یـــار جـــوان شهیـــدۀ مــن
ســرو امیــد خمیـــدۀ مـــن
از لحظهای که پشت در ز پا فتادی
صورت خود را به علی نشان ندادی
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
نخــل امیــدم چــرا شکستی
پیش دو چشمم دو دیده بستی
عمر کمت میزند آتش جگرم را
بعد تو کی پاک کند چشم ترم را
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
حامــی حیــدر بــا تـن تنها
در دل من بود از تـو سخـنها
جـان عزیزت سپـر تن علی بود
دست شکستهات به دامن علی بود
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
اجــر رســالت بــر در خـــانه
غــلاف تیــغ اسـت و تازیــانه
دست عدو حامی تنهای مرا کشت
با چه گنه مغیره زهرای مرا کشت
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
چگونــه ماتــم بــر تـو بگیرم
خـدا کنــد مــن بـا تو بمیرم
خون جگر بعد تو جوشد ز کلامم
کسی نمیدهد جوابی به سلامم
یاس کبودم بود و نبودم فاطمه جانم
****
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
(حضرت زهرا س)
#سبک_جاوید
صفای خانه ام زهرا،گل و ریحانه ام زهرا
کنار قبر پنهانت،چنان پروانه ام زهرا
گل حیدر گل حیدر۲
پس از داغ تو یا زهرا،شدم بی مونس و تنها
بریزد اشک از چشمم،بسان پهنه ی دریا
گل حیدر گل حیدر۲
علی با قلب بشکسته،ز عالم بی تو بگسسته
بسوزم از غم طفلان،شدم از زندگی خسته
گل حیدر گل حیدر۲
امید عالم هستی،پس از تو دلغمینم من
بدون تو در این خانه،دگر غربت نشینم من
گل حیدر گل حیدر۲
صفابخش دل حیدر،تو رفتی و دلم خون است
خدا آگه بود زهرا،مدینه بی تو محزون است
گل حیدر گل حیدر۲
تویی تنها حبیب من،تویی یار غریب من
برفته از تن و جانم،دگر صبر و شکیب من
گل حیدر گل حیدر۲
بسوزم زین غم عظمی،تو رفتی از برم زهرا
کنم بهرت عزاداری،به چشمان ترم زهرا
گل حیدر گل حیدر۲
پس از تو ای گل حیدر،رسیده جان من بر لب
امید من دلم خون است،ز اشک دیده ی زینب
گل حیدر گل حیدر۲
#حضرت زهرا س
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ»؛
روضه ی دفتری وعامیانه ی ایام فاطمیه
فاطمیه ماه خون ماه غم است
فاطمیه یک محرم ماتم است
فاطمیه چشم گل پرشبنم است
فاطمیه عمرگلهاهم کم است(آی قربون مادرجوونمون بشیم.آی قربون مادر۱۸سالمون بشیم.درجوونی قدمادرمونوخم کردن.درجوونی مادرمون دست به کمرمیگرفت .دست به دیوارمیزاشت وراه میرفت.کجای تاریخ مادرجوونی رادیدین که برا.راه رفتن ازدیوارکمک بگیره.ولی یه مادری رومدینه سراغ دارم که درحین جوانی پرپرش کردن.)
فاطمیه دیده ی مهدی تراست
اشک ریزان درعزای مادراست(مگه رسم براین نیست.هرخونه ای داغ مادرببینه.بچه هاش جلودرخونه می ایستن وبه مهمونای مجلس وختم مادرخوش آمدمیگن.اینروزا امام زمانمون به مجلسهای مادرش سرمیزنه.آخه داغه مادردیده.داغه مادربرابچه ها سنگینه.میگن چراغ خونه مادره.مادراروشنایی خونه ان.من میگم الهی هیچ خونه ای چراغش درجوونی خاموش نشه
قربون بچه های قدونیم قدعلی.درکودکی طعم بی مادری روچشیدن.
آی داغ مادردیده هاکه تومجلس نشستین.امروزاشکاتونوبابچه های مادرپهلوشکسته مخلوط کنید.اگه داغ مادردیدین واشک میریزین بدونید
مادرامثل گلهامهربونن
تموم بچه هااینومیدونن
ستون خیمه ی خونه مادره
اونی که ازهمه کس عزیزتره
اون مادره۲
بچه های علی نتونستن نیمه های شب صدای گریه هاشونوبلندکنندو.وای مادربگن.ولی منوشمااینجامیتونیم بگیم.وای مادرم.وای مادرم.
.
#دوبیتی
#فاطمیه
#حاج_رضا_یعقوبیان
ای پاره قلب مصطفی ادرکنی
محبوبه حی کبریا ادرکنی
ما جمله گدایان سر کوی تو ایم
یا فاطمه ام انجبا ادرکنی
ناموس خداوند تعالی زهراست
همدوش علی دختر طاها زهراست
در روز جزا شافعه محشر اوست
دستگیر همه شیعه مولا زهراست
ای منشأ نور پاک سرمد زهرا
همدوش علی دختر احمد زهرا
لولاک به شان تو بود فاطمه جان
ای باعث خلقت محمد زهرا
یا فاطمه این دل ز غمت میسوزد
با یاد تو و عمر کمت میسوزد
تنهانه دل شیعه زداغت سوزد
هستی زبرای ماتمت می سوزد
#ایام_فاطمیه
.
مادر جوانم، مادر کمانم
برده ای توانم
کنار بسترت نشستم
می زنم صدایت، جان من فدایت
می کنم دعایت
سوی خدا باشد دو دستم
بیمار من چرا شبت سحر ندارد
کسی ز حال دخترت خبر ندارد
وای مادرم، وای مادرم، خدا نگه دار
منو ذکر مادر، با دو دیده ی تر
در کنار بستر
ببین که من ز پا نشستم
لاله ی خزانی، گل ارغوانی
تو اگر بمانی
واللهِ ممنون تو هستم
درد تو را با قیمت جان می خرم من
عصای تو هستم به راهت می برم من
وای مادرم، وای مادرم، خدا نگه دار
من و بی قراری، من و سوگواری
من و خانه داری
نبر تو آرزوی زینب
ای خمیده مادر، در میان بستر
خیز و بار دیگر
شانه بزن به موی زینب
این خانه بعد از تو غبار غم بگیرد
با رفتنت ترسم که بابا هم بمیرد
وای مادرم، وای مادرم، مظلوم مادر
.
من حیدرم میخواهم از زهرا بگویم
#اشعار
#فاطمیه
#حاج_رضا_یعقوبیان
من حیدرم میخواهم از زهرا بگویم
میخواهم از نور دل طاها بگویم
زهرای من محبوبه ی حی مبین است
زهرای من جانان ختم المرسلین است
زهرای من نور خدای لایزال است
زهرای من در بین عالم بی مثال است
صحرای من روشنگر قرآن و دین است
تا روز محشر شیعه را حبل المتین است
زهرای من تفسیر نور و قدر و کوثر
در آسمان دین حق ماه منور
زهرای من شمع وجود عالمین است
او مادر زینب حسن کلثوم حسین است
زهرای من برمن بود نور دو دیده
زهرای من دختر چوزینب پروریده
زهرای من اسطوره ی مهر و وفا بود
زهرای من سرمنشأ جود و سخا بود
بعد از نبی حق ذوالقربی ادا شد
زهرای من در راه دین جانش فدا شد
بعد از نبی نامردمان با هم نشستند
عهدی که بسته با پیمبر را شکستند
اندر سقیفه حق من را غصب کردند
جای پیمبر جاهلی را نصب کردند
دشمن بسوی خانه ی من حمله ورشد
از ظلم و کینه خانه ی من شعله ور شد
آتش زدرب خانه ام می زد زبانه
زد بالگد بر درب خانه وحشیانه
آن دم خدا داند که زهرا پشت در بود
آزرده از آن آتش و مسمار و در بود
زهرای من با ناله و صوت حزینی
در پشت آن در گفت یافضه خزینی
دنیا بداند دستهایم را ببستند
درپشت درپهلوی زهراراشکستند
زخم مرا آن دشمن مشرک نمک زد
زهرای من راپیش چشم من کتک زد
زهرای من روی مهش گردید نیلی
با دست آن دور از خدا از ضرب سیلی
آن بی حیای بی مروت ظالمانه
بر فاطمه از کینه میزد تازیانه
تا صبح محشر ناله زن براین رثایم
روز جزا هم دستگیر این(رضایم)
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#مشهد_مقدس
.
بسم رب العشق یا مادر سلام
فاطمه جان،بر تو و حیدر سلام
ای نظام آفرینش را دلیل
سر فرود آورده پیشت جبرئیل
ای حیا شد ازحجابت با حجاب
وی گدای نور رویت آفتاب
اشک چشمان تو طوفان می کند
چادرت کافر مسلمان می کند
هرکه شد در پیشگاه کنیز
در دو عالم شد زلطف تو عزیز
بود پیغمبر برایت سینه چاک
بارها می گفت زهراجان فِداک
گر چه تو سِرِّ نـهانی فـاطـمه
مـادر مـا شیعـیانی فـاطـمه
در عجب ماندم که با این مَنزَلَت
از چه سوزاندند درب مَنزِلَت ؟
خانه ای که حضرت ختم رسول
می گرفت ازاهل آن اِذن دُخُول
خانه ای که کعبه ی جان شد،ولی
بی تو گشته بیت الاحزان علی
خانه ای که کودکی دارد حسن
پیش چشمش مادر او را زدن
خانه ای که داشت ماه عالمین
خشت خشتش میدهدبوی حسین
خانه ای که زادگاه زینب است
شاهدِ اَفغان و آه زینب است
غیر این خانه نباشد در زمین
اهل آن مظلوم و پاک و نازنین
خانه ی عشق رسول الله بود
اهل آن برتر زشمس وماه بود
عاقبت آن خانه را آتش زدند
با پرستو لانه را آتش زدند
سینهٔ دُخت رسول الله سوخت
فاطمه را میخ بر دیوار دوخت
فاطمه را بین کوچه بد زدند
بار دیگر پشت در آمد زدند
لحظه ای که با لگدآن در شکست
پهلوی زهرا وهم حیدر شکست
مزد خوبی های حیدر با همه
تـازیـانـه شـد بـه جـان فاطمه
قهــرمـانِ قهــرمـانـانِ عــرب
آن شب از زهراکمک کرده طلب
فاطمه جان ای همه هستم مرو
ای عصای دستم از دستم مرو
بچه ها ازگریه هق هق می کنند
در فراق تو همه دق می کنند
توبمان وچهره ی غم کن عبوس
تو بمان و زینبت را کن عروس
فاطمه امشب علی را کن مدد
زینبت دارد خودش رامی کشد
تو بمان و بچه ها را شاد کن
این پسرها را خودت داماد کن
ای به هر رنج وبلا غمخوار من
من چگونه بر تنت پوشم کفن
در توانم نیست ای بشکسته دل
جسم پاکت را گذارم زیر گِل
گرچه سنگین است بار غم، ولی
فاطمه، مأمور بر صبر است علی
بی تو حرفی در دلم جز آه نیست
بعد از این همدرد من جزچاه نیست
بـا خـزان فاطمه ایـن باغ سوخت
قلب«مداح»ازتبِ این داغ سوخت