تک به تک در مژه هایت راز عشق و عاشقیست
خوش به حال سرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
#راحم_تبریزی
به رخ، چشمِ زلیخایی ، به گیسو زلفِ لیلایی
به لب، کندوی حلوایی ، مجوی از ما شکیبایی
#راحم_تبریزی
صد طبیب آمد ندانست دردِ این شوریده دل
کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد؟
#راحم_تبریزی
صبح یعنی روی تو ؛ خیر فقط چشمان تو
ای همه جان و جهانم ، صبح زیبایت بخیر
#راحم_تبریزی
خالی نمیگردد دلم از مستی چشمانِ تو
ترسم که لغزد این دلم، بارِ دگر عاشق شود
#راحم_تبریزی
مقصدم دینم،نمازم،قبله ام رخسار توست
یا به مقصد می رسم یا خویشتن گم میکنم
#راحم_تبریزی
به رفوگران بگویید ز رفو گذشت این دل
چه رفو کنم دلی را که هزار پاره دارد
#راحم_تبریزی
یک دفتر و یک دیوان، دیوانه نکرد دل را
دیوانه ی عالم کرد آن چشم فریبایت...!
#راحم_تبریزی
آنکه در سینهی ما می تپد از صبح تا شب ...
نه دل است و نه دگر، بلکه تو هستی و تویی
#راحم_تـبریزی
بینیازست چشم ما از آفتاب و قرص ماه
صبح ما از روی تو بیآفتاب هم روشنست
#راحم_تبریزی
دست وپا گم میکند دل در حریم کوی یار
ورنه صد اهو به یک دم ، دل شکارش میکند
#راحم_تبریزی
تک به تک در مـژههایت راز عشق و عاشقیست
خوش به حال سُرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
#راحم_تبریزی
صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو
هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
#راحم_تبریزی
صد هزاران بیت خواندم مو به مو، از سو به سو
هیچ دیوانی ندارد، شعر چشمان تورا
#راحم_تبریزی
رسم این بود که شیران دل آهو بِدَرَند
به تو آهو چه بگویم که دَریدی دلِ ما
#راحم_تبریزی
رسم این بود که شیران دل آهو بدَرَند
به تو آهو چه بگویم که دریدی دل ما
#راحم_تبریزی
گفته بودی عشق میکارم به صحرایدلت بیدمجنون کاشتی مارا چنین دیوانه کرد
#راحم_تبریزی
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن
بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟
#راحم_تبریزی
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن
بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟
#راحم_تبریزی
پا برهنه سوی در رفتم که جانان است او
حیف شد جانان نبود اندر خیال آمده بود!
#راحم_تبریزی
پا برهنه سوی در رفتم که جانان است او
حیف شد جانان نبود اندر خیال آمده بود!
#راحم_تبریزی
دیگران رهگذرند از دلِ ما می گذرند
تو نرو جان ودلم گر بروی میمیرم
#راحم_تبریزی
قصد رفتن مکن ای دوست که با رفتن تو
دل ز ما میرود و نیمهی جان میماند
#راحم_تبریزی