eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
117 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد  نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سر به زانوی خودت بگذار و از یادت ببر این "غم بی شانگی" را ، او به یادت نیست نه!
یاد آن عهدی که در کوی تو از افتادگی خاک ره بودیم اما اعتباری داشتیم
من آن دزدم که دزدیده به رخسارت نظر کردم پس از آن از جمیع گلرخان جز تو حذر کردم
شیرین تر از این چیست که با قندِ لبِ دوست دور از غم و اندوه جهان چای بنوشی
چیست‌ در فلسفه‌ عشق‌که‌ دور از درک ‌است یک ‌نظر دیدن‌ و یک‌ عمر به ‌فکرش ‌بودن ‌‌‌‌‌‌
رسم کجاست این؟ تو بگو در کدام مُلک؟ دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند...
اصلا قصاص قبل جنایت نمیکنم اما یقین که چشم شما قاتل من است @nabestaan
کردم اندیشه ی فردوس برون از سرِ خویش بر سرِ کوی تو آن روز که مَسکن کردم
از سحر عطر دل‌انگیز تو پیچیده به شهر باز دیشب چه کسی خواب تو را دیده به شهر
آنچنان سخت است دل کندن که فرھاد عاقبت کوہ را از جای کند و دل از آن دلدار " نه"
بوی گیسویت نمی آید فغان زین روسری باد را باید که بسپارم رضاخانی کند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قدم به کوچه ی دیوانگی بزن چندی که عقل برسر بازار عشق حیران است
‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ خوش آن‌ روزی که بینم باغ خشکِ آرزویم را به جادوی بهارِ خنده‌هایت می‌شکوفانی
سال ها از قهوه های تلخ دراین کافه ها ساده بودم ، انتظار فال شیرین داشتم
در آرزوی دریا، شوق رهایی‌ام بود حال مرا بپرسید از تنگ‌های خالی!
یاد آن عهدی که در کوی تو از افتادگی خاک ره بودیم اما اعتباری داشتیم
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند
خواب دیدم روزگارم مثلِ مـوهایت شـده ازهمان روزی که رفتی خواب هایم درهم است
دلم گرفته و کاری نمیکُند باران چقدر حال و هوایم شبیه اهواز است
گرچه در چشمِ تمامِ شهر، "آدم" بوده‌اَم "دوستت دارم"‌هایِ تو، آخر مرا خَر می‌کند
سالها غیر از خدا در قلب من چیزی نبود حالیا اما "پری رویی" خدایی میکند
عجب پر پیچم‌و‌خم افتاده زلفِ همچو زنجیرش مگر دست قضا لرزیده در هنگام تحریرش؟
بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری زکاتِ خونِ دل‌هایِ فقیران را بپردازی
روزگــارى را بـرايــش دلربــايـى كـرده‌ام ناگهان دلداده‌ىِ چشمِ رقيبان گشت و رفت!!
زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی
ماه رویی دل من برده و ترسم این است سرمه بر چشم کشد زیره به کرمان ببرد
فدای آن کمان های به هم پیوسته ات،هریک جدا دخل مرا می آورد ،پیوند لازم نیست
دیده بست و پلک هم حتی نزد گفت بی یوسف تماشایی ندارد مصر جان
بعد من تنها نخواهی ماند،اما بعد تو بر من تنها نمیدانی چه ها خواهد گذشت