eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
121 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
تک به تک در مژه هایت راز عشق و عاشقیست خوش به حال سرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
به رخ، چشمِ زلیخایی ، به گیسو زلفِ لیلایی به لب‌، کندوی حلوایی ، مجوی از ما شکیبایی
صد طبیب آمد ندانست دردِ این شوریده دل کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صبح یعنی روی تو ؛ خیر فقط چشمان تو ای همه جان و جهانم ، صبح زیبایت بخیر
خالی نمی‌گردد دلم از مستی چشمانِ تو ترسم که لغزد این دلم، بارِ دگر عاشق شود
پای خسته،دست بسته،دل شکسته،چشم تر کاروان خسته را من ساربانی میکنم
مقصدم دینم،نمازم،قبله ام رخسار توست یا به مقصد می رسم یا خویشتن گم میکنم
به رفوگران بگویید ز رفو گذشت این دل چه رفو کنم دلی را که هزار پاره دارد
یک دفتر و یک دیوان، دیوانه نکرد دل را دیوانه ی عالم کرد آن چشم فریبایت...!            
آنکه در سینه‌ی ما می تپد از صبح تا شب ... نه دل است و  نه دگر، بلکه  تو هستی و تویی
بی‌نیازست چشم ما از آفتاب و قرص ماه صبح ما از روی تو بی‌آفتاب هم روشن‌ست
دست وپا گم میکند دل در حریم کوی یار ورنه صد اهو به یک دم ، دل شکارش میکند
تک به تک در مـژه‌هایت راز عشق و عاشقیست خوش به حال سُرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
‌ صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
‌ صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
رسم این بود که شیران دل آهو بِدَرَند به تو آهو چه بگویم که دَریدی دلِ ما
رسم این بود که شیران دل آهو بدَرَند به تو آهو چه بگویم  که دریدی دل ما
گفته بودی عشق می‌کارم به صحرای‌دلت بیدمجنون کاشتی مارا چنین دیوانه کرد
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟
پا برهنه سوی در رفتم که جانان است او حیف شد جانان نبود اندر خیال آمده بود!
پا برهنه سوی در رفتم که جانان است او حیف شد جانان نبود اندر خیال آمده بود!
جمالت را نمی بینم، خیالت می کُشد اما...
‌‌ ‌‌ دیگران رهگذرند از دلِ  ما می گذرند تو نرو جان ودلم گر بروی میمیرم
قصد رفتن مکن ای دوست که با رفتن تو دل ز ما می‌رود و نیمه‌ی جان می‌ماند