eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
104 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
با من و قلبم کمی از عشق صحبت کن فقط! با کشاورزان قحطی دیده از باران بگو ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
حس من بى تو به خود، نفرت دانشجويیست از همان درس كه در آن دو سه بار افتاده ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
چه می رسد به من از عشق غیر حسرت آن گرسنگی ست و بوی غذای همسایه...! ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر می شود! ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
کسی که تازه رسیده تو را گرفت از من همیشه میوه شیرین برای مهمان است
دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم بومرنگ است! شبی سوی تو برمی‌گردد
مرا از حبس آغوشت چه اصراری به آزادی؟ برای ماهیان تُنگ، آزادی گرفتاریست…
دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید خانه را ول کن، بگو من کِی؟ کجا باشم؟
دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم بومرنگ است! شبی سوی تو برمی‌گردد.. @
با من و قلبم کمی از عشق صحبت کن فقط! با کشاورزانِ قحطی دیده از باران بگو
شبیہ کودکی پیش رفیقانش زمین خورده، درونم بغض بی رحمی ست، اما کم نیاوردم !
دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم بومرنگ است! شبی سوی تو برمی‌گردد
دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم بومرنگ است! شبی سوی تو برمی‌گردد
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟
مرا از رنجهای عاشقی بیهوده ترساندی فقط سربسته می گویم، طبیب از خون نمی ترسد
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌
من‌ حرف‌ با خدای خودم‌ می‌زنم‌ نه‌ دوست وقتی کلید هست، چه‌ حاجت‌ به‌ در زدن؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌
چه کنم با دلِ سردِ تو به جز خو کردن برفِ دی را چه نیازی ست به پارو کردن
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پُر می شود
به دست خالی خود زل زدم میان قنوت چقدر روزی ما انتظار شد؟ کافی‌ست
تو پاییزی‌ترین بادی و طوفانی‌ترین طوفان منم آن برگِ آواره،که میرقصم به هـر سازَت
من مثل تهرانم! هوایم دود دارد اما تو بارانی! حضورت سود دارد