eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
331 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5764941808928-AudioConverter.mp3
599.9K
▪️نوحه مجلس یزید در شام بلا خون شده دل های اسیران وارد شده در شام بلا با دل سوزان زین داغ و مصیبت،جان همه بر لب از گریه ی طفلان،خون شد دل زینب مظلوم حسین جان... بر نیزه ی اعدا سر پاک گل زهراست در بین زنان روی گل فاطمه پیداست در شام غم آلود،شمس و قمر آمد بر زینب کبری،نور بصر آمد مظلوم حسین جان... قلب حرم الله در این شام شکستند دستان گلان علی و فاطمه بستند گشته پذیرایی،با چنگ و نی و دف در کنار سرها،از کینه زدند کف مظلوم حسین جان... با دست ستم بسته به زنجیر و طنابند طفلان و حرم راهی سوی بزم شرابند زین داغ و مصیبت،دل ها همه شد خون قامت خمیده،شد زینب محزون مظلوم حسین جان... ظلم و ستم و کینه ی اعدا به ملا بود در رو به روی دشمن دین تشت طلا بود گردیده جسارت،بر قاری قرآن بر لبان قاری،زد به چوب خزران مظلوم حسین جان... ✍حاج رضا یعقوبیان
در شام غم چه ها کشیده زینب از جور و کین جانش رسیده بر لب شام بلا شام غم و عذاب است اهل حرم بسته به یک طناب است قلب همه اهل حرم شکستند دست یتیمان حسین ببستند بردند اسیران را به کوی و بازار دیدند زدشمنان ز کینه آزار از این ستم خون شد دل اسیران بر روی نیزه ها سر شهیدان به زخم آنها بی حیا نمک زد در بین ره بر کودکان کتک زد از این مصیبت همه دلها کباب اهل حرم، مجلس بزم شراب بزم می و کینه ی اعدا کجا؟ نامحرم و زینب کبری کجا؟ در یک طرف یزید و تشت زر بود د‌ر یک طرف سجاد خون جگر بود در یک طرف سری و تشت طلا در یک طرف حریم آل عبا در یک طرف دشمن دور از خدا در یک طرف زینب عزیز زهرا در یک طرف امام بی قرینه در یک طرف رقیه و سکینه در یک طرف دشمن قرآن بود در یک طرف ناله و افغان بود در یک طرف به تشت زر نورعین راس شهید کربلایی حسین عزیز زهرا زده دم ز محبوب یزید بی حیا بزد به لب چوب قامت زینب زین الم خم‌ شده توان دخت فاطمه کم شده بس کن مگو (رضا) ز شام بلا بدتر بود ز ظلم کرب و بلا
یابن الحسن خون گریه کن برای زینب به غربت و بی کسی و غمهای زینب آقا ببین در شام ؛ عمه گرفتار است با بازوی بسته ؛ در بزم اغیار است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات ؛ بی حرمتی کردند در پیش او عمدا ؛ جامِ می آوَردند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت ؛ مشغول قرآن است باور کنید مردم ؛ راسِ مسلمان است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره ؛ دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ ؛ دختر نزن نامرد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
یابن الحسن خون گریه کن برای زینب به غربت و بی کسی و غمهای زینب آقا ببین در شام ؛ عمه گرفتار است با بازوی بسته ؛ در بزم اغیار است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات ؛ بی حرمتی کردند در پیش او عمدا ؛ جامِ می آوَردند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت ؛ مشغول قرآن است باور کنید مردم ؛ راسِ مسلمان است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره ؛ دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ ؛ دختر نزن نامرد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
. لعنت_الله_علیه ۷۸۵ خون بیش از این به قلب من و بچه ها مکن دیگر جفا به عترت خیرالنسا مکن ما اهل بیت عترت پاک پیمبریم ما را به اسم خارجِ از دین صدا مکن با چوبِ تر به این لب خشکیده می‌زنی بازی دگر تو با سر از تن جدا مکن دندان او شکسته شد از ضربه های تو خنده به بی کسیِ عزیز خدا مکن ته مانده شراب روی صورتش نریز ظلمی دگر به دلبرم ای بی حیا مکن عالم تمام هست غلام و کنیز ما تو صحبت از کنیزیِ اطفال ما مکن **** .
🏴 🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:کربلایی مجتبی دسترنج ملتمس ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وای از شام خراب دستای رقیه بسته شد توی بندِ طناب وای از شام خراب پشت دروازه مُعطلْ بودیم من و رباب وای از شام خراب ما رو نامسلمونا زدن سرِ خیر و ثواب وای از شام خراب این یهودیا می‌دادن مارو خارجی خطاب تو روی نیزه ها بودی من تو سر و صدا بودم تو روی نیزه می‌دیدی من تو شلوغی‌ها بودم تو سنگ و چوب می‌خوردی من تازیانه می‌خوردم تو از رو نیزه افتادی.. من باز دوباره می‌مُردَم می‌زنم فریاد، بسته شد دستام ای امان از شام، ای امان از شام سنگْ می‌خوردیم، از روی هر بام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام...... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وای از شام خراب سرِ هر کوچه سکینه چِقَدَر دیده عذاب وای از شام خراب توی بازارْ خدایا شده ظلمِ بی حساب وای از شام خراب شِکوهِ های مارو با تازیوونه دادن جواب وای از شام خراب پای ناموس تو وا شده توی بزم شراب آرامش منو بُردن.. چی به روزِ من آوَردن دوره کجاوه‌ی زن ها مردا هلهله می کردن خولی با دستِ خون‌آلود دستای مارو می بنده پا نیزه ی علی اصغر داره حرمله می خنده حرمله می‌بُرد، ما رو تویِ عام ای امان از شام، ای امان از شام بسته شد چشمات، بسته شد چشمام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام...... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آه از بزم یزید رنگِ دخترای تو بینِ نامَحرما، پَرید.. آه از بزم یزید شمر خنده می‌زد و رقیه ناله می‌کشید آه از بزم یزید قدِ خواهر تو با ضربه‌ ی خیزران، خَمید.. آه از بزم یزید زیر چوب خیزران هیچکی به دادت نَرسید لب های قاری قرآن... باید که بوسه بارون شه نه اینکه با یه چوب‌دستی لعل لباش پُر از خون شه ناموسِ آل پیغمبر باید پرده نشین باشه حالا ببین اوضاع‌مو.. زینب میونِ اوباشه ما کجا وُ این، بزم پُر آلام ای امان از شام، ای امان از شام دشمنت می‌زَد، سیلی بر ایتام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام......
. حرم شاه کجا این‌همه اشرار کجا ما کجا شام کجا این‌همه آزار کجا آن که در رو به همه عالم و آدم وا کرد میشود پشت در بسته گرفتار کجا همه دم بال ملک فرش قدمهامان بود پای این دسته‌ی حوریه کجا خار کجا دست شیطان و نقاب روی خورشید کجا دختر فاطمه و معرض انظار کجا طفل معصوم کجا قوم نظر شوم کجا تنگی کوچه و جمعیت بسیار کجا سربلند آمده بودیم و سرافکنده شدیم دوش عباس کجا سکوی بازار کجا داخل تشت اگر گریه کنی حق داری دختر سَبْیِه کجا مجلس اغیار کجا ✅وحید عظیم پور - محرم۱۴۰۲ از تا .
. با عج در روز وارد کردن آل الله  به ملعون درمانده ام به پاى شكسته توان ببخش وقت دعا شده به من از نو زبان ببخش لالم صداى من به تو گويا نمى رسد غير از تو را صدا زده ام مهربان ببخش من را براى خيمه ى سبزت شفا بده بر بال زخم خورده ى من آسمان ببخش خيلى بدم ولى تو "حسين بن روح " كن اين مرده را به يك نفس خويش جان ببخش حال و هواى مسجد سهله سرم زده بر من دعاى ندبه در آن آستان ببخش أين الحسين ؟ سينه ى من غرق آه شد شد صحبت از يزيد و لب و خيزران، ببخش ✅محسن حنیفی✍ .
. ابلیس‌زاده! بر لبِ وجهِ خدا نزن بر جای‌جایِ بوسه‌ی خیرالنّسا نزن لایعقلِ گُسیخته‌افسار! ای خبیث! با چوب خیزران به رُخِ شاهِ ما نزن خاموش شو به زخم ِ دل ما نمک مپاش حرف گزافه از دهنت ، بی‌حیا نزن ته مانده‌ی شراب را روی خود ، بریز سر تا به پا نجس! به برِ طشت ، پا نزن این غیرت خداست که می‌سوزد از درون طعنه به حالِ مضطرِ این بچّه‌ها نزن ✅ محمد علی نوری✍ .
4_5764941808928-AudioConverter.mp3
599.9K
▪️نوحه مجلس یزید در شام بلا خون شده دل های اسیران وارد شده در شام بلا با دل سوزان زین داغ و مصیبت،جان همه بر لب از گریه ی طفلان،خون شد دل زینب مظلوم حسین جان... بر نیزه ی اعدا سر پاک گل زهراست در بین زنان روی گل فاطمه پیداست در شام غم آلود،شمس و قمر آمد بر زینب کبری،نور بصر آمد مظلوم حسین جان... قلب حرم الله در این شام شکستند دستان گلان علی و فاطمه بستند گشته پذیرایی،با چنگ و نی و دف در کنار سرها،از کینه زدند کف مظلوم حسین جان... با دست ستم بسته به زنجیر و طنابند طفلان و حرم راهی سوی بزم شرابند زین داغ و مصیبت،دل ها همه شد خون قامت خمیده،شد زینب محزون مظلوم حسین جان... ظلم و ستم و کینه ی اعدا به ملا بود در رو به روی دشمن دین تشت طلا بود گردیده جسارت،بر قاری قرآن بر لبان قاری،زد به چوب خزران مظلوم حسین جان... ✍حاج رضا یعقوبیان
. یابن الحسن خون گریه کن برای زینب به غربت و بی کسی و غمهای زینب آقا ببین در شام ؛ عمه گرفتار است با بازوی بسته ؛ در بزم اغیار است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات ؛ بی حرمتی کردند در پیش او عمدا ؛ جامِ می آوَردند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت ؛ مشغول قرآن است باور کنید مردم ؛ راسِ مسلمان است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره ؛ دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ ؛ دختر نزن نامرد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب .👇
. ◾بازار شام ویران ◾و مجلس یزید دیدم سرت به نیزه راهم به کوفه گم شد در نیمه‌ی دل شب ماهم به کوفه گم شد در بین سینه یکدم آهم به کوفه گم شد گفتم به کل عالم شاهم به کوفه گم شد با دستهای بسته در محضرت رسیدم بار غم فراقت بر دوش خود کشیدم نیزه سوار زهرا خوش آرمیده اینجا بر خواهرت نظر کن ای ماهتاب بطحا لحن حجازت از ما دل برده سبط طاها آیات کهف خواندی محشر نموده بر پا (دست از طلب ندارم تا کام دل برآید) (یاجان‌رسد به جانان یا جان ز تن درآید) من مظهر عفافم اینسان حجاب دارم بر نوک نیزه حتی شب آفتاب دارم در شام و کوفه هر چند صد پیچ و تاب دارم از غصه‌ی رقیه سر بر تراب دارم بر طشت زر سرت را کردم نظاره ای شاه لطمه زدم به صورت از دل کشیده‌ام آه در هر نفس حسین‌جان نام ترا سُرایم تو در کجایی و من بنگر که در کجایم تو روی نوک نیزه من در کجاوه‌هایم از نوک نی برادر قرآن بخوان برایم (بگشای لب که فریاد از مرد و زن بر آید) زخم و زبان ز کوفه بر ما دگر سر آید .