eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
132 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
جواب نامه ام از بس ز جانان دیر می آید جوان گر می رود قاصد ز کویش پیر می آید
آن زمزمه.. آن ترانه یادم رفته آن خندهٔ بی‌بهانه یادم رفته با لب‌هایت چه می‌کنی، جز گفتن؟ من بوسهٔ عاشقانه یادم رفته
واعظ مکن دراز حدیث عذاب را این بس بُوَد که بار دگر زنده می شویم
روشندلان فریفته ی رنگ و بو نیند آئینه دل به هیچ جمالی نبسته است
کمی دیر آمدی ای عشق، اما باز با این حال اگر چیزی از این غارت‌زده باقیست، غارت کن
چون کاسه‌ای که پر شدنش بی‌صدا کند از تو دلم پر است ولی دم نمی‌زنم
بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شد یک بیت ساده نیست، که بیت‌المقدس است
من که عمری کوه بودم پیش چشمِ دیگران زیر بار «رفتنت» دارم کمر خم می‌کنم
نخ به پای بادبادک‌های کم طاقت مبند زندگی را هر چه آسان‌تر بگیری بهتر است!
ریزش سفید می کند ابر سیاه را روشن شود دل از دل شبها گریستن
چگونه تشنه نمیرم که هرچه می‌نگرم جهان و هرچه در او هست ،نیست غیر سراب @
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید ساعت برای با تو نشستن حسود بود
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نِی نام ز ما و نه نشان خواهد بود زین پیش نبودیم و نَبُد هیچ خِلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
از گردش افلاک کجا دل گله دارد؟ این خانه ی ویران چه غم زلزله دارد؟
اِی نی! چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم و تو فریاد کشیدی!!
رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو بی‌خبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو
خورشید اگر گُم شود از عرصه ی عالم من دست تـو گیرم به لب بام بـرآرم.!
نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ ‌ ‌‌
پیراهنی از تارِ وَفا دوخته بودم چون تابِ جفای تو نیاورد کفن شد!
بی‌طاعتِ دین بهشت رحمان مَطَلب بی‌خاتم حق مُلک سلیمان مطلب چون عاقبت کار، اجل خواهد بود آزار دلِ هیچ مسلمان مطلب
با من، هزار نوبت اگر دشمنی‌ كنی ؛ ‌ای‌ دوست !همچنان دلِ من مهربانِ توست
دل بیچاره و مسکین مخراش امروز رسد آنروز که بی ناخن و دندانی
دارد دل ما از تو تمنای نگاهی محروم مگردان دل ما را که روا نیست @
بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار ماهیان بی زبان عالم آبیم ما
چون رشته‌ی گلدسته به گِرد همه خوبان گردیدم و یک یار وفادار ندیدم
چون موج به ساحلم بزن طغیان کن یا زلزله ای باش و مرا ویران کن لبخند بزن برای من بانو بعد هر کار دلت که خواست با دل آن کن
ما خلوت رخوت زده ی مردابیم تصویر سراب تشنگی در آبیم عالم کفنی به وسعت بی‌خبری ست ای خواب، تو بیداری و ما در خوابیم
کورم کن و برو ! که پس از رفتنت عزیز دیگر کسی به درد تماشا نمی‌خورد ‌‌‌‌
آنقَدَر بیدار می مانم که آخر بشنوم شب بخیرِ هر شبِ شیرین لقای خویش را
ساکتی اما نگاهت، می‌زند از عشق، دَم رنگِ رخسار از زبان، یک وقت‌ها گویاتر است