#دوبیتی
#اربعین
برادرجان! برادر! ای برادر!
که با جانی برابر ای برادر
سر از بالینِ غم بردار و بازآ!
به استقبالِ خواهر ای برادر!
برادر ای عزیزِ مادرِ من
چراغِ لاله ی چشمِ ترِ من
دوباره زیرِ هُرمِ داغِ خورشید
بیا سایه بیفکن بر سرِ من
غریبانه دمادم گریه کردم
به بزمِ شادی و غم گریه کردم
ولی با این همه غم در شگفتم
که از داغت چرا کم گریه کردم
مگو از پا فتادم ای برادر!
نشستم، ایستادم ای برادر!
به پاسِ خونِ سرخت خطبه خواندم
به هر جا پا نهادم ای برادر!
سرودم خطبه ها در اوجِ گفتار
نمودم روز را بر هر شبِ تار
برآوردم چنان از سینه فریاد
که شد از خوابِ غفلت شام، بیدار
برادرجان فدای خاکِ راهت
که می بُردی دلم را با نگاهت
به جز سر باختن در راهِ اسلام
چه بود ای سرورِ عالم گناهت؟
#محمدعلی_صفری