eitaa logo
ذاکرین آل الله
272 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :حاج مهدی رسولی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دست بالا بیار یکم برا خودت دعا کن فکری به حال بچه ها کن به صورت حسن نگاه کن دست بالا بیار دعات باشه پیشم بمونی بهار من رو به خزونی برای جون دادن جوونی جون منی ، جون علی بسته به جونت بگو اجل واسه علی بده امونت نرو عزیز دل من حیدر و نیم جون نکن بهار خونه علی باغ منو خزون نکن یا زهرا فکیف اصبر و علی فراقک ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شرمندت شدم سپر شدی برای حیدر یاور و هم صدای حیدر بازم بمون به پای حیدر شرمندت شدم به خاطرم دیدی تو آزار از درو از دشمن و دیوار کشته منو داغیه مسمار گریه نکن ، میشکنه باز دلم عزیزم با موندنت ، حل میشه مشکلم عزیزم بمون کنار حیدرو بمون کنار بچه ها خیلی زوده بی مادری فاطمه واسه غنچه هات یا زهرا فکیف اصبر و علی فراقک
🏴 🏴 🏴 🎤مداح : کربلایی اسد آل حسن ✍شاعر:هستی محرابی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بعدِ تو بابا زندگی واسه ی من حروم میشه تو چشمِ شعله های غم، عمرِ منم تموم میشه یه دسته هیزم میارن، یه دسته آتیش میزنن منو علی رو با غضب برای بیعت میبرن هیچکی انگار نمیشنَوه، این ناله های خسته مو هیچکی دوا نمیکنه، این پهلوی شکسته مو با سیلی زدن به روی من، با ضربِ لگد پهلوی من آه از ورمِ بازوی من، خون میچکه از گیسوی من یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد (2) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یکی بگه عمّار بیاد، علی رو دارن میبرن جلو چِشای بچه ها زهرا رو دارن میزنن بابا ببین چطور منو، دوُن دوُن می بَرَنَم ز پیچ و تاب کوچه ها،دامن کشون میبرنم نفس نفس زدنها وُ، نگاهِ خسته مو ببین کبودیِ صورت و پهلویِ شکسته مو ببین ای آینه ی نگارِ من، ای عطرِ خوشِ بهارِ من بی تو دلِ من پریشونه، ای صبرِ منو قرارِ من یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد (2) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ این سو وُ آن سو میروَم، ولی به تو نمیرسم غمِ توو دلم آوار شده، واسه علی دلواپسم با گریه ی تو گم میشم، هر شب تو کوچه های غم گاهی بخاطرِ علی، گاهی بخاطرِ خودم نرو منو تنها نزار، پرستوی بهارِ من مگه خبر نداری از، این دلِ بی قرارِ من ای افسانه ی غروبِ من، ای سینه یِ پُر آشوبِ من گم میشم توی خیالِ تو، ای همسفرِ محبوبِ من یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد (2) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ با یادِ خاطراتِ تو آواره ی غم ها میشم با یادِ غربتِ علی، اسیرِ کوچه ها میشم میره دلِ شکسته ام امشب به سمتِ آسمون تصویرِ غم رو می بینم با این چِشای نِگرون با این دلِ پریشونم می شینم نجوا میکنم تو این روزای بی کسی به یاد بابا میکنم بابا بخدا از جون سیرم، داغِ تو چنان کرده پیرم من تشنه ی روی خورشیدم، چون شد عطشِ وصلت دیرم یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد، یا سیّدی یا طاها مدد (2)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یاد رنج و یاد غربت، یاد کوچه های خلوت یاد پهلوی شکسته، آه از اون سیلیِ صورت یاد اون روی کبود و زخم میخ و درد سینه یاد بی وفائی هایی مردم شهرِ مدینه یاد زهرای غریب و غم بی کسیِ مولا با دو دست بسته تنها، میون این همه اعدا یاد بین در و دیوار، یه گلی گشته گرفتار یاد شعله های آتیش این همه جفا و آزار یاد محسن شهیدی که شده خزان دشمن بمیرم که غنچه مونده تو دلش داغ شکفتن یاد کوچه های تنگ و ضربه های تازیونه یاد دود و یاد آتیش شعله های درب خونه یاد خون و زخم بستر درد ایام غریبی جز علی کنار زهرا نه پرستارو طبیبی یاد اشک بیصدا و گریه های بیت الااحزان یاد تلخ اون وداع و ناله های درد طفلان یاد میخی که چه راحت بنشسته روی سینه با چه وضعی میکَنه تا علی اش اونو نبینه یاد خشم و بغض طوفان یاد کوچه های جولان هر چی می خورد تازیونه بیشتر می گفت علی جان یاد شمشیر و غلاف و یاد تیغ و زخم پیکر یاد اون لحظه که می سوخت دل دختر پیمبر یاد گیسووان خونین وا امون ز بی کسی ها فاطمه ز خونه می رفت با همه دلواپسیها یاد شور و آهِ شیون یاد الوداع مادر یاد اون لحظه ی آخر چادر و کشیده رو سر یاد اون شبای غربت اون همه زخم و جراحت یاد لحظه ی شهادت تو نگاش وداع حسرت یاد اون شب که یتیمان همه اومدن به بالین با چه حالی می بوئیدن عطرِ اون جامه ی خونین یاد اون شب دم رفتن دیده از ما بر نداشتی جز علی و کودکانت کسی رو، رو سر نداشتی یاد غسل و یاد تکفین یاد تشییعِ شبونه یاد کودکان ز مولا میگرفته ان بهونه یاد اون شب شده خاموش بعد تو چراغ خونه یاد آهسته گرستن یاد قبر بی نشونه یاد تابوت غریبت دل شب شده روونه چرا باید فقط این سِر تو دل علی بمونه امون از بی کسی ها وُ امون از درد زمونه #.
فاطمه  یعنی  امیرالمومنین ################# فاطمه  یعنی  خدا  را بُد نشان مادر  مهدی  بود  صاحب زمان فاطمه    یعنی     امیرالمومنین بر  محمد  دختر  و حب المتین فاطمه  یعنی     قرار    مرتضی مادر     سادات   و   فخر  انبیا فاطمه    یعنی‌   زکیه    راضیه زهره   باشد او بتول و مرضیه فاطمه    یعنی   مطهر   طاهره علت  هستی به   غایت   باهره فاطمه  یعنی که  غمخوار  پدر بعد   مادر   او    پرستار    پدر فاطمه  یعنی ز  سر  تا   پا نبی نور حق از تار و پودش منجلی فاطمه   یعنی   نجابت  بندگی او  چراغ  رهروان  در   زندگی فاطمه    یعنی     عزیز   کبریا پاره     قلب     علی    مرتضی فاطمه یعنی   که   ماه  عالمین مادر طاهاحسن جانش حسین فاطمه یعنی که باشد بس مِهین افتخار خلقت  است و بی قرین فاطمه  یعنی   مدینه   شهر  غم در بقیع مدفون ولیکن  بی حرم فاطمه یعنی   فدک   ارثِ    پدر ضرب سیلی زد به جان او شرر فاطمه یعنی   سپر   بر   مرتضی پشت درب شدمحسنش ناگه فدا فاطمه یعنی   لگد  بر   شانه اش آتش آن   ناکسان    بر  خانه اش فاطمه یعنی    فشار   در   بر  او استخوان  سینه  بشکسته   عدو فاطمه یعنی     بیا     فضه    بیا کن   مرا   از  دست  نامردان رها فاطمه یعنی  که  شیعه شد یتیم تا    قیامت    ما    دچار   ماتمیم فاطمه یعنی که اومشکل گشاست درد   بی  درمان  ما  را او دواست فاطمه یعنی     کرم    دارد   بسی از   چه   غمگینی   چرا.  دلواپسی فاطمه یعنی   که  گیرد   دست ما رزق   ما   را   واسطه   نزد   خدا فاطمه یعنی      عزیز.       کردگار گفته   باغم  مدح  او  را  (بیقرار) بیقراراصفهانی
به  حق   نام   مادر خداوندا   به حق نام‌  مادر به حق فاطمه زهرای اطهر گره از  کار مردم  باز   فرما به حق مرتضی ساقی کوثر بیقرار  اصفهانی
حضرت  زهرا منم فاطمه  دخُت  پیمبر   همسر  مولا  منم سرور  نسوان   عالم  حضرت زهرا منم مادر  هستی   عالم   افتخار  این جهانم زهره باشم  من بتولم مرضیه حورامنم عصمت حق بانوی جنت عزیزمصطفایم مهر     تابان    ولایت    مادر  طاها  منم باعث   ایجاد  عالم  مظهر  نور   خدایم طاهره   باشم   زکیه  شافعه   فردا منم پای کوثرباعلی مرتضی من همنشین ام عطر   گلهای  بهشتی  ریشه  طوبا منم زینب ازمن باشدوجانم حسن جانم حسین شیعه از من  باشد  و  مهر جهان  آرا منم از کرم بر (بیقراران)   من  قرار  عالمینم فاطمه   دخُت  پیمبر   همسر   مولا  منم دل   پریشانی   بگو    یا  فاطمه در  نمی مانی   بگو     یا  فاطمه گر ‌ که   حیرانی   بگو  یا فاطمه غم     فراوانی    بگو   یا فاطمه دیده    گریانی    بگو ‌‌  یا فاطمه ره      نمی دانی   بگو  یا فاطمه درد  و  غم   داری بگو یا فاطمه می کند  حل  مشکلت  آن عالمه گر   نجف خواهی بگو  یا فاطمه کربلا ‌   خواهی    بگو   با فاطمه کس   نداری   تو    بگو یا فاطمه ( بیقراری ‌ ) ‌  تو    بگو   یا فاطمه بیقرار اصفهانی
زهره تویی اَختر  شب تاب  سلامُ علیک بانوی مهتاب    سلامُ   علیک زهره تویی ماه تویی فاطمه مادر     ارباب   سلامُ   علیک بیقرار اصفهانی
نام مادر فاطمه نام  مادر فاطمه بِنتُ الهُداست نام  مادر فاطمه   نور خداست دختر  احمد  محمد خاتم است نام اوزینت به عرش کبریاست او   زکیه  راضیه   باشد  بتول نام مادر فاطمه  هستی ماست شافعه  بر   کل عالم  در  جنان نام مادرفاطمه اوهل اتی است سوره   کوثر  به  شان  او  بود نام  مادر  فاطمه  نام خداست مشکلی  داری   بگو  یا  فاطمه نام مادرفاطمه مشکل گشاست همسر      مولا    امیرالمومنین نام مادر فاطمه  خیرالنساست ام زینب  بر حسین و بر حسن نام مادر فاطمه  بدرُ الدُجاست ریشه سادات و طوبای بهشت نام  مادر  فاطمه  اُم القُراست (بیقرارم) مدح او گفتم ز جان فاطمه    تفسیر   کل اِنَماست بیقرار اصفهانی
یا فاطمه خسته جانی ره نمیدانی بگو یا فاطمه بیکسی  سر در گریبانی  بگو یا فاطمه مادر  عالم  دعایت می کند آرام  باش آبرو   داری   و   گریانی بگو  یا فاطمه نام مولا  را  ببر زهرا  عنایت   می کند ره   نمیدانی  پریشانی   بگو  یا فاطمه دردبی درمان اگر داری شِفایت  میدهد مات و مبهوتی و حیرانی بگو یا فاطمه روزگارت گرشده زندان برایت  صبر کن حل شودمشکل به آسانی بگو یا فاطمه (بیقراری)ناتوانی مانده ای درکارخویش خسته جانی  ره نمیدانی بگو  یا فاطمه بیقرار  اصفهانی
زهرا  گل  یاس  نبی ( مدح  دشتی  و سینه زنی ) فلک    زهرا    گل   یاس    نبی   بود تمام    هستی    و   جان   علی   بود تو   بشکستی    دل   شیر   خدا    را تو      گریاندی      تمام     انبیا      را فلک     آتش   زدی    کاشانه اش  را سیه پوش از چه کردی خانه اش را فلک    بر    کودکانش   ظلم    کردی نشاندی  بر    گلویش    آه     سردی شده     زینب    چرا     تنهای     تنها اسیر      غصه     و      اندوه     دنیا حسن  باشد  به  سوگ مادر  خویش حسین   گریان‌  نشسته   با دل ریش فلک   از   دست   تو    فریاد   فریاد شکستی    شاخه   طوبی  ز    بیداد علی خسته  پریشان ( بیقرار)  است پس از تو  فاطمه  بی غمگسار  است بیقرار اصفهانی
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 پیچیده بین چادری از ذات خویشتن بی‌خویش می‌رود به ملاقات خویشتن حتی فرشته‌های مقرب غریبه‌اند تا هست زیر خیمهٔ میقات خویشتن این کوه در ستیغ و فراز خودش گم است عنقا کجاست؟ قاف محالات خویشتن! او قدر خویش بوده و نازل بخود شده است پس می‌شود پیمبر اوقات خویشتن آیات خویشتن شد و جبرئیل خویشتن جبریل خویشتن شد و آیات خویشتن او احمد و علی شد و فرزندهای خود تشبیه بی‌نظیر مراعات خویشتن آئینه چیست؟ مادر تصویرهای خود آیینه کیست؟ مادر سادات خویشتن کعبه است و با شکست خود اظهار می‌کند: الله دیگران بود و لات خویشتن چشمش به سیدالشهداء پلک می‌زند آئینه می‌شود به کمالات خویشتن از خاک پهلوی عتباتش به ما رسید این شهر، شهره است به سوغات خویشتن قبرش کجاست؟ خاک جوابی نمی‌دهد در پاسخ کبود سؤالات خویشتن ▫️استاد حاج‌آقا سیدرضا جعفری رضوی
. سلام الله علیها الحمدلله که توی سینه دارم همیشه داغ مدینه الحمدلله دلم اینجا اسیره تا اسم مادر میاد گریم میگیره شکر خدا از یاران زهرام من همنوای با عزاداران زهرام مظلومه زهرا عمریه مادر اسیر دردم پی مزارت کجا بگردم ای بی حرم بی قرارم بی قرارم کی می شه روی مزارت گل بزارم آه عقده از این دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو رو پیدا نکردم مظلومه زهرا ▪️فراق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ▪️ بی تو خزان شد باغ و بهارم در این مدینه جایی ندارم سر می شه روز و شبم با گریه و آه پر می کشه روح من از سینه گهگاه جان من از درد بر لب رسیده زهرای تو بابا از این دنیا بریده آه و واویلاه خسته شدم از این حال زارم از درد پهلو خوابی ندارم رفته توان تنم هر جا می افتم بی شانه فضه زود از پا می افتم عجل وفاتی شده نوایم اهل مدینه خسته ان از گریه هایم آه و واویلاه .
نام مادر فاطمه نام  مادر فاطمه بنت الهداست نام  مادر فاطمه   نور خداست دختر  احمد  محمد خاتم است نام اوزینت به عرش کبریاست بیقرار اصفهانی
نام فاطمه در ( اذان ) شیعه   در    سوگ   تو   ماتم  دارد در    غمت    اشک     دمادم    دارد هستی    عالمی      و      فاطمه ای در   (اذان )    نام   ترا     کم   دارد بیقراراصفهانی
تا که  رفتی زهرا تا   که   رفتی   خانه ام   ویرانه شد غصه   و  غم  آمد  و  هم  خانه  شد بی   خبر   رفتی    چرا   زهرای  من در     نبودت   زندگی    غمخانه  شد شرح   این   قصه  مرا  بی تاب  کرد در    فراقت جان  و  دل  دیوانه شد هر  چه  می گردم   نمی  جویم   ترا شمع  من خاموش و دل پروانه شد ( بیقرارم )      بیقرارت       فاطمه تا   که  رفتی  خانه ام  ویرانه   شد بیقرار اصفهانی (پرویز بیابانی ) التماس دعا
(داستان انار ) ############## هستی عالم  همان دُخت  رسول راضیه    مرضیه   زهرای   بتول همسر   مولای   مردان  مرتضی فخر   عالم   حضرت   خیرالنسا شد کسالت  بر   وجودش آشِکار رفته  از کف طاقت وشد  بیقرار شیر حق  آمد به  بالینش نشست گفت بازهرا تویی ای حق پرست گو  بدانم   حاجتت   بانوی   من با   من  دلخسته گو اینک  سخن هرچه میخواهی اجابت می کنم من    ترا   جانا   حمایت می کنم گفت  ای  مولای   عالم   یا   علی ای که دلها    از  وجودت  منجلی بگذراز من چون  نباشد وقت  آن نیست حاجت یاعلی جان اینزمان گفت مولا هرچه خواهی گو به من بر  تو  آرم   فاطمه  شیرین  سخن امر   شوهر  شد   نمودش  احترام گفت با مولا  علی   جان  ای  امام گر    اناری    آوری     من     مایلم لطف   تو  گردد  پسر   عم  شاملم فصل  میوه  شد  به  پایان آنزمان شد  علی   از   بهر   آوردن   همان هرکه را پرسید  دادش این جواب ای     امیرالمومنین   ای    بوتراب جان   به  قربانت  نباشد پیش ما ما   خجالت  می‌کشیم  ای  مقتدا گفت شخصی من بگویم این خبر آمده    شمعون    اینک    از    سفر او انارش بُد  به  بارش یک   سبد حتماً   او  بارَش  به  منزل می برد رفت  مولا  سوی شمعون   با شتاب تا   بگیرد    او    انار    بلکه   جواب پیش    شمعونِ   یهودی   شد  امیر شاه    مردان    مرتضی    ماه منیر گفت.  بر   شمعون   اناری   ده   مرا هرچه  خواهی می دهم  دِرهَم تو را چون که زهرایم انارش  مایل است او  عزیز  حیدر  است  و قابل  است گفت  بر  مولا  که   من   شرمنده ام یا که خورده یا  به  خویشان داده ام همسرش       بشنید       گفتار    علی پشت     در     می دید   احوال   ولی گفت  بر   شوهر  که  من  چاره  کنم حل  این   مشکل    به    یکباره  کنم من    اناری    بهر     خود    اندوختم چونکه    بشنیدم      همی   افروختم من    فدای    فاطمه    دُخت   رسول ای    علی     از     نما    اینک    قبول حضرت   مولا     گرفت‌   از   او   انار آمدش    سوی    سرا    از     رهگذار ناگهان    بشنید     ناله      از     کسی کی   خداوندا      به     فریادم   رسی بُد   خرابه    گوشه   آن   من  پیرمرد با     کسالت     در   خرابه     در   نبرد شد   علی   سویش   گیرد   دست  او گفت    او    را    حاجتی   داری   بگو گفت   آقا   چشم  من رفته  ز  دست من  نمی بینم   شما    را  حق پرست درد    بر    جانم    نشسته     بیشمار رفته  از  من  طاقت   و   صبر و قرار گفت    مولا   هر  چه  میخواهی بگو می کنم   حل   مشکلاتت   بی گفتگو گفت      آقا    میل   من   باشد    انار بهر   من    گر   می توانی  رو     بیار کرد   مولا  آن  انارش   را    دو   نیم تا  شود   آن   بینوا   در   آن    سهیم دانه   دانه   در    دهانش   می گذارد تا    رسد   آن  پیرمردش    بر    مراد گفت   بر   او     حاجتی  داری    بگو حل     درمانت    بیا    از   من    بجو گفت    لطفتت  را    بیا    اتمام    کن نیمه     دیگر     مرا     در    کام    کن داد    مولا   مابقی   را   هم    به   او شد   به  سوی    خانه  او  بی گفتگو وارد     خانه     شد     آن   بی قرین مرتضی  شاه    ولایت    فخر    دین دید    زهرا   او نشسته     بر    زمین پیش   رویش   صد  انار دست چین گفت  زهرا جان  سلامت   گشته ای تهنیت       بادا      ترا    بنشسته ای وه   انار  باشد   ترا   دردت به جان بر   تو   نوش  جان   بود  دُر  گران گفت  زهرا   ای   علی   تاج    سرم ای   انیسم   مونسم    ای   همسرم خود   فرستادی   انار   در پیش ما قاصدت   آورده    آنرا     در    سرا جبرئیل  از  امر  حق   آورده   بود بر  علی   و   فاطمه   صدها  درود ای   علی   جان   ده   برات کربلا هم  نجف  هم  کاظمین  و سامرا (بیقرارم)     عاشق      شاه نجف نام   مولا  دُر   و  من باشم صدف (بیقرار اصفهانی ) یا علی مدد
صلوات خواهی که رسول انبیا شاد شود از  فاطمه  و  علی  او   یاد شود از عمق وجودت  برکاتی بفرست بر   نام   محمد  صلواتی بفرست التماس دعا.   بیقرار  اصفهانی
یا فاطمه آبرویت صد دو چندان میشود بافاطمه مشکلاتت سهل وآسان میشودبا فاطمه گر  گرفتاری  و  ماندی  در امور زندگی دردوغم یکباره درمان میشودبا فاطمه (بیقرار اصفهانی)
مهر   فاطمه  چادر چادرت  یا فاطمه چتر خداست ذکر تسبیح شما مشگل گشاست مادر   عالم     تویی    خیرالنسا هرکه دارد مهر تو از غم رهاست یاس  خوشبوی نبی  جان  علی نام  تو  درمان  درد  بی دواست راضیه   باشی   رضیه   مرضیه همسرت شاه‌ ولایت مرتضاست مادر  سادات  و  عالم  زهره ای گرترا جان جهان خوانم رواست دختر   احمد   گلستانی  ز یاس نام تو بردرد بی درمان شِفاست (بیقرارم)   من   گدای    فاطمه چشم  امیدم  به درگاه شماست بیقرار  اصفهانی
. ... به سبک: دل نوای نینوا دارد عاشق راه علی هستیم/ این ولایت آبرومونه ما نمی لرزه قدم هامون / چون شهادت آرزومونه جای دشمن نیست/ در سرای ما خاک ایرانه /کربلای ما بند دوم با شعور ما بسیجی ها/ دم به دم ایران قوی میشه ما فدائی حرم میشیم / چون که دارد عشق ما ریشه در مسیر حق/ می شویم عازم مرد میدانیم/ مثل حاج قاسم بند سوم هر کی سرباز علمداره / در دلش حب ولی دارد کوری چشم همه اعدا /این وطن سید علی دارد پای این پرچم / میگذریم از جان رو سر ماهاست/سایه ی سلطان #