.
با داغ فراق
شکسته دل من ز هجر تو آقا
نشسته دل من به اوج تمنا
بیا یابن الزهرا ....
رخم ارغوان و دو دستم خزان و
قدم چون کمان و دو چشمم چو دریا
بیا یابن الزهرا ....
به شوق تو خیزم ز خود می گریزم
کجایی عزیزم کجایی تو مولا
بیا یابن الزهرا ....
کران تا کرانه دلم بی بهانه
دهد عاشقانه به پای تو جان را
بیا یابن ازهرا ....
چو نخل شکسته به دل غم نشسته
دل زار و خسته تو را گشته جویا
بیا یابن الزهرا ....
به احمد به حیدر به آل پیمبر
به زهرای اطهر به آن جان طاها
بیا یابن الزهرا ....
به کرب و بلا و به واویلتا و
به دست جدا و به چشمان سقا
بیا یابن الزهرا ....
به اوج ارادت به ظهر شهادت
به گلگون عبادت به گلگون مصلا
بیا یابن الزهرا ....
به گلهای محزون به گودال گلگون
به آن جسم در خون به آن دشت و صحرا
بیا یابن الزهرا ....
به چشمان گریان به لب های عطشان
به آن سر که مهمان شده روی نی ها
بیا یابن الزهرا ....
دل «یاسر» از غم شده غرق ماتم
بیا مهر عالم بیا نور دنیا
بیا یابن الزهرا ....
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
#امام_زمان
.
.
#امام_زمان
عاشورا و فراق
شعله ی هجر تو در سینه ی ما کم نشود
حاصل ما ز فراقت بجز از غم نشود
بجز از یاد تو و صحبت شیرین وصال
هیچ کس با دل من مونس و همدم نشود
هر که دل داده به دنیا و ازآن دَرْهَم شد
حال عشّاق بجز هجر تو دَرْهَم نشود
از فراق رخ تو تیره گی افتاده به دل
تا نیایی دل ما روشن و خُرَّم نشود
بخدا جان به لبم آید و سوزد جگرم
وصل روی تو اگر باز فراهم نشود
هرچه ما سوخته ایم از غم و اندوه ولی
هیچ ماهی به عزا ، ماه مُحرّم نشود
شد کمان قامت زینب ز غم یارانش
تا کسی داغ نبیند که قدش خم نشود
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#زائر_کربلا
هر کس به جایی می رود
من می روم در کربلا
بهر صفایی می رود
من می روم در کربلا
هر عاشق و دلداده ای
هر بی دل و افتاده ای
با هر نوایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس پی دلدار خود
سوی دیار یار خود
با دلربایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به دنبال کسی
افتاده با دلواپسی
سوی سرایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به خود می بالد و
از درد و غم می نالد و
دارلشِّفایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس پی درمان خود
از شهر بی سامان خود
بهرِ دوایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به راهی می رود
با یک نگاهی می رود
یعنی به جایی می رود
من می روم در کربلا
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر» »✍
.
.
جا مانده ام از قافله
---------
ای کربلای عشق و جان
جا مانده ام از همرهان
ای نینوای بی کران
جا مانده ام از همرهان
هم قافله در قافله
هم سلسله در سلسله
هم کاروان در کاروان
جا مانده ام از همرهان
دارم دل بشکسته و
دارم غمِ پیوسته و
دارم دو چشم خون فشان
جا مانده ام از همرهان
بر کربلا دل داده ام
گر که جدا افتاده ام
لایق نبودم بی گمان
جا مانده ام از همرهان
من کربلا در کربلا
با نغمه ی قالوا بلی
دارم دلی در خون روان
جا مانده ام از همرهان
یاران همه رفتند و من
جا مانده ام از خویشتن
جا مانده ام از بوستان
جا مانده ام از همرهان
رفتند یارانم فزون
من ماندم و سوز درون
من ماندم و اشک نهان
جا مانده ام از همرهان
من ماندم و دلداده ها
چشمم به سوی جاده ها
چون لاله های بی نشان
جا مانده ام از همرهان
من بی قرار و خون جگر
چون «یاسرِ» بی بال و پر
افتاده ام در آشیان
جا مانده ام از همرهان
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
#اربعین
.
.
#امام_زمان
طلوع ماه صیام
چون گنهکار اگر فصل خزانی داریم
غم نداریم که ماه رمضانی داریم
خسته از بار گناهیم و ز سنگینی آن
مثل یک نخل کمان ، قدِّ کمانی داریم
شمع جانسوز مناجات به جانها امّا
از فِراق رخ گل اشک روانی داریم
نرود دیده و دل جای دگر ای یاران
تا که از مرحمت یار نشانی داریم
ای سحرخیزترین مرد عبادت مولا
ما کجا مثل شما تاب و توانی داریم
در مناجات به دنبال تو سرگردانیم
ما همه سوی تو چشم نگرانی داریم
گرچه بیچاره ترین سائل این درگاهیم
باز از لطف شما لقمه ی نانی داریم
سالیانی ست در این دشت پر از بی آبی
عطشی داشته و سوز نهانی داریم
هر نفس شعله ی آه از جگر آید بیرون
ما ز هجران تو آتش نفسانی داریم
جرأت با تو سخن گفتنِ ما از شوق است
پرده بردار ز رخ ، با تو بیانی داریم
هر سحرگاه ز هجر رخ ماهت مولا
روی گلدسته ی غم بانگ اذانی داریم
محفل غم شده با یاد حسین این محفل
ما دراین محفل غم سینه زنانی داریم
"یاسر" از مرحمت عشق که باشد با ما
گرچه پیریم ولی قلب جوانی داریم
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#تخریب_بقیع
بقیع و افق های گلگونش
در سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت
--------
بقیع ای وادی خورشید و مهتاب
دل یاران ز داغت گشت بیتاب
بقیع ای کهکشان هرچه کوکب
بقیع ای ماه روشن در دل شب
بقیع ای صبح زیبای دل ما
چراغ پر فروغ محفل ما
بقیع ای روضه ی رضوان جانها
نمانده جز خزان از تو نشانها
بقیع ای آسمانی وادی نور
ز تو پیدا بود آبادی نور
بقیع ای سرزمین عشق و رحمت
زمین از خاک تو دارد شرافت
بقیع ای بیکران دریای هستی
ازین غربت دل ما را شکستی
شیاطین شعله در پیمانه کردند
بهشت عشق را ویرانه کردند
گروهی از شیاطین ارث برده
شراب از جام صد ابلیس خورده
به پیش حق عدو ظلم و شرر داشت
به کف وهابی ملعون تبر داشت
تبر آورد و بر نخل ولا زد
قساوت را دراین عالم صلا زد
همان که هجمه بر تهذیب کردند
بقیع نور را تخریب کردند
تباری کز شقاوت کم ندارند
بجز تخریب در عالم ندارند
گروهی دور از هر عقل و بینش
ز جان کردند ظلمت را گزینش
سیه رویان وهابی ز ظلمت
نیاوردند با خود غیر وحشت
خزان کردند گلزار حرم را
ببین در دستشان تیغ ستم را
نسیم عشق را از سینه بردند
ز قبر چار امام آیینه بردند
بقیع آن بیکران نور خدایی
ندارد در برش صحن و سرایی
اگر چه دل رود زآنجا به افلاک
رواقی نیست بر آن تربت پاک
بهارم روی غمناک بقیع است
خزان آباد غم خاک بقیع است
ooo
#حاج_محمود_تاری "یاسر"✍
.
.
#تخریب_بقیع
بقیع و افق های گلگونش
در سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت
--------
بقیع ای وادی خورشید و مهتاب
دل یاران ز داغت گشت بیتاب
بقیع ای کهکشان هرچه کوکب
بقیع ای ماه روشن در دل شب
بقیع ای صبح زیبای دل ما
چراغ پر فروغ محفل ما
بقیع ای روضه ی رضوان جانها
نمانده جز خزان از تو نشانها
بقیع ای آسمانی وادی نور
ز تو پیدا بود آبادی نور
بقیع ای سرزمین عشق و رحمت
زمین از خاک تو دارد شرافت
بقیع ای بیکران دریای هستی
ازین غربت دل ما را شکستی
شیاطین شعله در پیمانه کردند
بهشت عشق را ویرانه کردند
گروهی از شیاطین ارث برده
شراب از جام صد ابلیس خورده
به پیش حق عدو ظلم و شرر داشت
به کف وهابی ملعون تبر داشت
تبر آورد و بر نخل ولا زد
قساوت را دراین عالم صلا زد
همان که هجمه بر تهذیب کردند
بقیع نور را تخریب کردند
تباری کز شقاوت کم ندارند
بجز تخریب در عالم ندارند
گروهی دور از هر عقل و بینش
ز جان کردند ظلمت را گزینش
سیه رویان وهابی ز ظلمت
نیاوردند با خود غیر وحشت
خزان کردند گلزار حرم را
ببین در دستشان تیغ ستم را
نسیم عشق را از سینه بردند
ز قبر چار امام آیینه بردند
بقیع آن بیکران نور خدایی
ندارد در برش صحن و سرایی
اگر چه دل رود زآنجا به افلاک
رواقی نیست بر آن تربت پاک
بهارم روی غمناک بقیع است
خزان آباد غم خاک بقیع است
ooo
#حاج_محمود_تاری "یاسر"✍
.
.
#زمزمه
#نوحه_سنتی
#سیدالشهدای_خدمت
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
------------
آسمانی گشته یاران
آیت الله رئیسی
بر رضا گردیده مهمان
آیت الله رئیسی
اُمتّی گردیده نالان
یا رضا جان یا رضا جان .....
از سر ما کم شد ای وای
سايه ی خدمتگزاری
شد نصیب ملّت ما
از غم او بی قراری
در عزای او نماید
ملّت ما سوگواری
سینه ها شد شمع سوزان
یا رضا جان یا رضا جان ......
رهبر فرزانه ی ما
داده از کف یار خود را
باغبان در سوگ و مانم
بنگرد گلزار خود را
داده از دست امت ما
یاور و غمخوار خود را
شد ز غم دلها پریشان
یا رضا جان یا رضا جان ....
رفت و مهمان رضا شد
آن که خادم بر رضا بود
سَیّدی از نسل زهرا
خادم اهل ولا بود
عاشق مولای هشتم
عاشق کرب و بلا بود
بر شما گردیده مهمان
یا رضا جان یا رضا جان ....
در ره خدمت به مردم
جانفشانی کرد و بگذشت
نام خود را چون شهیدان
جاودانی کرد و بگذشت
چهره ی زیبای خود را
آسمانی کرد و بگذشت
ما ز داغ او پریشان
یا رضا جان یا رضا جان .....
***
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#امام_زمان ( عج ) ، از خراسان تا کربلا
------------
دارد دل حزینم هر لحظه بی قراری
هجران ثمر ندارد غیر از فغان و زاری
فصل فراق یاران تصویری از خزان است
از دل نمی برد غم حتّی گلِ بهاری
از جاده های هجران من می روم پیِ او
دارم به روی شانه از عشق کوله باری
از هجر روی یارم مجنون این دیارم
دارد همیشه عاشق در دل غم نگاری
در عاشقان نداری بی آبرو تر از من
از بس گناه کردم افتاده ام به خواری
گر انتظار داری وصل امام خود را
از خویشتن گذر کن تا حدّ جان نثاری
کن اجتناب جانا از هر گناه زیرا
با هر گناه گَردی از یار خود فراری
از هر کجا بریدم تا آمدم به مشهد
اینجا رسیده ام من با اشک شرمساری
این که بُوَد امیدم کوی امام هشتم
یعنی بدان دل من غیر از رضا نداری
در مشهدم ولیکن رفته دلم به یثرب
آتش زده به جانم بانوی بی مزاری
یَابْنَ الشَّبیب برده تا کربلا دلم را
گفتم حسین و دل شد در حال سوگواری
از نینوا نیاید جز این خبر که دانی
بر نی سر برادر ، خواهر به آه و زاری
«یاسر» ازین مصیبت این داغِ بی نهایت
جوشیده اشک هستی مانند چشمه ساری
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
👇
.
#انتحابات
به نام خدا
ما پیرو راه شهیدان خداییم
یعنی حماسه ساز در اوج وفاییم
در روز جمعه رأی ما سازنده باشد
ایران اسلامی ز ما بالنده باشد
ما با شهیدان عهد خود بستیم بستیم
با آن که خدمت می کند هستیم هستیم
در خط اهل فتنه سربازیم ، هرگز
با تشنه ی قدرت نمی سازیم هرگز
بی واهمه در موج و توفان بود باید
همچون رئیسی مرد میدان بود باید
ما غیر عزّت بهر کشور را نخواهیم
ما ارتباطِ با ستمگر را نخواهیم
ای کدخدا خواهان ، چرا این بی خدایی
آری چرا این بی خدایی ، این جدایی
ما با ولایت بوده و هستیم آری
پیمان خود را با علی بستیم آری
ما چون خروش ذوالفقار حیدر استیم
پروانه ی شمع وجود رهبر استیم
آن کس که در راه ولا اِستاده ماییم
با حاج قاسم دست بیعت داده ماییم
بعضی دوباره در پی گرد و غبارند
یعنی به سر شور و شرار فتنه دارند
دشمن بداند حق پذیران در طنین اند
مردم فهیم اند و بصیرت آفرین اند
آن فتنه گر کآمیخته با زهر و نیش است
با نعره ی خود در پی اثبات خویش است
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#شب_سوم_محرم
شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
تو با سر آمدی پس پیکرت کو؟
عزیز مادرم بال و پرت کو؟
عجب رویی، عجب چشمی، چه مویی
پدر، عمامه ی پیغمبرت کو؟
تو رفتی، رفت معجرها به غارت
نپرس از من عزیزم معجرت کو؟
چرا تنهایی ای بابای زخمی
علیِ اکبرت کو اصغرت کو؟
عمو من را به روی دوش می برد
بگو پس شانه ی آب آورت کو؟
گمانم چون برایم مو نمانده
حیا کردی نگفتی گلْ سرت کو
نمی بینم شبیه قبل اصلا
پدر جان خواهر غم پرورت کو؟
پدر جان موی من در خیمه ها سوخت
تو بابا جان بگو موی سرت کو؟
شنیدم غارتت کردند بابا
عزیز فاطمه انگشترت کو؟
تو که از صورتت چیزی نمانده
پدر جان زخم های حنجرت کو؟
شنیدم یک نفر خنجر کشیده
به جای بوسه های مادرت... کو؟
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_رقیه
#سوم_محرم
.
.
#شب_سوم_محرم
شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
با اینکه بی بال و پری داری میایی
در خواب دیدم، بهتری، داری میایی
با چند تایی روسری داری میایی
دور سرت، آخر سری داری میایی
با گریه ام آخر تو را آوردم اینجا
از بین آن تشت طلا آوردم اینجا
از حال و روز من خبر داری، نداری
از من خبر در این سفر داری، نداری
اصلا خبر از این جگر داری، نداری
اصلا ببینم موی سر داری، نداری
هر چند مثل تو سرم آتش گرفته
اما تنور خانه خولی نرفته
دلشوره دارم، رنگ و رویم را ببینی
وضع لبان ذکر گویم را ببینی
این آهن دور گلویم را ببینی
می ترسم این اوضاع مویم را ببینی
موی مرا خار مغیلان شانه کردند
شمر و سنان بین بیابان شانه کردند
اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست
اصلا گمان کن عمه جانم نیمه جان نیست
اصلا درون قافله شمر و سنان نیست
انگشترت در دست های ساربان نیست
اصلا گمان کن دخترت تنها نبوده
اصلا گمان کن حرمله با ما نبوده
این داغ بی بال و پری گفتن ندارد
این لحظه های آخری گفتن ندارد
این ماجرای روسری گفتن ندارد
این غصه بی معجری گفتن ندارد
اصلا بگو دختر لباس نو به تن داشت
من هم گمان کردم پدر جانم کفن داشت
این روزها من از در و دیوار خوردم
در کوچه خوردم، آه، در بازار خوردم
از بام ها سنگ از سر آزار خوردم
سیلی ز دست زجر بد کردار خوردم
این زجر یک ذره مروت هم ندارد
می خواست عمدا اشک من را دربیارد
یک جای سالم در تمام صورتت نیست
بابا بگو این لخته ها روی لبت چیست
خون از لبان خشک تو بدجور جاریست
ابرو و چشمان و لب و رگ هات خونیست
اصلا چگونه باید این سر را ببوسم
باید دوباره زیر حنجر را ببوسم
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_رقیه (س)
#سوم_محرم
.
.
#امام_حسین
السلام علیک یا اباعبدالله
عرض ادب به محضر خوبان سعادت است
مقصود خلقتِ همگان این ارادت است
از مهر و لطف حضرت حق می شود عیان
قصد خدا ز خلق دو عالم محبت است
فرموده مصطفی به کتاب الهی اش
پاداش من به امر نبوت مودت است
مهر و ولای آل علی عهد انبیاست
ایمان همان محبت و دین هم ولایت است
جز بغض دشمنان و محبت به اولیا
راه دگر اگر بروی عین حسرت است
هر کس که پیروی کند از مکتب حسین
قلبش حریم عترت و روحش به جنت است
هر کس نشسته در حرم روضه ی حسین
همواره در بهشت خدا غرق نعمت است
چشم تو چشمه ای ز بهشت الهی است
کوثر همین دو قطره ی جاری ز فطرت است
تا که جهنمی ز گناهان ، شود خموش
اشک عزای داغ حسین آب رحمت است
تسبیح هر ملک نفس عاشقان اوست
حزن و عزا و سوز عزایش عبادت است
آه از برای داغ حسین اسم اعظم است
ناله برای غربت او اوج طاعت است
در روضه های خانگی او نهان ز ما
با گریه های فاطمه آغاز محنت است
یکشنبه ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب دوم محرم ۱۴۴۶
.
.
#امام_حسین
بیداری دل
از حسین است به عالم همه بیداری دل
کس نیامد بجز از وی پی غمخواری دل
راه او راه حقیقت ، ره او راه خداست
نهضتش نهضت حق ، نهضت بیداری دل
می بَرد تیرگی از قلب گنهکار بیا
می شود پاک ازو رنجش بیماری دل
دل اگر بار فتاده ست مدد گیر ز وی
می کند نام حسین بن علی یاری دل
عزّت هر دو جهان مهر حسین بن علی ست
دور کن با گل مهرش به جهان خواری دل
سعی کن تا که دلت را نبری جای دگر
گر که در راه حسین است وفاداری دل
انعکاس دل تو آینه ی کرب و بلاست
می رود سوی جنان آینه ی جاری دل
می کند ناله و زاری دلم از داغ حسین
فقط از داغ حسین است چنین زاری دل
دل من سرخ ترین واژه ی پرپر شده است
لاله ای نیست درین دشت به گلناری دل
گرچه خون می چکد از چشم پریشان اما
هیچ زخمی نرسیده ست به خونباری دل
دل آئينه اگر بسته به زنگار غم است
«یاسر» از اشک بَرَد ظلمت زنگاری دل
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#طلیعه_محرم
حسین جان روحی فداک
دل جز به یاد روی تو خرّم نمی شود
دیده به غیر نام تو پُر نَم نمی شود
چشمان تر ز آتش دوزخ دهد امان
گریه کن ات ز اهل جهنم نمی شود
راه وصال تا به لقای خدا بلی
جز از مسیر روضه فراهم نمی شود
ما را بهشت مجلس روضه است والسلام
طوبی شبیه سایه پرچم نمی شود
.
تقدیم به سید شهیدان مقاومت ،
سید حسن نصرالله
------------
تو بگو نَصْرُ مِنَ الله که نصرت باقی ست
رفت اگر آینه انوار شهادت باقی ست
بنویسید به گلبرگ سحر روشن تر
سَیّدی رفت ولی نور سیادت باقی ست
راوی نَصْرُ مِنَ الله ، « حسن نصرالله »
آن که راهش به تجلّای صداقت باقی ست
آن که برخاست علیه ستمِ صهیون ها
از مرامش به جهان باز فتوّت باقی ست
آن که تفسیر کند آیه ی « بَلْ اَحْیاء » را
رزق حق می خورد و سفره رحمت باقی ست
دعوت عشق چنین بود ، به خون غلتیدن
بهر هر عاشق دلسوخته دعوت باقی ست
بوسه بر تربتشان هست گواه سخنم
از شهیدان خدا عشق و صلابت باقی ست
شهدا بار امانت همه بگذاشته اند
روی دوش من و تو بار امانت باقی ست
نرسد هیچ به پایان رهِ گلگون شهید
بهرِ مردانِ رهِ عشق حکایت باقی ست
بر سرِ منتظرانی که به سنگر هستند
سایه ی مرحمت حضرت حجَّت باقی ست
قامت افراخته در کُلّ جهان حزب الله
تا بدانند همه نور ولایت باقی ست
پرچم کرب و بلا نقش به خون شهداست
زیر این پرچم گلگون شده عزّت باقی ست
«یاسر» از راه شهیدان به طلب عزّت و عشق
کز شهیدان رهِ عشق حقیقت باقی ست
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
------------
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فیِ سَبیِلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
آل عمران ، ١۶٩
.