غریب ترین شاعر تمام دنیایم
از آن زمان که تو رفتی همیشه تنهایم
تمام حسرتم این است بی خبر رفتی
شبیه حسرت مجنون که رفته لیلایم
به گریه گفتمت ای بی وفا نمی آیی؟
به خنده گفتی عزیزی... ولی نمی آیم
جواب سرد تو با چای داغ می چسبد!
به فکر حرف تو هستم که کهنه شد چایم
دلم به حال خودم سوخت تا که فهمیدم
... کسی رفیق دلم نیست جز غزل هایم
#ابوذر_اسدالله_پور