eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه خروج قافله ی اسرا از کربلا به سمت کوفه...یازدهم محرم قلبِ زینب به غم مبتلا بود موقع رفتن از کربلا بود ناله دارد ای برادر غرق اندوه و ملالم می روم بی تو به کوفه جان زینب کن حلالم وا حسینا... دلشکسته ازینجا می روم دستِ بسته ازینجا میروم کودکان از رنج و ماتم غصه دار و نوحه خوان و وامصیبت وامصیبت دور من نامحرمان و وا حسینا... غم زده از نخل جان شکوفه وعده ی ما دروازه ی کوفه من به روی ناقه ها و تو روی نیزه پریشان من به لب مرثیه دارم تو به لب آیات قرآن وا حسینا... #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب شهادت امام سجاد واویلا واویلا دل یاد غربت مدینه افتاد واویلا واویلا عالم بود فدای غربت او واویلا واویلا خاکی بود مزار و تربت او واویلا واویلا امام چارمین فدای دین شد واویلا واویلا شهید راه دین ز زهر کین شد واویلا واویلا او دیده ماجرای کربلا را واویلا واویلا در خاک و خون حریم کبریا را واویلا واویلا او دیده اکبر جان ام لیلا واویلا واویلا شد پیکرش از کینه اربا اربا واویلا واویلا او دیده غرق خون علی اصغر واویلا واویلا با تیر کین گشته بریده حنجر واویلا واویلا او دیده پرپر از ستم گل یاس واویلا واویلا در علقمه افتاده جسم عباس واویلا واویلا او دیده دستان عمو جدا شد واویلا واویلا فرقش ز کینه ی عدو دو تا شد واویلا واویلا او دیده بابایش غریب و تنهاست واویلا واویلا غریبی اش از چهره اش هویداست واویلا واویلا او دیده شمر بی حیا رسیده واویلا واویلا سر پدر را از قفا بریده واویلا واویلا او دیده آتش زد عدو به خیمه واویلا واویلا رأس پدر شد جلوه گر ز نیزه واویلا واویلا جسم پدر را دیده او که چاک است واویلا واویلا غلتان به خون بی سر به روی خاک است واویلا واویلا
مسلمی: روايت روز دوازدهم محرم؛ ورود کاروان اسيران کربلا به کوفه حرکت کاروان اسيران کربلا به سمت کوفه در روز يازدهم محرم سال 61 هجري و ورود آن بزرگواران به کوفه در تاريخ 12 محرم سال 61 قمري به وقوع پيوست. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، حادثه خونين کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسين(ع) و اصحابش پايان پذيرفت و بخش دوم نهضت حسيني به رهبري امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) و عمه بزرگوارشان، حضرت زينب کبري(س) آغاز شد. مورخان اسلامي نوشته‌اند که اسيران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براي خاندان وحي شهري آشنا بود، برخي از بانوان کاروان اسيران همچون زينب(س) روزگاري نه چندان دور، خود بانوي گرانقدر اين شهر بود. اين شهر مدتي مرکز حکومت امام علي(ع) بود و مردم اين شهر خاندان علي(ع) را از ياد نبرده بودند. علي ‏بن ‏الحسين، زينب (س) دخت گرامي علي(ع) و ديگر اهل بيت پيامبر اکرم(ص) را. اهـل بـيـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـيـران وارد کوفه کردند، امام سجاد(ع) از شدت بيماري رنجور شده بود، ولي با اين حال او را در غل و زنجير کرده بودند. مـردم کـوفـه با ديدن کاروان اسيران شيون و زاري سر دادند. زينب کبري(س) دختر اميرالمؤمنين به مـردم اشـاره کـرد کـه خاموش باشيد! يکباره نفس‌ها بند آمد و زنگها از صدا افتاد و زينب(س) زبان به سخن گشود: سپاس خدا را و درود بر محمد و خاندان پاکش باد. اي اهـل کـوفـه! اي مـردم مکار حيله باز! آيا گريه مي‌کنيد؟ اشکتان خشک مباد، ناله‌هايتان آرام نـگـيرد. شما در مثل مانند زني هستيد که رشته خود را محکم تافته، سپس تارتار از هم مي‌گسلد. سـوگـندهايتان را دست‌آويز فساد کرده‌ايد، آيا جز لاف و تکبر و فساد و چاپلوسي کنيزان و سخن چيني دشمنانه چيز ديگري در شما هست؟ شما به سبزه خاکروبه و نقره بر قبر اندوده مي‌مانيد، براي خود توشه‌اي پيش فرستاديد که خشم خدا را برانگيخت و در عذاب، جاودانه شديد. آيا گريه و زاري مي‌کنيد؟ آري! بـه خدا شايسته گريه‌ايد، بسيار بگرييد و کم بخنديد که نصيبتان ننگ و عار شد، ننگي که تا ابـد پـاک نشود چگونه مي‌توانيد اين ننگ را از دامن خود بشوييد که فرزند خاتم انبيا، سيد جوانان بـهـشتي را کشته‌ايد، آنکه در سرگرداني‌ها مرجع و در سختي‌ها پناه شما بود، آنکه دليل روشن و زبـان گـويـاي شـمـا بـود چه بار گناهي را بر دوش گرفتيد، دور باشيد از رحمت خدا و نابودي نـصـيـبـتـان بـاد، سـعـيتان به نوميدي انجاميد، دست‌ها بريده شد، سوداي پر زياني کرديد، خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري ذلت بر شما حتمي شد. واي بـر شـمـا! مـي دانـيـد چـه جگري از رسول خدا شکافتيد و چه پرده‌نشيني را از پرده بيرون کشيديد و چه خوني ريختيد و چه حرمتي را شکستيد، کار بسيار زشتي مرتکب شديد، چيزي نمانده کـه آسـمـان و زمين شکاف بردارد و کوهها ويران شوند. آنچه کرديد بزرگ، دشوار، بد، کژ، زشت و شوم است و چنان بزرگ که زمين و آسمانها را پر کرده، آيا شگفت داريد اگر از آسمان خون ببارد و همانا عذاب آخرت خوارکننده‌تر است و شما را در آن روز ياوري نيست. مـهـلـت شـمـا را مـغـرور نـسازد که خداي تعالي از شتابکاري به دور است و هميشه براي انتقام فرصت دارد و در کمين‌گاه است. حال وظيفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائيان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سياست جهالت پروري امويان را به اسلام راستين، اسلام محمد و علي(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤوليت سترگ پيام ‏رساني عاشورائيان بر شانه‌‏هاي امام ساجدان و عارفان سنگيني مي‌‏کرد. او مي‌‏بايست در عصر نوميدي از پيروزي حرکت مسلحانه به روش ديگر به بيان مسأله رهبري و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‌هاي امام عدل و نشانه‌هاي رهبران فاسد و ستم پيشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظايف شان در برابر رهبر عادل و همت براي اصلاح جامعه بيدار سازد. تفکر اصيل اسلامي را براي جامعه تبيين نمايد تا اميد به ايجاد حکومت اسلامي توسط خاندان وحي را در دل همگان احيا سازد. از سوي ديگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا ياد و خاطره حماسه‏سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامي بارور سازد. دشمن نيز همچون تمامي عصرها اين نکته را دريافته بود که مرکز اصلي انقلاب‏ها و مبارزات عدالت‏خواهانه مردم، ولايت و امامت است. هدف قطعنامه عبيداللَّه ‏بن ‏زياد که نوشته بود: «مردي از خاندان حسين(ع) را زنده مگذاريد». حتي نوشته‌‏اند عبيدالله براي دستگيري و تحويل امام زين‌العابدين و تحويل او به مأموران پسر زياد، جايزه قرار داد. علي‏ بن‏ الحسين(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنين فرمود:
مردم، آنکه مرا مي‌شناسد، مي ‏شناسد. آنکه مرا نمي ‏شناسد خود را به او مي ‏شناسانم. من علي، فرزند حسين، فرزند علي‏ بن ‏ابيطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وي را اسير کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بريدند، در حالي که نه به کسي ستم کرده و نه با کسي مکري به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخري بزرگ است. مردم آيا شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نکرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و فريبش نداديد؟ و به پيکار او برنخاستيد؟ چه زشت‏کارانيد و چه بدانديشه و کرداريد. اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان من را کشتيد! و حرمت مرا در هم شکستيد! شما از امت من نيستيد، به چه رويي به او خواهيد نگريست؟
سپس ابن زياد ملعون درباره اسيران و سرهاي شهدا از يزيد کسب تکليف کرده بود و يزيد به او دستور داده بود اهل بيت رسول خدا(ص) را به شام بفرستد. منبع: مركز خبر حوزه انتهاي پيام
مسلّما سخنان امام سجاد(ع) تحولي شگفت در کوفيان ايجاد کرد و از هر سو بانگ گريه برخاست. مردم يکديگر را سرزنش کردند. سپس علي ‏بن‏ الحسين(ع) بر اين نکته تأکيد کرد که سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد که نيکوترين سيرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسي و مخلصانه سيد ساجدان قرار گرفته بودند، فرياد برآوردند که ما فرمانبردار توايم و از تو نمي ‏بريم و با هر کس که گويي پيکار مي ‏کنيم و با آنکه خواهي در آشتي به سر مي ‏بريم! يزيد را مي ‏گيريم و از ستمکاران بر تو بيزاريم. امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) از موضع سست کوفيان آشنا بود فرمود: هيهات! اي فريبکاران دغل باز، اي اسيران شهوت و آز. مي ‏خواهيد با من هم کاري کنيد که با پدرانم کرديد؟ نه به خدا. هنوز زخمي که زده‌ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخي اين غمها گلوگير و اندوه من تسکين‏ ناپذير است. از شما مي‏ خواهم نه با ما باشيد نه بر ما. اولين رويارويي و برخورد زين‌العابدين(ع) با حاکمان اموي پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوي امام با پسر زياد حاکم خيره سر کوفه بود. وقتي اسيران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن ‏زياد نمودند، عبيدالله بن ‏زياد از نام او پرسيد. فرمود من علي فرزند حسينم. ابن ‏زياد گفت: مگر خداوند علي ‏بن‏ الحسين را نکشت؟ امام علي(ع) فرمود: برادري داشتم که مردم او را کشتند. پس زياد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه يتوفي الانفس حين موتها». استدلال امام(ع) اشاره به اين بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد. ابن ‏زياد که مست غرور و کينه بود از اين حرکت استدلالي سيّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. اين منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهاي نارواي آنان پاسخ گويد و نقد کند، تهديد به مرگ شود. ولي پسر مرجانه مي‌‏بايست دريابد که علي ‏بن ‏الحسين(ع) چونان بزدلان کوفي نبود که با يک خروش، خويش را ببازد. او با قاطعيت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زياد فرمود: «أبالقتل تُهِدّدني؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛ آيا من را از مرگ مي ‏ترساني؟ مگر نمي ‏داني شهادت ميراث کرامت و افتخار ماست. آنگاه ابن زياد رو به حضرت زينب(س) کرده و گفت: سپاس خدا را که رسوايتان کرد، شما را کشت و ادعايتان را تکذيب کرد. زيـنـب(س) فـرمـود: سـپاس خدا را که ما را به وسيله پيامبرش محمد(ص) گرامي داشت و از پليدي پاک کرد، تنها فاسق است که رسوا مي شود و فاجر است که تکذيب مي شود. گفت: چگونه ديدي کاري را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟ حضرت فـرمـود: من جز زيبايي نديدم، آنها کساني بودند که خدا شهادت را برايشان مقدر کرده بود و آنها هم به قتلگاه خويش آمدند، به زودي خدا تو را با آنها در يک جا جمع خواهد کرد و به محاکمه خواهد کشيد، ببين آنگاه پيروزي از آن کيست، مادرت به عزايت بنشيند پسر مرجانه! ابن زياد از خشم شعله‌ور شد، چنانکه گويي قصد جانش را دارد. عمرو بن حريث گفت: اي امير! اين زن است به خاطر گفته‌هايش نبايد مؤاخذه شود. ابن زياد گفت: با کشتن حسين و عاصيان متمرد خاندانت، خدا قلبم را شفا داد. زيـنـب دلـش شـکـسـت و گـريـسـت فرمود: به جان خودم، بزرگم را کشتي، خاندانم را اسير کردي، شاخه‌هايم را شکستي و ريشه‌ام را بريدي، آري اگر شفاي تو در اين است شفا گرفته‌اي. نکته مهمي که در اين گفتگوها به چشم مي ‏خورد، اولاً قاطعيت و ادامه👇 و شجاعت و روحيه شهادت‏ طلبي اين دو بزرگوار است و ديگر آگاهي کامل امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) به نوع پشتوانه فکري حکومت امويان در جوامع بشري. حکومت‏ها هر اندازه که توانمند و مقتدر باشند، بي‏ شک نيازمند پشتوانه فلسفي و عقيدتي ‏اند تا تکيه‌گاه نظام سياسي و اقتصادي آنان بوده و توجيه‌گر رفتار و مواضع آنها باشد. اين پشتوانه فکري بر حسب تفاوت جامعه‌‏ها مختلف است. بني ‏اميه نيز براي تخدير افکار مردم و رام ساختن آنان شگردهاي زيادي داشتند که يکي از راهکارهاي اساسي آنان جبرگرايي بود. در برابر هر کاري تلقين مي‌نمودند که اين کار خدا بود که اينگونه شد و اگر مصلحت خدايي ايجاب نمي‌‏کرد اين‌گونه نمي‌‏شد. و اين خود يکي از حربه‏‌هاي سياسي آنان براي ظلم و جنايت بود. امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) به همراه عمه بزرگوار خود به عنوان پيام رسانان کربلاي حسيني و با وقوف و آگاهي کامل به اين نيرنگ سياسي امويان، هم در کاخ ابن زياد و هم در قصر يزيد در شام، به مبارزه با اين پندار فکري امويان پرداختند و آن را نشانه رفتند و با استدلال به آيات قرآن آن را مورد حمله قرار دادند. اسـيـران را بـراي مـدتي که در تاريخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در اين مدت به دستور ابن زياد سرهاي شريف شهدا را گاهي بر درگاه کاخ نصب مي کردند و بر روي ني در کوچه‌هاي کوفه و قبايل اطراف مي چرخاندند.
واحد و سنگین امام سجاد (ع) تو غرقِ ، اشکی وُ گریه میباری چِقَدَر ، روضه ی نگفته داری با ما بگو تو از ، نامَردمان شام از چشم هرزه و ، شادی و اِزدحام آه ، دادِ بیداد ، ای امان از ، دل سجاد آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا (۲) واویلا ، تو یه روز خوش ندیدی شبیهِ ، عمه زینب قد خمیدی بر خواهر امام ، خون گریه می کنی از کربلا به شام خون گریه می کنی آه ، شیرخواره ، دیده ای تو ، گوشِ پاره آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا واویلا ، شنیدی طعنه و دُشنام میخوردی ، سنگ کینه از روی بام در کوچه های شام ، بال و پر تو سوخت از تازیانه ها ، پا تا سرِ تو سوخت آه ، تیر و شمشیر ، گردن تو ، غل و زنجیر آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسین بودند ولی چون با او سنخيت روحی نداشتند، نتوانستند همراهش بمانند و رهایش کردند؟ هنگامه ی آزمایش کم هستند هلال بن نافع ها که بگویند: به خدا قسم ما ملاقات پروردگار را ناخوشایند نمی دانیم و بر نيت و بصیرت خود پابرجاییم کم هستند زهیرها که بگویند: یابن رسول الله! به خدا قسم دوست دارم کشته شوم و بعد از آن دوباره زنده شوم تا هزار بار این اتفاق بیفتد اما خداوند کشته شدن را از تو و اهل بیتت بردارد آقا امام صادق علیه السلام درباره یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید: بر امامت او استوار نمی ماند ، مگر آنکه یقینش بسیار قوی و معرفتش نسبت به او صحیح باشد آری! اگر سنخیت بین امام و ماموم نباشد همراهی واقعی امکان پذیر نخواهد شد و عاقبت او را رها خواهند کرد! فرات تا فرات ، ج ١، ص ١۴٨ و ١۵١ .
استوری یازدهم محرم الحرام در کربلا چه گذشت عمر سعد لعنت الله علیه در روز یازدهم محرم تا ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد
بنا به نقلی امشب مصادف با شب شهادت یادگار واقعه ی عاشورا، آقا و مولامون، سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه الصلاة و السلام، است، هدیه به روح پرفتوح آن امام همام، و همه شهدای کربلا عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. 🔸گر تو خواهی که بیابی زجهان راه نجات 🔸بر محمّد تو بگو از دل و از جان صلوات 🔸هر چه خواهی تو طلب کن ز شهنشاه جهان 🔸به علی حیدر صفدر شه خوبان صلوات (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) بسم الله الرحمن الرحيم. یارحمن یا رحیم. اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَناْ بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَجَعَلَنا وَاِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ 🔸ای سید و سالار ما، ای یاور و غمخوار ما 🔸تنها تو هستی یار ما، یا بن الحسن یا بن الحسن 2 یابن الحسن یا بن الحسن 2 🔸تا کی ز یاد جدّ خود، اشک از بصر جاری کنی تا کی به یاد عمه ات، از سوز دل زاری کنی 🔸در بین ما باشی ولی، تنها عزاداری کنی 🔸باشد فدایت جان من یابن الحسن یا بن الحسن 2 اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. 🔸من کیم تا تو بیایی ب سر بالینم ببین حرف دلت هست یا نه... چی میخوای به آقات بگی... 🔸من کیم تا تو بیایی به سر بالینم 🔸چه کنم راه نجاتی نبود جز اینم چه کار کنم... کجا برم... جز در خونه ی شما جایی رو ندارم... 🔸بر من آنقدر توان بخش که در بستر مرگ امام زمان آقا جانم... 🔸بر من آنقدر توان بخش که در بستر مرگ اون لحظه ای که ميخوام دیگه نفسهای آخر رو بکشم دم جان دادنم.... 🔸خیزم از جا و به پیش قدمت بنشینم دست بگذارم روی سینه بگم السلام علیک یا بقیه الله.... 🔸نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم آقا نکنه من از این دنیا برم... شما رو نبینم... 🔸نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم 🔸من که یک عمر تولای تو باشد دینم یه عمری محبت شما رو درسینه نگه داشتم... آقا جانم امام زمان... یه عمری آرزوی دیدن جمال دلربای شما رو در سینه نگه داشتیم... آقا عاشقان شما امشبم به امیدی سر میگذارند... ان شاء الله به همین زودی ها صدای دلنشین شما از مکه، کنار خانه ی خدا بلند بشه... انا بقیه الله... آی شیعیانم... آی اونهایی ک امام زمان رو صدا میزدید... انا المهدی... خدایا ما زنده باشیم... به امیدی که یک روز... صدای آقامون رو بشنویم... هر چقدر با امام زمانت کار داری... در این شب دوازدهم آقات رو صدا بزن... یابن الحسن ... حالا که امام زمانت رو دعوت کردی توی مجلس با امام زمان هم ناله شو از همین جا دل ها رو روانه کنیم کربلای معلی... نمیدونم کربلا رفتی یا نه.... همچین که داری نزدیک کربلا میشی هی نگاه میکنی... ببینی گنبد ابی عبدالله معلوم میشه یا نه... دیگه دلت طاقت نداره... دلت برا حرم حسین پر میزنه... هی این طرف و اون طرف سوال میکنی... چقدر مونده تا حرم آقام حسین... وقتی بلاخره رسیدی حرم باصفاش... تصور کن ورودی حرم ایستادی... در مقابلت قبر شش گوشه‌ی حسین دستات رو روی سینه میگذاری. .. همش میگی آی حسین... اصلا باورم نميشد منو دعوتم کنی... من کجا... کربلا کجا... حالا میخواهم احترام کنی... از همین جا با پای دل بریم جرم باصفاش... دستات رو روی سینه بگذار... میخای ب اقات حسین سلام بدی... همه باهم... السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است 🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست شب دوازدهم ماه محرمه. .. امروز کربلا چه خبر بود خدایا... 🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب 🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد... هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم... رفتیم به سمت خونه هامون... مواظب بچه هامون بودیم... مبادا نیمه شب سردشون بشه... مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند... اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن... بچه های حسین چه حالی داشتند... داخل یک خیمه نیم سوخته... الله اکبر... نميدونم بهشون آب دادند یا نه... خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه... 🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت 🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست 🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک 🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست
🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی 🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه... از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه... مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب... صدا زد عمه جان زینب... ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن... کفن کردن... بدنهای نحسشون رو دفن کردند... اما بدن بابای غریبم حسین... روی زمین کربلا... عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن... وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند... اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند... خانم زینب کبری فرمودند... خودم بچه ها رو سوار میکنم... با دستان مبارک... یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز‌ کرد... اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد یا صاحب الزمان .... یکدفعه نگاه کرد به اطرافش... یادش اومد از روز ورودش به کربلا... اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد... علی اکبر امد... قاسم امد... جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن... دور محمل زینب رو گرفتن... خانوم‌ رو با احترام از محمل پیاده کردن... مبادا نامحرمها ببینند.... ناموس خداست... احترام داره... یادش اومد از اون‌ روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند... اما الان تنهای تنها مانده... نگاه کرد به سمت قتلگاه... صدا زد حسینم برادرم... بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر... ببین دورم رو نامحرمها گرفتند... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادر نمیخواستم اما... 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا... یه اشاره کرد به سمت سرمقدس ابی‌عبدالله روی نیزه... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا کنار پیکرت بمانم.. 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند از طرفی هم امشب شب شهادت زین العابدین... امام سجاده... دیگه دلت اینجا نباشه بریم مدینه کنار قبرستان بقیع بنشینیم... برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم... وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام... 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای .... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله .
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده دهه اول محرم به نفس حاج محمود کریمی •✾• به سر بریدت که فکر میکنم میمیرم حسین جان به قد خمیدت که فکر میکنم میمیرم حسین جان به تن دریدت که فکر میکنم میمیرم حسین جان من شنیدم خواهرت دید رو زمین افتادی من شنیدم مادرت دید تشنه جون میدادی یِابُنَیَّ یِابُنَیَّ یا حسین به گلوی اصغرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان به رگای حنجرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان به صیحه ی مادرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان من شنیدم فکر خیمه جون به لبهات آورد من شنیدم دخترت از قاتلت سیلی خورد یابُنَیَّ یابُنَیَّ یا حسین به خروش خیمه ها که فکر میکنم میمیرم حسین جان به هجوم نیزه ها که فکر میکنم میمیرم حسین جان به شرار شعله ها که فکر میکنم میمیرم حسین جان من شنیدم بین خیمه موی دخترها سوخت من شنیدم روسریِ دخترِ زهرا سوخت یابُنَیَّ یابُنَیَّ یا حسین به غروب قافله که فکر میکنم میمیرم حسین جان به زینب و هروله که فکر میکنم میمیرم حسین جان به کمون حرمله که فکر میکنم میمیرم حسین جان من شنیدم دخترات از ناقه ها افتادن من شنیدم تو که رفتی بچه هات جون دادن یابُنَیَّ یابُنَیَّ یا حسین
بدانید برای هرکس وجود دارد تا ما را با کربلا نیازمودند از این نمی‌برند! مدافع حرم محمد‌‌ مسرور
سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ..دهه دوم محرم رفتی و حرم  شد آواره بی تو یا حسین ندارم چاره رفتی و دلِ حرمو خون کردن قامتمو کمون کردن .. شکستن حرمت منو .. میون کوچه ها میخندیدن یه عده‌ای به اشک دخترا نمی‌گذرم از اونی که چادرمو کشید غربتِ زینبُ و ببین از روی نیزه ها داری خبر حسین! شکسته شد سرم خاکستر از رو بام، ریختن رو چادرم «غریبِ مادرم .. غریبِ مادرم ..» با زخم زبون  منو آزردن اطفال حسین  هی کتک خوردن تو کوفه، حرمتو غریب دیدن میزدن و میرقصیدن .. تو کوفه حرفِ ناروا فقط شنیدمو بدون تو یه لحظه من خوشی ندیدمو گوشواره از تو گوش دخترات کشیدنو تو این سفر خدا می‌دونه که بریدمو با تازیونه‌ها ما رو کتک زدن به زخمای دلم همه نمک زدن «غریبِ مادرم .. غریبِ مادرم ..» یادِ غم تو، منو پیرم کرد موندم من حسین با یه دنیا درد دلخونم، یاد لب تو گریونم رسیده به لبم جونم یادم نمیره لحظه های آخرت جدا جدا شد همه‌ی بال و پرت حسین از رو بلندی دیدمت که دست و پا زدی بریده شد تشنه لبای حنجرت حسین رفتی و قاتلت با من شد همسفر ببین که زینبت نداره سایه سر «غریبِ مادرم .. غریبِ مادرم ..» .
وقتی صدای اذان بلند میشه و ما هنوز مشغول عزاداری هستیم یعنی یه جای کار اشتباهه ..
و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله ..
آیت الله محمد‌تقی آملی می‌فرمودند: در نماز توجه داشته باشید کی هستید و کجا ایستاده اید و چه می گویید!! در نماز توجه داشته باشید چه می گویید عجله‌نکنید که زود سر از سجده بردارید؛ به ویژه در خلوت، سجده های طولانی داشته باشید..