با زبان گفتی برو،با چشمها گفتی بیا!
میرود در عاشقی دل یک طرف، پا یک طرف
#قاسم_صرافان
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی، تو بی سپاه گرفتی
#قاسم_صرافان
نسیم، عطرِ تو را صبح با خودش آورد
و گفت: روزیِ عُشّاق با خداوند است
#قاسم_صرافان
@nabestaan
در مصافی نابرابر میکشد روح مرا
گیسوانت یک طرف، آن خالِ تنها یک طرف!
#قاسم_صرافان
@nabestaan
عشق است و شیرین است حتی غصههایش
از دوشم این غم را خدایا ! برنداری
#قاسم_صرافان
@nabestaan
چای را بی پولکی خوردن صفا دارد اگر
حبه قندی مثل تو شیرین زبانی میکند
#قاسم_صرافان
@nabestaan
دراین هوایِ بهاری، شدم دوباره هوایی
بهار میرسد، اما... بهارِ من! تو کجایی؟!
#قاسم_صرافان
@nabestaan
همهی سهم من از عشق همین شد که گلی
گوشهی خاطره ات جا بگذارم بروم
#قاسم_صرافان
@nabestaan
در مصافی نابرابر میکشد روح مرا
گیسوانت یک طرف، آن خالِ تنها یک طرف!
#قاسم_صرافان
@nabestaan
روز اول بیهوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت
دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
روز چارم دانه اش گل داد و او با زیرکی
آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت
با لباس قهوه ای آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشم های بی قرارم دید و رفت
فیل را هم این بلا از پا میاندازد خدا
هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت
او که طرز خنده اش خانه خرابم کرده بود
با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت
تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی
جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت
زیر باران راه رفتن، گفت میچسبد چقدر
با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت
استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن شب ولی
بی من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت
روز آخر بی دعا بی ابر هم باران گرفت
دید اشکم را، نمیدانم چرا خندید و رفت
#قاسم_صرافان
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy