eitaa logo
شھید‌آࢪمان‌‌علے‌وردے‌
1.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
990 ویدیو
6 فایل
💚بِسم‌ࢪَبِ‌شہدا‌وَصدیقین💚 |ڪانال‌وقف‌شھید‌آࢪمان‌علے‌وردے‌ست| تاࢪیخ‌تولد:‌¹³⁸⁰/⁴/¹³ تاࢪیخ‌شہادت:¹⁴⁰¹/⁸/⁶ محل‌‌شہادت:اڪباتان شھید‌امنیت🌱 _باحضور‌مادر‌بزرگوارِشهید🤍 ختم‌صلوات❤️🕊 https://EitaaBot.ir/counter/hslq3 خوش‌آمدید...اَجرُکُم‌عِندَاللّه
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 شب یلدا ،سال پیش 💔❤️‍🩹
آرمانم... عزیزدل مامان... دوباره داغ دل من تازه میشه از شب یلدایی که تو نیستی...🖤 می‌بینی یک دقیقه چگونه همه رو به تلاطم و شور انداخته؟ پس ببین من چه می‌کشم... از هزاران هزار دقیقه نبودنت! بی‌تفاوتی نیست، حسی به هیچ شب یلدایی دیگر ندارم...😭 ✍🏻 مادر شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی ❤️‍🩹 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد کنیم: 《شَهیـد آرمانِ علی‌وردی‌ وشهیدمحمدرضارستمی‌نژاد》 را با ذکر فاتحه والاخلاص معَ الصلوات🕊 #آرمانِ‌عزیز🕊 #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹
اعمال قبل از خواب🌱🤍 وضو‌قبل‌از‌خواب‌فراموش‌نشه...👀🕊 🕊
بِسم رَبِّ الشُهَدا!'
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا بَقیَة الله فی ارضه🕊🌱✨
یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
آرامش یلدا را مدیون شهداییم... 🍉 🕊 ❤️‍🩹
اگر خدا کسی را دوست داشته باشد...(:
یاد کنیم: 《شَهیـد آرمانِ علی‌وردی‌ وشهیدجهادمغنیه》 را با ذکر فاتحه والاخلاص معَ الصلوات🕊 🕊 🌹
اعمال قبل از خواب🌱🤍 وضو‌قبل‌از‌خواب‌فراموش‌نشه...👀🕊 🕊
بِسم رَبِّ الشُهَدا!'
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا بَقیَة الله فی ارضه🕊🌱✨
یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
|بوسه‌بربهشت| روز مادر بود . می‌دانستم آرمان یادش نمی‌رود . آمد خانه گفت : مامان چشمات رو ببند . گفتم : چی‌کار داری؟ گفت : حالا شما ببند چشمانم را بستم.آرمان خم شد و دستم را بوسید گفتم : مادر نکن عزیزم! دستانش را باز کرد و یک انگشتر عقیق سرخ در دستانم گذاشت . گفت : مبارکه! هنوز هم آن انگشتر را در دست دارم . خم شد ک پاهایم را ببوسد . اجازه نمی‌دادم گفت : مگه نمیگن بهشت زیرپای مادرانه؟! دوست نداری من بهشت برم؟! _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوار شهید ❤️‍🩹 🕊