eitaa logo
ذاکرین آل الله
302 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
339 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•به خاطر علی بمون... جانسوز و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها چشام بازم ببین غروب آسمونو بهت نشون میده یه مرد نیمه جونو نگاه چطور زمین زدن یه پهلوونو کارای دنیا رو میبینی کار علی شد، خونه نشینی حالم بده حال تو بدتر نگو که فردا بد تر از اینی به خاطر علی بمون خسته شدی ولی بمون دست رو دلم نذار که خیلی غصه خوردم اینقدر نگو دارم میرم که کم آوردم شاید یه وقت من از تو زودتر جون سپردم اگه میخوای بری برو تسلیمِ حیدر فقط بیا به مجلس ترحیمِ حیدر میبینی که حالش چقدر وَخیمِ حیدر بازم سرت به گریه بند شد صدای کی بود سرت بلند شد امروز تو کوچه گریه کردم دیدم که دورم بگو بخنده کارای دنیا رو میبینی کار علی شد، خونه نشینی حالم بده حال تو بدتر نگو که فردا بد تر از اینی به خاطر علی بمون خسته شدی ولی بمون باشه قبول جوابِ قلبِ من و دادی دیشب به زینب بقچه ی کفن رو دادی امروز خودت صبحونه ی حسن رو دادی حسین و دیدم که شستی سر و روشو چت شده بود خیلی می بوسیدی گلوشو با دستای شکسته شونه زدی موشو موهاش و میکردی مرتب اینا رو یادش می مونه زینب گفتی حسینم تشنه میشه بالا سرش آب بزارمرتب کارای دنیا رو میبینی کار علی شد، خونه نشینی حالم بده حال تو بدتر نگو که فردا بد تر از اینی به خاطر علی بمون خسته شدی ولی بمون
شهیدچمران : چنان زندگی کن که کسانیکه تو را میشناسند و خدا را نمی شناسند، بواسطه آشنایی باتو،باخدا آشناشوند.
🕊﷽🕊 ‍ 🕊مناجات با امام زمان (عج)🕊 🕊🕊🕊 دلم را آب کرده سوز هجران گل نرگس نمی خواهی بیایی؟ به دنبال تو می گردم شب و روز ولی آقا نمی دانم کجایی شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 عزیزم نازنیم مهربانم همه دارایی من یابن زهرا فقیرم مستمندم دردمندم نظر دارم به دستان تو مولا شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 قناری های باغ خانه ما نمی خوانند عصر جمعه ها را کبوترهای پشت بام، جمعه پریدن یادشان رفته، نگارا شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 همه درگیر تو هر کسی به نوعی یکی مجنون یکی شیدا یکی هم.... شبیه من که عصر جمعه دارد دلم داغی فزون از عرض عالم شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 غریب آشنا آقای خوبم گل زهرا گل نرگس گل یاس بیا و این شب هجران سحر کن قسم بر مشک و دست و چشم عباس شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 به جان تو که جان شیعه هایی رسیده بی تو جان شیعه بر لب دعا کن تا فرج آغاز گردد به حق عمه سادات، زینب شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 دعا کن باقی این غیبتت را خدا بر بیکسی ما ببخشد شنیدم لحظه موعود نام علی بر سینه تو میدرخشد شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 بیا مهدی بیا مهدی همیشه تپش های دل آشوب من شد زمانی که سر ندبه نشستم قسم هایم به تو جانم حسن شد گ شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 اباصالح، اجل رحمی ندارد اگر قبل از ظهورت خاک گشتم بدان از بسکه مجنون تو بودم به قربان تو رفتم برنگشتم شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 عجب با این فراغ و این جدایی مرا از زندگانی سیر کردی جوانِ پیرِ تاریخِ دل من مرا قبل از جوانی پیر کردی شها یا بن الحسن آقا کجایی 🕊🕊🕊 مرا تنها فقط تو میشناسی دلیل گریه ها و شور و شینم قبولم کن درِ این خانه باشم که من خاک کف پای حسینم 🕊🕊
درتـب لاله ای بــی نشـــانــم مرغ دل در تکــاپوی گلــهاست طبــع من تاب جوشــش نـدارد فصــل  پاییز بانوی گلـهاست باغ گـل در  غــم باغــبان  بود همـنشین با فراقی دگر شد جای مرهـم به  زخم شقایق داغ آلاله ها تازه تـر شد شعله در جستجوی گل سرخ تا گلسـتان کشـــیده  زبانه رفته حتی به چشم ملائک دود این غـربت بی کـرانه آتش جهل دنـــیا پرســتان شــعله ور دامن آســمان کرد آه مظلوم چـاه مدیــنه شکوه  از خلق  نامهربان  کرد با  شبیـخون  دونان  تاریــخ خلوت جمع خوبان بهـم خورد آمـدند و شکـستند و  رفتـند برگ خونین دیگر رقم خورد با کنـایه چگونه بگویــم تا کــه آتش به جان در افتاد نالـه ی فضه در خانه  پیچید پیـش پای پدر مـادر افتاد با همان حالـت ناتــوانی دست لـرزان خود را عصاکرد در ره پیـروی از امامش جان شیرین خود را فــداکرد فاطمه بود و یـک  کوچه نامرد تا که دستان مردانه بستند با غلافی که گویا تـــبر  بود شاخه ی یاسمن را شکستند آب شد کم کم آن شمع سوزان ناله ای در گلویـش نمانـده زندگی رفـته در بستر مرگ رنـگ مانـدن برویـش نمانـده وقـت کوچ پرســتو نبود و پر زد از آشـیان  ناگـهانی یاس حــیدر چــه نـیلوفرانه شد خـزان در بهار جوانی تربتش هم نشــــانی ندارد کاش غربت قلم بر نمی داشت یا که مهدی برای تســلا بر مزارش  گل لاله  می کاشت   راه زهرا ولی بی نشان نیست آسمان شــلمچه گواه است   خراسانی
اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده رسیده ام که بگویم قرار ما مانده   رسیده ام سر خاکی که سایه بانش ریخت نشسته ام ؟نه قد و قامتم دو تا مانده   یکی دو روز فقط صبر کن ؛کنار توأم که چند نیمه نفس بین ما دوتا مانده   دلم برای علی شور میزند تنها برای او فقط این یار بی صدا مانده مسیر خانه مان تا مزار تو سرخ است جراحتی ست که در پهلویم به جا مانده   مدد ز شانه طفلم گرفته می آیم به چهره ام اثر دست بی حیا مانده   هنوز هم همه سرفه های من خونی ست هنوز هم به رخم ردّ شعله ها مانده   تمام روز فقط حرف زینبم این است که روی چادر تو چند جای پا مانده   بس است شکوه ام و داغ های من بگذار نمک به زخم زنم داغ کربلا مانده   نشسته بین خرابه در انتظار پدر دو پلک بی رمقش سمت نیزه ها مانده   زبان گرفته که سربار عمه اش شده است از ان شبی که از آن قافله جدا مانده   صدای عمه خود را دگر نمیشنود فقط نه این چقدر زیر دست و پا مانده   به عمه گفت که عمه بِگرد می یابی به قد من به گمانم که بوریا مانده   لطفی  
نور خورشید محک داشت؟ نداشت روز روشن به تو شک داشت ؟ نداشت   توی این باغ به هم سوخته؛آه گل هوای شاپرک داشت ؟ نداشت   آسمانی که فلک می بخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت   غیر دیوار و در و آوارش شانه ی وحی کمک داشت ؟ نداشت   ظاهراً بال فرشته می سوخت شعله کاری به ملک داشت ؟ نداشت   مردم شهر به هم می گفتند : در این خانه ترک داشت؟ نداشت   شب شد و باز دل  ماه شکست دست این مرد نمک داشت ؟ نداشت   نوازنی
فاطمی سلام الله علیها دوباره سفره دل وا شد امشب دمیکه صحبت یلدا شد امشب شبی که مثل زلف یار تار است بلندیش چنان گیسوی یار است درِِ رحمت بروی خلق باز است اگر طولانی اما چاره ساز است شب دلدادگی عاشقان است شب جمعیت سوته دلان است همه اقوام با هم جمع باشند ولی پروانه یک شمع باشند بزرگ قوم مادر هست و بابا همه دردانه ها در گرد آنها پس از ذکر خدا و حمد سرمد صلوات است بر آل محمد اگر اهل ولا باشند آنها بخوانند با ترنم ذکر مولا حضور جمع وقتی دلنشین است که صحبت از امیر المومنین است دمیکه گل کند اقبال حافظ پدر میگیرد آنجا فال حافظ چه فالی شد نصیبم بی قرینه دلم رابرد امشب تا مدینه « شب وصل است و طی شد نامهٔ هجر » «سلام هیَ حتی مطلع الفجر» مدینه قصه گوی شهر لیلاست مدینه داستان غصهٔ ماست مدینه می بری از دیده خوایم « مدینه گفتی و کردی کبابم» مدینه هم شب یلدا گرفته عزای غربت مولا گرفته اگر حافظ ز وصل یار گوید مدینه از در و دیوار گوید سحر هرگز ندارد این شب تار دمیکه نقش بسته روی دیوار علی یک یار جانی داشت اما سقیفه با دسیسه کشت اورا بهانه شد فدک با زور سیلی علی را مُهر زد بر روی لیلی مدینه شرمسار از روی مولاست که یلدایش غروب هجر زهراست مدینه محور آن جمع پاشید چه شد که لاله دور شمع پاشید چه یلدایی که ماتم دارد امشب گرفته ذکر وااماه زینب چه یلدایی حسن در شور و شین است کباب غربت حیدر حسین است مدینه روضه حساس دارد گل سرخی روی دستاس دارد شب یلدا بگو با آه و افغان علی جانم علی جانم علی جان سحر هرگز نگردد این شب تار مگر پرده بگیرد از رخش یار سلام الله علیهم اجمعین نظری طهرانی 
فاطمی مثـل هر سـال چله در راه است یک شب سرد و شاد و طولانـی رسـم خوب قدیمیـان این بـود: یـک بهـــانـه بـــرای مهـمــانــی بی ریـا دور ِ هــم نشسـتن هــا فـال حافـظ، شب غزل خـوانی دانــه هـای انـار، چـون یـاقـوت رسـم خـوب و اصیـل ِ ایــرانـی چلّه اما همیشـه هم این نیست چنـد سـالی مصـادف ِ غمهاست مثــل سـال ِ گذشتــه و امســال شیعه در سوگ حضرت زهراست هـــم نـــوا بـا علــی و اولادش ذکــر یـا فاطمـه به لـب داریـم داغـدار جــوانـی اش هستـیـم در عـزایـش چـو ابــر میـباریـم آه امــا شکـــایــت از امســــال فصـل پاییز بـوی خـون میـداد چیــد گلهـــای بــاغ ایمــــان را دست ظالـم، جهـالت و بیـــداد آرمــــان، دانـیــــال ، روح اللـه شیــرمردان ِ صحنــه ی پیکــار جان خود را فـدای دین کردنـد روضـه ها شـد برایمـان تکــرار قلبمان داغدار و مجروح است بی عزیزان که شوق یلدا نیست جایشان تا همیشـه در دلهاست شام فقدانشـان چه یلـدائیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا