eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
112 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
از غربتِ بی‌کسی نترسان ما را ما خدمتِ بی‌کسی ارادت داریم...
تا بود گفتگو سخنم ناتمام ماند نازم به خامُشی که سخن را تمام کرد
در حفظ آبرو ز گُهر باش سخت‌تر کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش
خوب آمده استخاره برمی گردی با دامنِ پر ستاره برمی گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره برمی گردی
اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است آنجا جگر گرسنه ها، شعله ور است ای وای بر این شهر که در غربت آن همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است
مانند غریق و تخته در گردابیم آویخته ایم از هم و برمی تابیم من بالش نسبتا بزرگی دارم  شب ها بغلم می کند و می خوابیم!
دنیا به اهل خویش، ترحم نمی‌کند آتش امان نمی‌دهد آتش‌پرست را
چه بگویم سحرت خیر تو خودت صبح جهانی
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
چیزی کم‌ از بهشت ندارد هوای تو
نظم اعداد به هم ریخته از رفتن تو یک نفر رفته ولی هیچ کسی اینجا نیست
باسکوتِ خویش وقتی اینچنین دل می بری وای اگر لب وا کنی، ایمان زِمومن می بری
نشسته است پاییز به تماشا تو از کدام فصل می آیی؟!
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
ای دختر شیرین لبِ ابرو قجری نقش لبخند کجت باعث ويرانی شهرست
گفتمش دیوان ما را ، در مزارم دفن کن بعدِ ما کیست که خواند ،دفتر دیوانه را ؟
من چه خاکی سر آن خاطره ها بگذارم تو اگر سایه به دیوار کسی بگذاری @nabestaan
بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد ای فاتح بی لشگر من خانه ات اباد @nabestaan
آن که بر لوح دلم نقش ابد بست تویی
قسم بر تیر مژگانت که عاقل بودم و عارف به تاثیر دو چشمانت شدم مجنون و آواره
خال لب تو نقطه ی پرگار وجود است اصلا تو خودت دایره ی قسمت مایی
شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست
مپرس از روزگارم مهربان! حالِ مرا تنها عقیقِ اصل داند کُنجِ بازارِ بدل‌کاران!
فراق از عمر ِمن می‌کاهد ای نامهربان ! رحمی...
با لبانت صلح کردم،جنگ در سر داشتی ارتشی از زلف و با چشمت دو لشگر داشتی