عاشق فقط به دیدۀ گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است
عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلدادهات به غربت و هجران دلش خوش است
گفتی بسوز در غم من اِی به روی چشم
دلسوخته به لذّت درمان دلش خوش است
با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست
وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است
محتاج یک نگاه کریمانۀ توام
قحطی زده به قطرۀ باران دلش خوش است
در پشت در نشستن من بی دلیل نیست
سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است
با دست مهربان خودت لقمهای بگیر
خیلی گدا به لقمهای از نان دلش خوش است
اینجا بساط شاه و گدا فرق میکند
اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است
گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت
بر اَبرِ رحمت تو کماکان دلش خوش است
میگفت عاشقی که زیارت نرفته بود
تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است
وقتی دلت گرفت فقط فَابکِ لِلحُسَین
نوکر به روضۀ شهِ عطشان دلش خوش است
ای شهریار نیزه نشین، آیهای بخوان
دردانهات به آیۀ قرآن دلش خوش است
"علی سپهری"
#شعر
#مناجات
#علی_سپهری
@Arshiv_Gholam