داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت
ایـن همـه دیـوانِـگـی را از کجـا آوَردهای...؟!
#سجادسامانی
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
از آن گیسو که دردست رقیبان رایگان میگشت
اگر یک تار مو هم می فروشی، من خریدارم
#سجادسامانی
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
بهشت چشم تو رویای چشمهای من است
مرا رها کن از آتش، بهشت جای من است
#سجادسامانی
داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت
ایـن همـه دیـوانِـگـی را از کجـا آوَردهای!
#سجادسامانی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته است کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی
#سجادسامانی
بعد من تنها نخواهی ماند،اما بعد تو
بر من تنها نمیدانی چه ها خواهد گذشت
#سجادسامانی
پریشان است گیسویی در این باد و پریشانتر
مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد
#سجادسامانی
دلم را چشم هایش تیرباران کرد ،تسلیمم!
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد
#سجادسامانی