ای کاش طبیبی برسد حاذق و عاشق
احوال عمـومی دلم سـخت خراب است
#مرتضی_برخورداری
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
آتش به سراپای یقینم زد و رفت
هی ضربه به پایه های دینم زد و رفت
گفتم پدری می کند این عشق ولی
رستم شد ویکباره زمینم زد و رفت
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
ای آنکه شروع خوب و پایانت بد
یک لحظه دوا ،سپس چو دردی ممتد
دیگر نخورم فریبت ای عشق، بفهم
من با تو بهشت هم نخواهم آمد
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
یا رود شده ،با نَوسان می گذرد
یا چشمه شده، نرم و روان می گذرد
باران تویی و تندی و نم نم باتو
هرجور بگیری تو،همان می گذرد
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
با رنگ شراب می رود دیده ی من
چون نقش بر آب می رود دیده ی من
هرشب ز غمت چو کودکی نا آرام
با گریه به خواب می رود دیده ی من
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
باران نزده ست ،ابرمان اخته شده
هر لحظه حیات در رگش لخته شده
باید که بسوزی و بسازی ای دشت
امسال ،درِ بهارمان تخته شده
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
مانند همه،نه بیشتر نه کم زد
نه مثل طلبکار پدر محکم زد
هرچند که ما سفره نداریم،بهار
مرد است ،سری به خانه ما هم زد
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
از بس که دویده قامتش تا شده است
یک گوشه فقط غرق تماشا شده است
یکبار نشد شِکوه کند از غم خود
کفشی که غریبانه لبش وا شده است
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
گفتیم که بر وفق مراد است عزیز
بر درد درون مان ضماد است عزیز
یک لنگه ی این عشق دو پا را بلعید
این کفش به پای مان گشاد است عزیز
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
از بس که دویده قامتش تا شده است
یک گوشه فقط غرق تماشا شده است
یکبار نشد شِکوه کند از غم خود
کفشی که غریبانه لبش وا شده است
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
همراه منی و هرکجا می آیی
تاول زده و نمانده دیگر پایی
در جا زدن ارمغان بودن با توست
ای ریگ درون کفش من،تنهایی
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@Arenyy
ای رود نیا که در بَرَش جا ندهد
اصلا به کسی منزل و ماوا ندهد
عمریست که مانده پای مرداب خودش
نیلوفر عاشق به کسی پا ندهد
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
از چک چک وچک چکی که خواندی باران
تا چَک که به صورتش نشاندی باران
برخاسته از بستر و راهی شده است
خواب از سر مرداب پراندی باران
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
من قطره ام و قرار دریا بگذار
یک پنجره را به روی من وا بگذار
یک عمر دویده ام به دنبال سرت
ای مرگ برای یک نفر جا بگذار
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
هر گوشه سخن ز ناز شستت ای مرگ
افتاده ز پا،هر آنکه مستت... ای مرگ
در داخل گرمابه ی دنیا دیریست
افتاده رگ خواب به دستت ای مرگ
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
با شعلهٔ آرامِ تبش خوابیده
با سوزشِ تبخالِ لبش خوابیده
مادر که نهاده سر به دارِ قالی
بر روی تکالیف شبش خوابیده
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
عمامه به سر،نبسته خواندی سید
در شعله دمی نشسته خواندی سید
این بار نماز خویش را چون زهرا س
با بال و پَری شکسته خواندی سید
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
#شهید_جمهور
ابر آمد و با بغض دروغین می رفت
بی فکر تو ای کویر غمگین می رفت
ای کاش که قطره قطره باران می شد
یک آب خوش از گلوت پایین می رفت
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
یک قطره به لب های سرابی نچکید
بر این همه آه و دم گلابی نچکید
اندازه ی یک برکه دو دستش پُربود
از گوشه ی مُشت ابر آبی نچکید
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
نه،نام و نشان تو نمی داند؛ ابر
خطی ز تو انگار نمی خواند؛ ابر
دلخوش به حضور او نباشی ،آخر
این ماه به پشت تو نمی ماند؛ابر
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
دیریست به آسایش خود پا زده است
با رنج، دَم از رِفق و مُدارا زده است
تاریخ گواه است که در خوردنِ غم
مادر همهٔ رکوردها را زده است
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
دیریست به آسایش خود پا زده است
با رنج، دَم از رِفق و مُدارا زده است
تاریخ گواه است که در خوردنِ غم
مادر همهٔ رکوردها را زده است
#مرتضی_برخورداری
#عضوکانال
راهی شده بود و قصد شیدایی داشت
جانی به لب از هجوم تنهایی داشت
آواز به لب شُر شُر و شُر شُر این رود
کوهی ست؛ ولی لهجه ی دریایی داشت
#مرتضی_برخورداری