خوشبهحال هر کسى که روضه دعوت میشود
هیأتی از جانب زهرا حمایت میشود
بس که شأن و منزلت در روضهخانه ریخته
هر که یکدفعه بیاید ، پیشکسوت میشود
این وسط آن عاشقی بُردهست که در این دو ماه
بیریا میآید و مشغول خدمت میشود
یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد
کوه عصیان هم اگر باشد ، شفاعت میشود
گریهکن با گریهاش غسل تقرّب میکند
قطرهای از اشک ، مُنجر به طهارت میشود
هر که در ماه محرّم ، کار و بارش شد حسین
چون «رسول ترک» آخر با سعادت میشود
رازق ما کربلاییها حسینِ فاطمهست
روزیِ یک سال ما این ماه قسمت میشود
در میان هیأتش انگار زیر قُبّهای
تا که لب وا میکنی فوراً اجابت میشود
تا به سجده میروم سمت خدا پَر میکشم
علّت معراجهایم مُهر تربت میشود
آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم
ارمنی هم زیر این پرچم هدایت میشود
نالههای مادری پهلو شکسته میرسد
روضهخوان تا وارد ذکر مصیبت میشود
«یا بُنَیَّ» حال ما را زود می ریزد به هم
قلب ما با آهِ زهرا پُر حرارت میشود
صبح محشر تا که میگوید حسین من کجاست؟
میرسد آقا، ولی بی سر، قیامت میشود
📋 عمه دستم و رها کن که عمو تنها شده
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم
#واحد
عمه دستمو رها کن که عمو تنها شده
خسته و زخمی و بیحال اسیر گرگا شده
نه کفن از تو میخوام و نه سپر، بذار برم
سرِ سر بریدنش عمه ببین دعوا شده
عمه باید برم و شمرو ازش جدا کنم
چهجوری بشینم و غریبیشو نگاه کنم
لا اقل میشه یهکم شمر و معطل بکنم
اگه جسمم رو سپر جلوی شمشیرا کنم
تا یهکم جون به تنش مونده هنوز بذار برم
تا که سنگ ابروشو نشکونده هنوز بذار بدم
داره خنجر میذاره روی گلوی عمو جون
تا که پیکرو نچرخونده هنوز بذار برم
" ایوای عمو ایوای عمو "
تا به گودال برسم صددفعه افتادم عمو
حال جون دادنتو دیدم و جون دادم عمو
صد دفعه داد زدم از رو سینهی عموم پاشو
ولی بِش نمیرسید صدای فریادم عمو
توی گودال عمو هر نیزه که دیدم به تو خورد
تیغ و شمشیر و سپر حتی عصا هم به تو خورد
عمو شرمنده تنم طاقت شمشیرو نداشت
دستمو جلو آوردم ولی بازم به تو خورد
هرچی خون گلوتو پاک میکنم بازم تَره
نیزهای که تو گلوت مونده برام دردسره
بایدم خنجر شمر حنجرتون رو نبره
اینجا جای بوسهی فاطمه و پیغمبره
" ایوای عمو ایوای عمو "
*شاعر: #داوود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم
#واحد
📋یادگار مجتبی به یاری امام
#سبک_زمینه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادگار مجتبام ، به یاری امام
کمر همت رو بستم بجای بابام
سلالهی حیدرم، یه پا علی اکبرم
زور بازوی علوی هست میون دستام
عموجون
تو رو به جون مادرت، عموجون
بذار شبیه اکبرت، عموجون
بره گل برادرت، عموجون
الموت اَحلیٰ مِنَ العَسَل عموحسین آمادهام
حَیّ عَلیٰ خَیرِ العمل عموحسین آمادهام
" عمو حسین آمادهام ، عمو حسین آمادهام"
کشیده میشه تنم ، به زیر این عَلَم
مثل سردارِ جمل ، منم به لشکر زدم
به فدای تو عمو ، به دعای تو عمو
با سرِ اَزرق شامی از میدون اومدم
عموجون
توو خیمهها با عمهجون، عموجون
بخون برا این نوجوون، عموجون
إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون، عموجون
تا دفع شر از این حرم عموحسین آمادهام
بهر دفاع از رهبرم عموحسین آمادهام
" عمو حسین آمادهام ، عمو حسین آمادهام"
به راه توئه چشام ، عموی تشنهکام
تو رو به خدا با این وضع منو نبر به خیام
مثل مرغ بِسملَم ، بیا آروم دلم
بیا باز منو به آغوش بگیر بجای بابام
عموجون
گریه نکن فداسرت، عموجون
جونم فدای خواهرت، عموجون
ببین اومد برادرت، عموجون
جونم به لبهام اومده عموحسین آمادهام
زهرا با بابام اومده عموحسین آمادهام
" عمو حسین آمادهام ، عمو حسین آمادهام"
*شاعر: #امیرحسن_سالاروند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_ششم
#زمینه
📋#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم.
میدونی یعنی چی؟!
همچین که افتاد رو گردن اسب؛
تا نیزه زدن تا شمشیر به فرقش زدن این خونا داره جاری میشه خودش و انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت اسب تربیت شدهست باید برگرده سمت خیمهها
اما راهو اسب گم کرد.
عوض این که بره سمت خیمهها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه...
' اینایی که اسارت بودن برا ما تعریف میکردن که کوچه باز میکردن همه با چوب باتوم وایمیسادن همه رو میزدن '
ایناهم کوچه باز کردن، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛
یهو ابیعبدالله دید این نیزهها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره...
یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود توو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچهی دیگه گیر افتاد...
اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون...
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد....
#شب_هفتم
#روضه
#نوحه
نوبت زینب رسیده
دل به موج خون تپیده
بهر قربانی این دو کفن پوش
مقتل کربلا وا کرده آغوش
واویلا حسین واویلا
🏴🏴🏴🏴🏴
آسمانها گرم ناله
در عزای این دو لاله
میبرد غرق خون جانان زینب
سوی خیمه تن طفلان زینب
واویلا حسین واویلا
🏴🏴🏴🏴🏴
یک برادر با خجالت
می کشد بار امانت
خواهرت گوشه خیمه نشسته
قلب ارباب عاشورا شکسته
واویلا حسین واویلا
#نوحه😭
#ابناء حضرت زینب س
#شب_چهارم
نوحه
ای بهشت پر از مهربونی
داری از ماه من صد نشونی
کاشکی بود جام آبی به دستم
تا که میشستم این چشم خونی
وای _ ابتا دلگیرم
وای _بی تو من میمیرم
وای _ من سه ساله پیرم
وای _ ابتا یا مظلوم ۳
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
میکند چشم نازت اشاره
بر لب و صورت و گوش پاره
من ندارم به جز عمه و تو
توی هفت آسمون یک ستاره
وای _ با دل افروخته
وای _ با موهای سوخته
لب _ به لب تو دوخته
وای ابتا یا مظلوم ۳
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
رفته نای سخن گفتن من
که نمانده رمق در تن من
بگذر از این گناهم پدر جان
سرت افتاده از دامن من
وای ای سر رویائی
وای چقدر زیبایی
وای پسر زهرایی
وای ابتا یا مظلوم ۳
#نوحه😭
#حضرت_رقیه س
#شب_سوم
با اولین قدم غوغا شد در حرم
می رود ای خدا روحم از پیکرم
می فرستم سوی میدان جان خود را ای خدا
شوقت اسماعیل من را می کشد تا منا
گهی دلم در پیش تو گه پیش اوست
خدای من در یک دل نگنجد دو دوست
ای علی جان ای علی جان ای علی جان ای علی
از خیمه می رود سرو رشید من
قامت کشیده او قامت خمیده من
می دهم این لاله را که حاصل عمر من است
هدیه ام را می پذیری من که چشمم روشن است
هر آنچه که تو می خواهی آن می شود
علی من در راهت قربان می شود
ای علی جان ای علی جان ای علی جان ای علی
شبه پیغمبر است هم نام حیدر است
در بین لشکرت عباسی دیگر است
دشمنان انگشت حیرت بر دهان از عزم او
قلب میدان در تلاطم از شکوه رزم او
حماسه ی شمشیرش مانند علی
زده به قلب لشکر فرزند علی
ای علی جان ای علی جان ای علی جان ای علی