گر اختیارِ مرگ به دستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو
#هلالی_جغتایی
@robaiiyat_takbait
گر بار غم اینست، که من می کشم از تو
بالله! که اگر کوه شوم از کمر افتم
#هلالی_جغتایی
@robaiiyat_takbait
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را...
#هلالی_جغتایی
@nabestaan
به ناز آن چشم را از خواب مگشای
همان بهتر که باشد فتنه در خواب
#هلالى_جغتايى
@nabestaan
من نوحِ روزگارم! از گریه غرقِ طوفان
کو همدمی که گویم، دردِ هزار ساله؟؟؟
#هلالی_جغتایی
@robaiiyat_takbait
جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد.
#هلالی_جغتایی
@nabestaan
آن نه شبنم بود ریزان، وقتِ صبح از روی گل
گل ز شرمت ریخت بر خاک آبرویِ خویش را
#هلالی_جغتایی
@robaiiyat_takbait
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!
#هلالی_جغتایی
@nabestaan
هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی
ما غریبیم و تو بیرحم، غریب احوالیست!
#هلالی_جغتایی
@nabestaan
از دو چشمت در دلم صد فتنه بر پا می شود
مجلسی کانجا دو بد مستند، غوغا می شود
#هلالی_جغتایی
@nabestaan
از بهر گرفتاری ما زلف میارای
ما بستهٔ دامیم، تو فكر دگری كن
#هلالی_جغتایی
@nabestaan