پهلو چه ديدي ، اي مادر ؟ بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا .. صدای ناله ی او را زِ پشتِ در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم : سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند ( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ ) سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند خواهرانم نفَس نفَس چه غریبانه میزدند مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... » نفسم حبس شد به دل اشک چشمم ستاره شد مادرم را که میزدند جگرم پاره پاره شد ... لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ... در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدند مادر مارا ، مادر مارا مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ... ۴ دی ماه ۱۴۰۱
6. کلیات صوتی.mp3
11.54M
صوتی کامل ( سلام الله علیها ) بسم ربّ العشق ربّ العالمین عشق مولایم امیرالمومنین
❣﷽❣ 🌾 س 🌾 س 🌾امشب پرستوی علی 🌾از آشیان پر می کشد 🌾داغ فراق فاطمه 🌾آخر علی را می کشد 🌾روح و روانم هم آشیانم 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾اسما بریز آب روان 🌾بر روی گل برگ گلم 🌾یاسم شده چون ارغوان 🌾وای از دلم وای از دلم 🌾یاس کبودم بود و نبودم 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾من مرغ عشق حیدرم 🌾 افتاده ام کنج قفس 🌾خونین شده بال و پرم 🌾بالا نمی آیند نفس 🌾پهلو شکسته 🌾در خون نشسته 🌾خیزم به یاری علی 🌾آتش گرفته لانه ام 🌾کو بچه و کو مادرش 🌾من شمع و او پروانه ام 🌾آخر چه شد بال و پرش 🌾تا زنده هستم 🌾شرمنده هستم 🌾ازدخت ختم الانبیاء 🌾مادر و خوب و مهربان 🌾حرف از نگاه من بخوان 🌾من التماست می کنم 🌾یک شب دگر پیشم بمان 🌾دل بی شکیبه،بابا غریبه 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾دختر مهربان من 🌾قدر داداشت بدان 🌾جان تو و جان حسین 🌾تا کربلا پیشش بمان 🌾دل بی شکیبه حسین 🌾غریبه یافاطمه یافاطمه 🌹.
4_5974423719190202079.mp3
3.61M
‍ . در وسط کوچه تو را میزدند کاش به جای تو مرا میزدند وای من و وای من و وای من میخ در و سینه ی زهرای من تنها نَه شعله و دود با نار یا علی گفت در کنده گشت از جا دیوار یا علی گفت ثانی لگد به در زد ، صدیقه بال و پر زد در زخم سینه ی او مسمار یا علی گفت .
6. روضه بین نوحه.mp3
2.85M
امان از تازیانه امان از دستِ سنگین ( آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد ، آنچنان زد که گوشواره شکست ، ... اینو تاریخ نوشته ، گوشواره شکست ، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست ، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ ... آخ آخ نوشته اند چشم زهرا کبود شد ، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ... » ای کاش درداشو به کسی میگفت ، ای کاش میگفت ، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت ، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد ، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو ، سرشو روی دیوار گذاشت ، هی صدا میزد فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... ) در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین امان از تازیانه امان از دستِ سنگین #
YEKNET.IR - roze - fatemie avval 1402 - karimi.mp3
8.38M
۱۴۰۲ نشست و بست نگاهی به چشم‌های کبود بر آن شکسته، شکسته، نظاره‌ای فرمود و ریخت اشک غریبی کنار مهتابی که رفته‌بود رخش در خسوف آتش و دود نگاه، آه، سپس گریه، بعد هق‌هق شد ندیده بود چنینش شکسته، چشم وجود برای حرف‌زدن، زار التماسش کرد تمام بی‌کسی‌اش را به‌کار برد و سرود دو دیده باز کن ای نور دیده‌های علی چرا ز خانه سفر کردی ای عزیزم زود؟! به اشک خویش، امیر فَمَن یَمُت یَرَنی عزیز رفته‌سفر را دوباره زنده نمود شکفت بر لب زهرا، دم «غریبم وای» به‌روی چشم خدا ،دیده‌ی کبود گشود گرفت اشک علی را به‌دست زخمی و گفت شنیدم از پدرم، نیمه‌ی شبی فرمود: که عرش لرزه بیفتد ز گریه‌ی مظلوم بساز با غم زهرا به‌خاطر معبود سپرده‌ام به همه، فاطمیّه دم گیرند فدایی تو شدن، عشق قلبی من بود کجاست آن‌که بگوید به مادر سادات دوجمله روضه‌ی جانانه‌ی شررآلود کنار ساقی و در پیش آن‌همه دشمن چقدر خسته و تنها، حسین گریه نمود حجاب قامت زینب به‌خاک افتاده عمود خیمه‌ی سلطان عرش، خورده عمود شنیده‌ایم سرش را به‌روی نی بستند چه‌کرده با سر سردار عشق، ضرب عمود همین‌که از کف شیر علی، علم افتاد برای غارت خیمه، شغال پنجه گشود بگو به گوش دلیر غیور آل‌علی چقدر دشمن از این خیمه، گوشواره ربود چه خوب شد که ندیدی؛ چه حال سختی داشت کبوتری که اسیر شرار آتش بود به گوش می‌رسد از عرش «آه امّ‌بنین» زمین زده قمرم را نگاه‌های حسود گریز آخر این روضه، باز مادری است که با شکسته‌دلی با غلام خود فرمود بخوان به آه جگرسوز، روضه‌خوان حسین تنور خانه‌ی خولی که جای شاه نبود 
1_7681812345.mp3
5.32M
🎶 نوا 🔺 سلام الله علیها 🎙با نوای 🔖 متن فیش👇
✍روضه امانت داری علیهم صلوات الله صلی الله علیک یا ابا عبدالله 🔸یکی از مهم‌ترین دستورات دینی امانتداری است که خدای متعال فرمود ان الله یامرکم ان تؤدو الامانات الی اهلها و رسول خدا فرمود کسی که امانت دار نیست ایمان ندارد. [برای دیدن دیگر احادیث درباره امانت داری اینجا را ببینید.] 🔸این امانت داری اینقدر مهم است که آقا رسول خدا در شب وفات به امیرالمومنین فرمود: «یا ابا الحسن هذه ودیعة الله و ودیعة رسوله» (۱) علی جان این امانت خداست در دست تو و امیرالمومنین در لحظه تدفین حضرت زهرا فرمود: إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ یعنی یا رسول الله امانت را بازگرداندم معلوم است که امیرالمومنین عمری نگران نگهداری از این امانت بود و شاید در لحظه آخر شرمنده بود که یا رسول الله امانت را برگرداندم اما چگونه ... اباعبدالله الحسین علیه السلام هم در روز عاشورا نگران دو امانت بود. دو امانت از امام مجتبی علیه السلام لذا نوشته‌اند وقتی قاسم اذن میدان می‌خواست حضرت اجازه نمی‌داد زیرا قاسم یادگار برادر بود و نوشتند که به زینب کبری دستور می‌داد عبدالله را نگه دارید که به میدان نیاید. اما عرض کنیم یا اباعبدالله شما این گونه نگران امانت داری بودید حالا چه کند خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها یک زن غریب و مظلوم و تنها باید از چندین زن عزادار و دختر معصوم نگهداری کند. هر کدام یک درد دلی دارد یکی پدر از دست داده یکی فرزند ... و از همه بالاتر زینب کبری بزرگترین امانت تاریخ را در دست داشت و آن آقا امام سجاد علیه السلام بود لذا نوشته‌اند چند جا امانت داری خود را نشان داد یکی عصر عاشورا بود آن لحظه که زینب کبری نگاه کرد (معلوم است که زینب تمام حواسش به امام سجاد علیه السلام بود که برادرزاده در چه حالی است) نگاه کرد دید گویا غم و غصه دارد جان امام را به خطر می‌اندازد صدا زد یادگار برادرم با خودت چه می کنی گویا داری جان می دهی ؟ چرا اینگونه بی‌تابی می‌کنی؟ فرمود عمه جان چطور بی‌تابی نکنم ببین این‌ها کشته‌های خودشان را دفن کردند اما بدن عزیزان من بی سر غرق خون روی خاک کربلا افتاده (مرملین بدمائهم) گویا ما از کفار هستیم که کشته‌های ما را دفن نمی‌کنند اینجا زینب کبری امام را دلداری داد بار دوم جایی است که به خیمه‌ها حمله کردند و خیمه‌ها را به آتش کشیدند زینب کبری «شاید» به همه دختران دستور داد فرار کنند اما خودش یک بیمار در خیمه‌ دارد و هر طور بود جان برادرزاده در این حمله هم حفظ شد اما بزرگترین جایی که زینب حفظ کرد جان امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد است وقتی امام سجاد جواب ابن زیاد را داد ابن زیاد غضب کرد گفت جواب من را می‌دهی؟ ببرید این جوان را بکشید! این دستور شوخی نبود کسی در این دستور تردید نمی‌کرد اما دیدند زینب کبری برادرزاده را در آغوش گرفت فرمود اگه میخواد آقا رو بکشید اول باید من را بکشید. کاری کرد که ابن زیاد با همه خباثتش زبان به مدح بی بی باز کرد نوشتن ابن زیاد هاج و واج این صحنه را نگاه می‌کرد لحظاتی گذشت گفت «عجبا للرحم» ببینید این زن واقعاً حاضر است جان خودش را فدا کند. وقتی این صحنه را دید چاره‌ای ندید جز اینکه امام را رها کند اما یا صاحب الزمان همه امانت‌ها را زینب برگرداند ولی ...
. 📝 🖊 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نترس ای دل غمدیده روزگار این است اگرچه تلخ، ولی انتهاش شیرین است نترس آینه‌ی ما ترک نخواهد خورد بدون فتنه که ایمان مَحک نخواهد خورد بایست، کوه صَلابت میان دوران‌ها! نترس، سَرو رشید از خُروش طوفان‌ها! اگر چه دفتری از داغ بر جَبین‌ها هست نترس در دل تاریخ بیش از این‌ها هست... دَریغ و درد که جان از میان پیکر رفت ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش به سوگواری فرزندهای میهن باش   دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد میان سینه‌ی ما داغ روی داغ افتاد به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم نترس باید از امروز دلْ قوی داریم اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم اگر بنای عزا هست، ما عزاداریم بدان که دشمن این خاک، فکر جنجال است اگر چه خاطر غمگین گرفته، خوشحال است خداست آگه از این‌ها چه در درون دارند؟! که در مصیبت این داغ، جشن خون دارند اگر چه هیچ مَجال نفس کشیدن نیست وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست دقیق باش که از پشت سر کمین نخوری به مکر دم ‌به‌ دم دشمنت زمین نخوری ببین رفیق که در جبهه‌ی مقابل کیست مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست همانکه بر شرف و خاک ما تهاجم کرد سپس به سیلی حق دست و پاش را گُم کرد به وعده‌های الهی رفیق شک نکنی!! به گوشه‌گیری خود ظلم را کمک نکنی!! اگرچه داغ، از این سینه صبر برده عزیز خداست یاور دینش، خدا نمرده عزیز به باغ ما غم پژمردگی است؟ هرگز نیست! کنون زمانه‌ی سرخوردگی است؟ هرگز نیست! برای ما و تو بی‌امتحان نبوده شبی ز دامنت بتکان گرد عافیت ‌طلبی اگرچه داغ بزرگ است و سینه سنگین است ز شرم و غم سر سردار اگر چه پایین است بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند سِلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند مباد آنکه ز خاطر بریم آن‌ها را به سنگ کینه نکوبیم قهرمان‌ها را بگو که دشمن دلسوز ماست؟ هرگز نیست میان جنگ که تضعیف دوست جایز نیست چو کوه پیش روی فتنه‌ها مقاوم باش از این به بعد برادر!! تو حاج قاسم باش از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟ بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟! چو لاله باش، به دامان صخره‌ها گل کن اگر که سنگ شود فتنه‌ها تحمل کن بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد؟! نترس مؤمن اگر فتنه‌ها پیاپی شد بلند شو که زمان خروش طوفانی است که در وجود تو یک قاسم سلیمانی است ز حاج قاسمِ نفست غبار را بتکان و گرد غفلت از این روزگار را بتکان ز هر که غیر خدا ناامید باید بود برای فیض شهادت، شهید باید بود شهید ما پُر از این حال بود بندگی‌اش شهید بوده خودش در تمام زندگی‌اش شهید ما که جهان را پُر از تحیر کرد به خون پُر ثمرش نان دشمن آجر کرد همانکه ثانیه‌ای از جهاد خسته نشد مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد همانکه بود زبانزد به غیرت خاصش جهان به لرزه درآمد ز اوج اخلاصش همان‌که وقت شهادت به قطره قطره‌ی خون نوشته بود مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمون... شاعر: ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. ▪️مجلس کامل روضه حضرت زهرا س ▪️ سيل اشكم راه بينائي گرفت  بند بندم عطر زهرائي گرفت عشق را از فاطمه آموختم  چشم بر دست كبودش دوختم   دست او صدها گره وا مي كند  دست او والله غوغا مي كند دست او مشكل گشاي عالم است  روي آن جاي لبان خاتم است دست او دنياي احسان و صفاست  دست او مشكل گشاي مرتضي است حيف شد آن دست را دشمن شكست  با غلاف تيغ اهريمن شكست گويمت از قصه شهر نبي  از شرار آتش و بيت علي درد بود و آتش و افسردگي ياس يود و سيلي و پژمردگي آه بود و ناله و بغض گلو  پهلوئي بودو لگدهاي عدو در ميان كوچه آن دنيا پرست راه را بر مادر سادات بست گويمت سر بسته در آن كوچه ها  فاطمه گم كرد راه خانه را آه اي مجنون زبان در كام گير  لب فرو بند و كمي آرام گير ......... . از همینجا دلا رو روانه ی مدینه کنیم، مثله همچین شبایی ،امیرالمؤمنین کنار بستر بی بی نشسته بود و صدا میزد زهراجان: اما برای رفتنت خیلی جوانی حالا که من اینجا غریبم بار بستی؟! حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی؟ بابای خاکم، التماست می کنم که- -بی من مشو ای مادر آب، آسمانی کمتر بگو با من (امیرالمؤمنینم!) أشهد مگو با این زبان بی زبانی حالا برای اینکه من چیزی نفهمم درکوچه خاک چادرت را می تکانی!؟ اندازه ی یک عمر پیرت کرده بانو سنگینی آن ضربه دست ناگهانی یک نیمه از روی تو، صبح  روشن من نیمی دگر مثل غروبی ارغوانی رو از علی می گیری اما زیر چادر پنهان  نگردد مَحرمم، قدکمانی الهی بمیرم برا دل امیرالمومنین ... هی نگاه بصورت بی بی میکنه ... اما یکدفعه با یه صدای جانسوزی گفت فاطمه جان: تا خدا هست و خدایی می‌کند حیدر از تو عذر خواهی میکند
روضه3.mp3
13.66M
|⇦دنیای من بی تو.... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس سید امیر حسینی
5. کاشف الکرب.mp3
610.2K
( سلام الله علیها ) حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) « کاشِفُ الْکَرْب » امیرالمومنین بود ، یعنی هر موقع مولا ، غم توو سینه اش بود ، می اومد توو خونه ، نگاه به فاطمه میکرد ، غمهاش برطرف می شد ، ... حاج علی انسانی یه بیت شعر داره : هر چه بار از دوش من برداشتی عاقبت تابوت خود بگذاشتی بی بی با رفتنش ، غمی روی سینه حضرت علی گذاشت که روایت میگه : « هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ » ... غم ، همه ی وجود امیرالمومنین رو گرفت ، دیگه نتونست ازکنار قبر بلند بشه ... وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه ...
1401091615.mp3
5.32M
|⇦این سخن وِرد... سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری
. |⇦•مبر ز خانه ی حیدر... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج ●━━━━━━─────── مَبر ز خانه یِ حیدر صدای گرمت را علی بگو شنوم آن نوای گرمت را ز چشم من، مَبری خنده های گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست در آسمان، زِ قنوت تو شور و غوغائیست بتاب در دلِ شبهای تارِ من زهرا بمان برای همیشه کنار من زهرا ببین به حالِ دل بیقرار من زهرا اَنیسِ بیکَسی ام غمگسارِ من زهرا به پای سفره یِ خالی زِ « نانِ » من ماندی در اوجِ غُصّه و غم همزبان من ماندی *یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه، گفت : فاطمه جان، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی، سه روزه توو خانه غذا نداریم، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...* *امشب میخوام این چند بیت روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم...* از آن زمانکه دو دستت زِ کار افتاده تمام خانه ی من از مِدار افتاده ؟ * الهی هر کسی توو خونه مریض میشه، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه، دورِ مادر میگردند ... * حسن ز داغِ رُخت بیقرار افتاده غریب و خسته کنار تو ، زار افتاده فاطمه جان...! مگو که می روم و می سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت، به خدا *امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... * مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا سخن زِ درد جدایی مزن به من،زهرا ( نگو علی خداحافظ ) مگو که دخترِ توآورَد کفن « زهرا » *یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... * مگو که دخترِ تو آورَد کفن زهرا به پیشِ چشمِ غریبم نفَس نزن زهرا :مجتبی روشن روان ــــــــــــــــــ سلام_الله_علیها
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مُستمندت امامان آبرومندِ جلالت امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت تمام آفرینش ، پای بستت پیمبر (ص) خم شد و بوسید دستت ... اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ... دگر به سينه و پهلو مرا نمي‌گيري ؟ مگر به سينه و پهلو چه ديدي ، اي مادر ؟ بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا .. صدای ناله ی او را زِ پشتِ در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم : سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند ( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ ) سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند خواهرانم نفَس نفَس چه غریبانه میزدند مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... » نفسم حبس شد به دل اشک چشمم ستاره شد مادرم را که میزدند جگرم پاره پاره شد ... لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ... در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدند مادر مارا ، مادر مارا مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ... .
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1721.mp3
11.71M
سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه به نفس حجت الاسلام سید محمد حسین تقوی
Sh 01 Fatemieh Aval 1402 Taheri [Mohjat_Net] (1).mp3
2.8M
🎧 مناجات و روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) 🎤 حاج محمدرضا طاهری مه غم آمده در آسمان فاطمیه رسیده باز صدای اذان فاطمیه سیاهی دل ما را به این سیاه عزا بیا ببخش امام زمان فاطمیه مرا ببخش برای همه گناهانم قسم به روی کبود جوان فاطمیه هنوز شهر مدینه غبارآلود است بیا و شرح بده داستان فاطمیه بگو همیشه علی با حقیقت است بگو ولایت است همه آرمان فاطمیه بیا قدم بزن آقا به خاک مادری ات برای تولیت آستان فاطمیه تمام آرزوی ما زیارت زهراست نشان بده حرم بی نشان فاطمیه نگاه کن که نگاهم به اشک محتاج است بیا و روضه بخوان روضه خوان فاطمیه دعا بکن که در این فاطمیه جان بدهم برای بانوی قامت کمان فاطمیه شنیده ام نفس مادرت در آتش سوخت شنیده ام ز غم بی امان فاطمیه شنیده ام که در آتش نفس نفس میزد گل شکسته ی چون ارغوان فاطمیه (س) (س) (س)
4_5881849633314969267.mp3
8.75M
❣﷽❣ 🌾 س 🌾 س 🌾 🌾امشب پرستوی علی 🌾از آشیان پر می کشد 🌾داغ فراق فاطمه 🌾آخر علی را می کشد 🌾روح و روانم هم آشیانم 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾اسما بریز آب روان 🌾بر روی گل برگ گلم 🌾یاسم شده چون ارغوان 🌾وای از دلم وای از دلم 🌾یاس کبودم بود و نبودم 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾من مرغ عشق حیدرم 🌾 افتاده ام کنج قفس 🌾خونین شده بال و پرم 🌾بالا نمی آیند نفس 🌾پهلو شکسته 🌾در خون نشسته 🌾خیزم به یاری علی 🌾آتش گرفته لانه ام 🌾کو بچه و کو مادرش 🌾من شمع و او پروانه ام 🌾آخر چه شد بال و پرش 🌾تا زنده هستم 🌾شرمنده هستم 🌾ازدخت ختم الانبیاء 🌾مادر و خوب و مهربان 🌾حرف از نگاه من بخوان 🌾من التماست می کنم 🌾یک شب دگر پیشم بمان 🌾دل بی شکیبه،بابا غریبه 🌾یا فاطمه یا فاطمه 🌾دختر مهربان من 🌾قدر داداشت بدان 🌾جان تو و جان حسین 🌾تا کربلا پیشش بمان 🌾دل بی شکیبه حسین 🌾غریبه یافاطمه یافاطمه .
Roze_1403-08-30 [mahdisalahshour_ir].mp3
15.73M
🎞 📝 ای جلوات حق از رخت متجّلی ای جلوات حق از رخت متجلّی قصر گدایت فراز عرش معلّا .
. حضرت زهرا(ع)و حضرت س گریز به خرابه ی شام انجام كار خانه مرا سخت گشته است دیگه خودم نمی تونم برا بچه هام نون درست كنم... نمی تونم خودم لباس های بچه هام رو بشورم... بابا چند وقت ِ زینب میاد جلو بسترم... توقع داره مثل همیشه بغلش كنم... موهاش رو شونه بزنم... آخ كه دیگه دستم بالا نمیاد... بابا برا علی نمیتونم بگم،بچه ها هم كه طاقت ندارن... اومدم برا تو بگم بابا انجام كار خانه مرا سخت گشته است می دونی چرا بابا؟ ضرب غلاف بال و پرم را گرفته است همسایه ها عیادت نمی اومدند،ای كاش نمی اومدند،وقتی می اومدند،می رفتن بیرون،زینب میشنید،هی با خودشون می گفتن،این خانم دیگه موندنی نیست،این روزها روزهای آخرشه، همسایه ها همه فهمیده اند كه مرگ سر تا به پای محتضرم را گرفته است فاطمه هجده ساله از دیوار كمك میگرفت،می اومد كنار قبر بابا،این روزها وقتی از بابا حرف می زدن دلتنگ میشد،می گفت:علی جان پیراهنی كه بابام رو در اون پیراهن غسل دادی،بده من بوی بابام و استشمام كنم،امیرالمؤمنین علیه السلام می دونه فاطمه چقدر دلتنگه،هی امتانع میكرد،هی زهرا اصرار،پیراهن رو آورد،روایت نوشته،تا پیراهن رو بو كرد،دیدن خانم غش كرد،رو زمین افتاد،می خوام بگم بی بی طاقت نداشتی،پیراهن بابا رو ببینی،من بمیرم برا اون سه ساله ای كه تا بهانه ی بابا رو گرفت،دیدن نانجیب ها از در خرابه یه طبقی دارن میارن،قول بده ناله هات تموم نشه برای باقی شعر،همچین كه رو پوش رو كنار زد،بچه ترسید،عمه جان این سر كیه؟ آخه حق داره بچه،باباش این طوری نبود،همه صورت زخمی ِ،لبها تركیده،بی بی كنار قبر بابا با باباش حرف می زد،اما این سه ساله،كنار سر بریده بابا، گفت:بابا،خیلی درد و دل دارم باهات بابا، درشام بی كسی مرا داد می زند زخمی كه بال چشم ترم را گرفته است اگه كسی تا حالا برا رقیه سلام اللله علیها گریه نكرده باشه،با این بیت تلافیش رو در بیاره. هر جا زقافله عقب افتاده ام ضجر از روی اسب موی سرم را گرفته است. هر جا رقیه رو می زند رو می كرد به عمه جانش میگفت:اگه عموم بود،اینها جرأت نداشتن من و بزنن دق مرگ كرده حرمله ام بس كه در برم بر نی سر عموی حرم را گرفته است این یكی رو به اندازه ی غیرتی كه پا روضه ی بی بی داری باید پاش ناله بزنی. انگشت های طعنه امانم بریده است خیرات شهر دور و برم را گرفته است این كه بی تاب ِ رو زمین خواب ِ دختر شاه ِ شده بی بابا اما حالا با كیا همراه ِ اونجا اگه تو مدینه،غربت اگه بود،اما علی بود سلمان بود،اباذر بود،اینجا هر وقت سر از محمل بیرون میكرد،باید سرهای بریده رو میدید،یا باید شمر و خولی رو می دید. شده بی بابا اما حالا با كیا همراه ِ نزنید اینقدر بی گناهه توی ویرونه یه ریز می خونه كجایی بابا كی میگه بابا نوه ی زهرا بی كس و كاره یتیم تنها كه نشسته با لباس پاره آخه كی گفته خنده داره آفتاب از كدوم طرف در اومده كه بابام با سر اومده لب تشنه بریده حنجر اومده كه بابام با سر اومده غریب مادر اومده حسین رو، مادرش براش گریه می کنه..."بُنَیَّ! قَتَلوکَ ذَبَحوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنَعوک .." عصر عاشورا خواهرش در کنار پیکر پاره پاره اش به مادرش سلام می کنه...* *باباش علی میرفت صفین؛از کربلا عبور کرد.اینقدَر برای کشته ی کربلا گریه کرد.اشک چِشمانش جاری شد.مادرش زهرا به علی سفارش کرده بود:علی! "ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِی"علی برای حسینم زیاد گریه کن‌‌‌.. قربون امام زمان برم که فرمود:اگر اشک چشم نداشته باشم برات خون گریه می کنم:" بَدَلَ الدُّموعِ دَما‌‌..." * .