#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
لحظهلحظه زچه مادر نَفَسَت میگيرد؟!
نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت میگيرد؟!
درد پهلو چه كند با تو كه شب تا به سحر
از همين درد به بستر نفست میگيرد؟!
از فشار در و ديوار چه ديدی كه هنوز
دائم از ضربت آن در، نفست میگيرد؟!
به همان ناله كه در پشت درِ خانه زدی
از غم غنچهی پرپر نفست میگيرد
چه نفسگیر شود حال و هوای نفست
وقتی از غُربت حيدر نفست میگيرد
دست بر كار مزن! من كه نمُردم مادر
باچنين حال، تو يكسر نفست میگيرد
از غم اين كه نمانی، جگرم خون شده است
از چه اين سان برِ دختر نفست میگيرد
تا نفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا
نرسد سود چو ديگر نفست میگيرد
✍ #سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته
داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته
ای سورهی کوثر! ببین قرآن ناطق
احیا کنار تربت کوثر گرفته
خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد
دستی که «در» از قلعهی خیبر گرفته
از بس دل من سوخته در آتش غم
خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته
بر سَردَر این باغ باید مینوشتند
زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته
همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت
یک بار دیگر گریه را از سر گرفته
بی مادری سخت است بهر دختر تو
سجادهات را زینبت در بَر گرفته
همراه با طفلان معصومت «وفایی»
هرشب سراغ تربت مادر گرفته
✍ #سیدهاشم_وفایی
شب عزا
برخیز تا زخون جگر دیده تر کنیم
دل را به غم دهیم و زشادی حذرکنیم
برخیز ای برادر غمدیده ام حسین
مادر زدست رفت، پدر را خبر کنیم
آخر دعای نیمه شبش مستجاب شد
برخیز تا که جامه ی ماتم به بر کنیم
زین پس که مادری نبود درکنارما
با اشک وناله ، هرشب خود راسحر کنیم
جان دادمادر وپدر ما غریب ماند
گه ناله بهر مادر وگه برپدر کنیم
ترسم زشرم چهره بپوشد زخاکیان
گر ماحکایت رخ او با قمر کنیم
پروانه جان سپُرد«وفایی»شب عزاست
دل را به سان شمع بیا شعله ور کنیم
#سیدهاشم_وفایی
جلوه ی ایثار
رفتی و دل من شده بیت الحزن تو
گردیده سیه پوش محیط محن تو
جزناله، نوایی زدل باغ نیاید
غرق غم واندوه و الم شد چمن تو
ازقصه ی غصب فدک وضربت دشمن
فریاد برآورده نگاه حسن تو
چندین اثر ازجلوه ی ایثار توباقی است
ازضربت گلچین ستمگر به تن تو
از بازو و پهلو تو نگفتی سخن ، امّا
این زخم گل انداخته برپیرهن تو
افکنده شراره به دل وجان ملائک
دستی که برون شد زحجاب کفن تو
تابوت طلب کردی ونالیدم وگفتم
حجمی که نمانده است برای بدن تو
پروانه ی پرسوخته ی گلشن عصمت
من شمع صفت سوختم از سوختن تو
ازمرحمت دم به دم توست «وفایی»
گوید به همه خلق جهان گر سخن تو
#سیدهاشم_وفایی
گوهرارزنده
ای گل گلزار اخلاص ویقین
بانوی کاخ شرف ام البنین
نام توچون فاطمه، بُد فاطمه
قدر تو معلوم باشد برهمه
ای همه پاکان گواه پاکیت
عشق مات از شوکت افلاکیت
گوهر ارزنده ی صبر ویقین
همسر پاک امیر المؤمنین
اسوۀ ایمان وایثار وادب
مادر شیر شجاعان عرب
ای ارادتمند زهرا ورسول
ای امانتدار گل های بتول
تا قدم در خانه ی عصمت زدی
گل به فرق خویش از عزت زدی
روز اول با هزاران زیب وزین
خوانده ای خود راکنیز زینبین
در وفا داری تو ای با وفا
می توان گفت از ره صدق وصفا
صبر در کانون تو تحصیل کرد
زینب از تو بارها تجلیل کرد
ای که گفتی همره اشک دوعین
چار فرزندم به قربان حسین
حق گواه بینش ودانایی ات
جان فدای اشک عاشورایی ات
عاقبت با آن همه قدر رفیع
جای بگرفتی به دامان بقیع
کاش روزی چون کبوترهای عشق
واکنم از شوق جان پرهای عشق
پرزنم تا روضه ی پاک بقیع
سر نهم با گریه برخاک بقیع
چون «وفایی» با دل وجانی حزین
گریم وگویم که یا ام البنین
#سیدهاشم_وفایی
گوهرارزنده
ای گل گلزار اخلاص ویقین
بانوی کاخ شرف ام البنین
نام توچون فاطمه، بُد فاطمه
قدر تو معلوم باشد برهمه
ای همه پاکان گواه پاکیت
عشق مات از شوکت افلاکیت
گوهر ارزنده ی صبر ویقین
همسر پاک امیر المؤمنین
اسوۀ ایمان وایثار وادب
مادر شیر شجاعان عرب
ای ارادتمند زهرا ورسول
ای امانتدار گل های بتول
تا قدم در خانه ی عصمت زدی
گل به فرق خویش از عزت زدی
روز اول با هزاران زیب وزین
خوانده ای خود راکنیز زینبین
در وفا داری تو ای با وفا
می توان گفت از ره صدق وصفا
صبر در کانون تو تحصیل کرد
زینب از تو بارها تجلیل کرد
ای که گفتی همره اشک دوعین
چار فرزندم به قربان حسین
حق گواه بینش ودانایی ات
جان فدای اشک عاشورایی ات
عاقبت با آن همه قدر رفیع
جای بگرفتی به دامان بقیع
کاش روزی چون کبوترهای عشق
واکنم از شوق جان پرهای عشق
پرزنم تا روضه ی پاک بقیع
سر نهم با گریه برخاک بقیع
چون «وفایی» با دل وجانی حزین
گریم وگویم که یا ام البنین
#سیدهاشم_وفایی
عطرمادر
ای که برگل های زهرا تو ارادت داشتی
بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی
درمقام ومنزلت آئینۀ نور و کمال
مظهر شرم وعفافی و نجابت داشتی
از نگاه رأفتت عطر ولایت می چکید
بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی
عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان وعشق
دائماً ازاشک خود غسل زیارت داشتی
عطرمادر باز هم پیچید درگلزار وحی
بس که برگل های زهرا تو محبّت داشتی
خوانده ای خود را کنیز خانۀ زهرا ،ولی
محضر گل های او قدر وشرافت داشتی
هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی
هم برای بچه هایت درس غیرت داشتی
درکنار علقمه عباس تو باخون نوشت
درقیام روز عاشورا شراکت داشتی
مادری می کرد زهرا جای تو درعلقمه
جای آن رأفت که برگل های عترت داشتی
واژۀ اُم البنین را خط زدی ازدفترت
در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی
تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق
با قیام گریه های خود رسالت داشتی
هیچ گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین
ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی
#سیدهاشم_وفایی
بانوی وارسته
ای بانوی وارسته ی دین ام بنین
برچنبر اسلام نگین ام بنین
فریاد زدی بر سر بیداد وستم
با ناله و آه آتشین ام بنین
#سیدهاشم_وفایی
❣﷽❣
🌹 به مناسبت #لیلة_الرغائب
💐 #دوبیتی_لیلة_الرغائب
ای مظهر مظهرالعجایب الغوث
مظلومترین حاضرغایب الغوث
جز دیدنتو چه آرزویی داریم؟
ای رغبت لیلةالرغایب الغوث!
(#مجتبی_خرسندی )
💐🌹💐
سر رشته ناب گفتگوها، فرج است
بغضی که نشسته در گلوها، فرج است
سوگند به لیلةالرغائب ای دوست
سرفصل تمام آرزوها، فرج است
( #سیدهاشم_وفایی)
💐🌹💐
خواهم که مرا حال کبوتر بدهند
دل را به هوای وصلِ گل، پَر بدهند
ای کاش به لیلةالرغائب ای دوست
گل نغمه و مژدهی فرج سر بدهند
( #سیدهاشم_وفایی)
💐🌹💐
به یاد روی تو هستم، چه آرزو دیگر
چه خوب میگذرد لیلةالرغائب من
(#سید_میلاد_حسنی)
💐🌹💐
از درد زمانهی فلج میخوانم
از ساحت آخرین حجج میخوانم
در خلوت لیلةالرغائب قطعاً
عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج میخوانم
( #علیرضا_خاکساری)
💐🌹💐
گر غفلتی کنیم دل، آزرده میشود
از کف بهار رفته، گل افسرده میشود
در لیلة الرغائب از الله ذوالجلال
حاجات خود بخواه، بر آورده میشود
( #ولی_الله_کلامی_زنجانی)
💐🌹💐
ای یار ز دیده گشته غایب برگرد
ای هجر تو اعظم مصائب برگرد
امشب ز خدا فقط تو را میخواهم
ای آرزوی شب رغائب برگرد
(#سیدسعید_شاهچراغی)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم
آن امامی که زتقوا دل روشن دارد
دلی از نور خداوند مزین دارد
هر زمان روی به گلزار مناجات کند
مثل غنچه دل شب میل شکفتن دارد
تیر درچله نهاده است به محراب دعا
هدف محو ستم سوزی دشمن دارد
زین حقیقت که نوشتند زساق المرضوض
چه بگویم چه کسی تاب شنیدن دارد
گردنش خم نشود در بر دشمن هرگز
گرچه او کنده و زنجیر به گردن دارد
روزگاری است غریب این که پس ازاین همه رنج
نقشی از ارث فدک را به روی تن دارد
تازیانه چو زند دشمن ظالم به تنش
فاطمه در غم او ناله و شیون دارد
کوجگر گوشه ی او تا که بیاید نگرد
پاره های جگر خویش به دامن دارد
چون همایی که بود مقصد او عرش برین
هوس پر زدن و میل پریدن دارد
گرچه بسیار دراین سوک نوشتند ولی
غربت اوست «وفایی» که نوشتن دارد
#سیدهاشم_وفایی ✍
#شهادت_موسی_بن_جعفر ع
.
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم
خیز بر گلشن سزسبز ولا سر بزنیم
ساغر از چشمه ی جوشنده ی کوثر بزنیم
خیز تا آن که به پای دل غمدیده ی خویش
قدمی درحرم موسی جعفر بزنیم
شرط آزادگی آن است که با پیرویش
تیشه بر ریشه ی بیداد ستمگر بزنیم
به حضورش ز ره صدق سلامی ببریم
به هوای سرکویش ز وفا پر بزنیم
گرچه دوریم ز درگاه شریفش ،اما
خیز تا حلقه ای از اشک برآن در بزنیم
جای دارد به سرافرازی خود ناز کنیم
گر به خاک حرمش بوسه مکرر بزنیم
سزد ازماتم او در شب یلدایی غم
با دل غمزده بر سینه و برسربزنیم
به جگر گوشه ی او تسلیتی برگوئیم
ناله ها با پسرش از دل مضطر بزنیم
غم او چون غم زهراست سزد درغم او
حرفی از ماتم زهرای مطهر بزنیم
گر«وفایی» طلبی خیر دو دنیا، باید
دست بردامن اولاد پیمبر بزنیم
#سیدهاشم_وفایی
✍
.
.
#امام_کاظم
از بس تنت کاهیده از جور وجفا بود
گویی که بر سجاده، جای تو عبا بود
یک لحظه غافل از خدای خود نگشتی
لب های تو مشغول ذکر ربنا بود
موسی شدی و طور تو شد کنج زندان
موسی، همه شب، مات این طور وفا شد
برغُربتت زنجیرها خون گریه کردند
خوناب غم هایت روان، از ساق پا بود
هر روز روزه بودی و هنگام مغرب
با تازیانه وقت افطار شما بود
در زیر زنجیر گران، خون گلویت
یادآور خون شهید کربلا بود
از معنی «قعرالسجون» گودال پیداست
گودال سرخی که برایت آشنا بود
چون فاطمه تو مستجاب الدعوه بودی
عجل وفاتی آرزویت از خدا بود
بی حُرمتی کردند بر جسم شریفت
جسمت به روی تخته ای از در چرا بود
هرجا «وفایی» با دل خونین نظر کرد
شیعه به پاس این مصیبت، در عزا بود
#سیدهاشم_وفایی ✍
#شهادت_امام_کاظم
.