eitaa logo
"حـواݪے عــ❤️ــۺـڨ"🇵🇸
79 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
612 ویدیو
27 فایل
"به نام او . . .❤ " کپی تمامی محتوای کانال با ذکر صلوات برای ظهور امام زمان(عج)... ترک کانال=۱۰صلوات لینک کانال: https://eitaa.com/Aroundlove ارتباط با ما: @karbala_k لینک ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17087254028781 اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تــولــد تــولــد ــ😍ــ تــولــدت مبارڪ ; اے تولد دوباره زنــدگــیم🌸/..
یک روز ابراهیم را در بازار ؛ در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه ؛ کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کارش تمام شد ؛ جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم : آقا ابراهیم برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدهم برای خودم خوبه، مطمئن میشوم که هیچی نیستم!!! جلوی غرورم رو میگیره! گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست ؛ تو ورزشکاری و ... خیلی ها میشناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا: همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. پ ن: یوقت اگه کارت گیر کرد درد دلتو ببر پیش آقا ابراهیم من و تا بحال بی جواب نذاشته 💔:)
بــــراے ظهور امام مون بــــخونــــــیـمــ🌱...
🍃❤️شب بخیر مولای من❤️🍃 نماز صبحت قضا نشه ! شبت امام حسینی رفیق صلوات برای ظهور یادت نره..
بسم رب الحسین{ع}❤️🌱
﷽❣ طلوع کن ای آفتاب عالم تاب... ای نوربخش روزهای تاریک زمین ای آرام دلهای بی‌قرار ای امام مهربان.. طلوع کن و رخ بنما.. تا این روزهای سخت اندکی روی آرامش ببینیم و قرار گیرد زمین و زمان
‼️ چطوری‌برای‌ماشینت‌بہترین‌دزدگیرها رومیگیری‌تامبادابدزدنش! چرابرای دزدگیرنمیزارے؟! درحالےڪہ‌اگہ‌ماشینتوبدزدن‌ میشہ‌زندگےڪنے...' ولےاگہ‌اعتقاداتتوبدزدن ازدست‌دادی💯! گوشےتوبدزدن‌سریع‌میفہمے چون‌دائم‌بہش‌سرمیزنے ... ولےشناسنامتوبدزدن‌دیرمیفھمے(: اعتقاداتم‌چون‌؏میڪنے؛ دیرمیفھمےڪہ‌دزدیدنش‌مشتے🚶🏼‍♂ '
هر ڪس از تو خوند..🌱 غمی تو قـ❤️ـلبش نموند/:✋🏻 آے آدما بی حـسـیـن"ع"🌸 مگہ می ۺہ زنده موند؟!🤷🏼‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°¡🌸 🎥 ولادت با سعادت قمر بنی‌هاشم، علمدار کربلا حضرت عباس بن علی علیه‌السلام و روز جانباز مبارک‌ باد🌺
"حـواݪے عــ❤️ــۺـڨ"🇵🇸
#قسمت_پنجم شب شده بود و سر رسید زمانی که برای خودم در نظر گرفته بودم. غم و غصه و فکر و خیالِ اتفاق
هروقت دیگری بود بخاطر مسخره بازی های بچگانه ی کیمیا خواهر کوچک ترم،کلی عصبانی می شدم ولی آن لحظه، فقط میخکوب شده بودم. حس میکردم صورت خیس شهید به رویم لبخند میزند. انگار کمکم کرده بود تا بهتر تصمیم بگیرم. کیمیا رفته و در اتاق نیمه باز مانده بود. انگشتانم منجمد شده بود. دست دراز کردم و کتابی ک بیشتر برگه هایش خیس شده بود را برداشتم. صفحه اولش را باز کردم. دستخط زیبایی نوشته بود: ((تو هم میتوانی ادامه دهنده راه شهدا باشی بهش نصیبت دخترم.)) انگار مخاطبش من بودم! همین یک جمله و امضای مادر شهید توی آن لحظه دگرگونم کرد. چشمانم پر از اشک شد و کتاب را به سینه ام چسباندم. بدم نیامد ک لیوان ریخت! شاید واقعا شهید کمکم کرده بود! آن شب تا خود صبح بیدار ماندم. نیروی عجیبی وادارم می کرد تا تکه های مربوط به پازل شهید را کنار هم بچسبانم. بنرتوی خیابان، کتابی که اتفاقی جا ماند، کمک خواستنم و ریختن لیوان پر از دارویی که می‌توانست سر نوشتم را عوض کند و در نهایت جمله ی عجیب مادر شهید... کتاب را تا انتها خواندم و فقط اشک ریختم . بعد از آن هم مصاحبه های مادر و خواهر شهید دهقان و زندگی نامه اش را توی اینترنت سرچ و مطالعه کردم . حالم عوض شده بود... کتاب را روی بخاری خشک کرده و گذاشته بودم بالای تختم تا مدام جلوی چشمم باشد توی اینستاگرام گشتم و هر پیجی که پست مربوط ب او را داشت فالو کردم. نمیدانستم چرا اینطور شده بودم ولی مطمئن بودم او، صدا ودرخواست کمکم را شنیده و میخواهد مسیر ذهنی ام را عوض کند. انگار واقعا برادرم بود و داشت برایم برادری میکرد. نجمه که زنگ زد و داستان را برایش تعریف کردم طوری تعجب کرد که خودش را به خانه مان رساند با دیدن اوضاعم باورش شد ک درونم اتفاقات جدیدی افتاده. 🧡ادامه دارد... 🔴کپی"ممنوع" "حـواݪے عــ❤️ــۺـڨ" @Aroundlove