#اشعار_مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
بار الها خسته ام از اینهمه تکرارها
آمدم با روسیاهی تا کنم اقرارها
بوده ام عمری درون معصیت ها غوطه ور
ساختم بین تو یا رَب ،با خودم دیوارها
ادعا ها میکنم در پیشِ چشم دیگران
بارها اما شکستم در خفا هنجارها
ظاهرم را بر خلاف باطنم آراستم
حالم آشفته شده از این ادا اطوارها
در مصاف تن به تن مغلوب نفسم گشته ام
زخمی ام اصلا ندارم قدرت پیکار ها
خون شده قلب امامم از من و رفتار من
تا به کی این بی مرامی ها و این آزارها
دفتر من پر شده از بیتهای انتظار
کو عمل؟مانده فقط در حد این گفتارها
نامه ی اعمال من گویای احوالم شده
نامه نه،از کثرت برگه شده طومارها
خسته ام یارب به درگاهت پناه آورده ام
ای امید آخرِ بیچاره ها؛ بدکارها
ماه مهمانی شده، با خوب ها هم سفره ام
همنشین گل شده خیل عظیم خارها
با همه بدبختی ام ،سوی حسینت آمدم
دل ندارند ای خدای من مگر بیعارها؟
اشک روضه بی گمان آخر نجاتم میدهد
میبَرَد باران گریه از دلم زنگارها
تشنه تشنه سر جدا شد از امام بی کَسَم
زهر شد در کام من با یاد او افطارها
#حیدر_محمدنژاد