eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
123 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
«او همه عیبِ تو گیرد تا بپوشد عیبِ خود» - مولانا
نگاهم کردی و بستی به یک لحظه به رگبارم دلم یک زخمیِ تنها وُ چشمانت دو لشکر بود
در نمازم چون رسیدم به «صراط المستقیم» جان و دل فریاد می‌زد چشمِ یار است آن صراط
خلاصه همه ی عاشقانه ها این است که عاشقان حقیقی غریب می میرند
خوش نگردد دلم از گریه، که خرم نکند خرمنِ سوخته را قطره‌ی بارانی چند - سلیم‌‌ تهرانی
در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش با چتر زیر سایه‌ی بهمن نشستن است ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شکسته است دلم را غمِ زمانه چنان که آرزو نتواند در او قرار گرفت...
دشمن دوست نما را نتَوان کرد علاج شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد...
ای عشق! ای سنگ صبور روزهای من! امشب خودت هم محرم اسرار می‌خواهی
از رفتن تو لب نگشایم به گلایه از ماندن خود در عجبم بی تو چگونه؟
انگار پیِ نان و نوایید شما چون مردم کوفه بی‌وفایید شما ‌ مولاست که لب‌تشنه به خاک افتاده‌ست ای آن همه ابر، پس کجایید شما؟ ‌
هرچند در شمار نمی‌آوری مرا عمری که بی‌تو می‌گذرد در حساب نیست
چون شانه، عیب خلق مکن مو به مو عیان در پشت سر نهند کسی را که عیبجوست
71.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چون دوسِت دارم، سزاوار بد و بیراهتم؟! 🍂🍂🥀💔 شعر و شعرخوانی از
چه فرزندی عزیز والدین است پیمبر گفته بود او نور عین است به قول محتشم وین صید در خون حسین است و حسین است و حسین است
امشب ز فراق دوست خوابم نَبَرَد هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد از بس که دو دیده،  آب حسرت بارد بیدار نشسته‌ام که آبم نبرد
باز آی، که از جان اثری نیست مرا مدهوشم و از خود خبری نیست مرا خواهم که به جانب تو پرواز کنم اما چه کنم ، بال و پری نیست مرا
روشندلان فریفته‌ی رنگ و بو نیَند آیینه دل به هیچ جمالی نبسته است ...
جُرم است سراپای من خاک نهاد لیکن بودم به عفو او خاطر شاد ای وای اگر عفو نباشد ، ای وای فریاد اگر جرم نبخشد ، فریاد
در کوچهٔ فقر گوشه‌ای حاصل کن وز کِشتِ حیات خوشه‌ای حاصل کن در کهنه رباط دهر غافل منشین راهی پیش است توشه‌ای حاصل کن
رسم کجاست این؟ تو بگو در کدام مُلک؟ دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند...
غمگین نیم احوالم اگر یار نپرسد از شمع نپرسیده کسی تاب و تبش را - حزین لاهیجی
تو تنها مى توانى آخرین درمان من باشى و بى شک دیگران بیهوده میجویند تسكینم - محمد‌علی‌ بهمنی
مثل آتش بی‌قرارم، مثل طوفان بی‌وطن دیگران از من گریزانند و من از خویشتن! - فاضل‌ نظری
زندگی با همدم نااهل، جان فرسودن است من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن - فاضل‌ نظری
اضطراب خاطر از یک سوختن تسکین نیافت آب بر آتش فشاندیم و مکرر سوختیم - طالب‌ آملی
فکرم به منتهای جمالت نمی‌رسد کز هر چه در خیال من آمد نکوتری - سعدی
شک ندارم که تقاصِ همه تلخی ها را بوسه بوسه شبی از، گونه ی هم میگیریم
از رشته ی حیات ندیدم ضعیف تر این تار و پود با نَفَس از بین می رود
جای مهتاب به تاریکیِ شب ها تو بتاب من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند