دگر ای دوست مرا در حرمت مَحرم کن
رفتم از دست نگاهی به دلِ ما هم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر أحوال دلم فکر کمی مَرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
إلتفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اوّل خلقت شده إرثیّه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نِه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو امّا خبری نیست زِ تو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خوابِ تو را می دیدم
دوستم داری اگر، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و، نازِ تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان أمّ بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کربُبَلا دارم من
"قاسم نعمتی"
#شعر
#عاشقانه
#قاسم_نعمتی
@Arshiv_Gholam