eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
38 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. -تبلیغ؛‌[‌ @HosnaE006 ] -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17178852949420 'عروة الوثقی"محکم؛استوار
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت سوم تازه کار مشاهدات اولیه صحنه جنایت ...... نوجوانی با موهای نیمه ژولیده .. قد حدودا ۱۸۸ ... شلوار جین آبی پر رنگ - تی شرت لیمویی ... پیراهن چارخانه سبز و آبی غرق خون و رد خونی که روی زمین کشیده شده بود . دستکش ها رو دستم کردم و رفتم بالای سر جنازه ... هنوز دل و روده ام بهم می پیچید .... و دیدن جنازه غرق خون حالم رو بدتر میکرد .... چند دقیقه بعد دوباره حالم بهم خورد ... دیگه بدتر از این نمیشد ... جلوی همه - بالای سر جنازه ... افسر پلیسی که چند قدمی مون ایستاده بود.... با حالت تمسخرآمیزی بهم تیکه انداخت .... بهت نمی خورد تازه کار باشی .... خوبه توی این سن امیدت به آینده رو از دست ندادی و به پلیس ملحق شدی ..... اوبران با ناراحتی بهم نگاه کرد .... دیگه تحمل تمسخر اونها رو نداشتم - برگشتم بالای سر جنازه . چند تا از ناخن های دستش بر اثر سائیدگی روی زمین شکسته .... از حالتش مشخصه تا آخرین لحظه برای دفاع از خودش جنگیده .... و توی آخرین لحظات هم برای درخواست کمک روی زمین خودش رو کشیده .... اما به خاطر ضربات و شدت خونریزی نتونسته خودش رو به جایی برسونه .... کسی اون رو ندیده یا نخواسته ببینه احتمال دارد عضو گروه کنگ با فروش مواد دبیرستانی باشه .... بین گنگها زیاد درگیری پیش میاد ...... سرم رو آوردم بالا و محکم توی چشمهاش نگاه کردم .... وقت وقت انتقام بود ..... اینجاست که تفاوت بین به کارآگاه تازه کار واحد جنایی با به پلیس گشت کهنه کار مشخص میشه .... حتی پلیس تازه کاری مثل من میدونه وقتی به درگیری توی دبیرستان پیش بیاد .... اولین انگشت اتهام میره سمت گنگهای دبیرستانی ... پس به مواد فروش که تیپ لباس پوشیدنش عین بچه های عادی سالم و درس خونه روی ساعدش از این مدل خالکوبی هاه نمی کنه ... که از ۱۰۰ متری مثل آژیر قرمز برای پلیس ها جلب توجه کنه. این خالکوبی هر چی هست ... مال زندگی قبلی این بچه است .... بدون اینکه به حالتش توجه کنم از جا بلند شدم و بین جمعیتی که جمع شده بودن چشم چرخوندم ..... اویران اومد سمتم . دنبال کی می گردی؟ ..... اینجا نیست. کی؟ مکت کردم و برگشتم سمتش ...... همین الان به تمام پلیسهایی که اینجان بگو سریع کل دبیرستان رو .... دنبال به دختر با رژ بنفش تیره بگردن ... تمام گوشه کنارها رو . زیرزمین .... انباری یا هر گوشه کناری رو محکم توی چشم هاش نگاه کردم ...... اگه خودش قاتل نباشه .... آخرین کسیه که غیر از قاتل ... مقتول رو زنده دیده ..... ∆ به تازگی وارد ۳۱ سالگی شده بودم ∆نوع طرح خالکوبی روی ساعد مقتول مخصوص گنگهای دبیرستانی و خیابانی بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده‌ی اون خدا نیستی که هستی، شیعه نیستی که هستی، محب امام حسین ع نیستی که هستی، رهبرت حضرت آقا نیست که هست، حلال زاده که هستی، نعمات الهی هم بارش روزانه‌ست رو سرت، صاحبت امام زمان عج نیست که هست، عشق ولایت و مذهب اسلامی رو نداری که داری، غصه چیو میخوری ؟ تو بُردی از همین الان .
نسبت به گناهان کوچک خود احساس امنیت نکن شاید برای آن‌ها کیفر داده شوی! نهج‌البلاغه ، خطبه۱۴۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو نگا😍 *گیرم که می زنید گیرم که می بُرید گیرم که می کشید با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟*
هدایت شده از -عروةُ‌الوثقی!
لو لم بیق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی المهدی🪴؛
مردم ملاک های زیادی برای زرنگ بودن دارند ؛ اما مولای ما علیﷺ فرموده بود : زرنگ همانی است که از نفسش بسیار طلبکار است .
یاری بجویید؛ به وسیله نماز! ـقرآن‌کریــــــــــــــم
قسمت چهارم تماس های شخصی پیدا کردن به آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این بزرگی بی فایده است .... عین پیدا کردن به قطره آب وسط دریاست با بی حوصلگی چرخیدم سمتش - هنوز سرم گیج بود و دل و رده ام بهم می پیچید. به بار گفتم تکرارشم نمیکنم .... بهانه هم قبول نمی کنم ..... و رفتم سمت دفتر دبیرستان ... معاون مدیر اونجا بود اما اثری از خودش نبود .... یعنی قتل به دانش آموز دبیرستانی توی ساعت درسی از نظر مدیر چیز مهمی نبود؟ .... با چیزی اون دانش آموز رو از بقیه مستثنی می کرد؟ ... معاون پشت سرم راه افتاده بود. کارآگاه مندیپ ... اگه به چیزی با کمکی نیاز دارید من در خدمت شمام . محکم توی صورتش نگاه کردم ..... حالت چهره اش تمام نظریاتم رو تقویت میکرد چرا مدیر اینجا بدون اینکه بهش توجه کنم در رو باز کردم و رفتم داخل .... منشی از جاش بلند شد و اومد سمتم .... اما قبل از اینکه چیزی بگه .... من وسط اتاق مدیر ایستاده بودم ..... محکم و با حالتی کاملا تهاجمی اولین حمله رو شروع کردم چه کسی پای تلفته .... که صحبت باهاش از قتل به دانش آموز توی ساعت درسی ... توی مدرسه ای که تو مدیرش هستی مهمتره؟ ... و است مهم نیست؟ .... یا به هر دلیلی از مرگ اون دانش آموز خوشحالی؟ ...... خشکش زد هنوز تلفن توی دستش بود . چند قدم جلوتر رفتم ... حالا دیگه دقیقا جلوی میزش ایستاده بودم .... کمی خم شدم و هر دو دستم رو گذاشتم روی میز .... و محکم توی چشم هاش زل زدم ..... ازت پرسیدم کی پشت خطه؟ فریاد دومم بی نتیجه بود .... سریع به خودش اومد و تلفن رو گذاشت ...... شما همیشه و با همه اینطور پرخاشگر برخورد می کنید؟ از جاش بلند شد و رفت سمت در و در رو پشت سر منشیش بست. یادم نمیاد جواب سوالم رو گرفته باشم؟ . چند لحظه صبر کرد .... سعی میکرد به خودش و شرایط مسلط بشه .... اما چه نیازی به این کار داشت؟ تلفن فوری و شخصی بود .... و اگه قصد دارید این بار سوال کنید چه کار شخصی ای می تونه از پیگیری به قتل توی دبیرستان من مهم تر باشه ... باید یادآوری کنم برای پاسخ به چنین سوال هایی و سرکشی توی امور شخصی من و دبیرستانم .... باید دلیلی داشته باشید که این سوالها با تحقیق درباره قتل رابطه داره که در این صورت لازم میدونم به تماس شخصی دیگه بگیرم. البته این بار با وکیلم دلیلی وجود داره که تماس های کاری من به این قتل مربوط باشه؟ ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـمهدی‌جان
هدایت شده از -عروةُ‌الوثقی!
لو لم بیق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی المهدی🪴؛
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگویید رافضی بگوید تروریست هرچه میخواهید بگویید!
با انگشتان دست هاتون ذکر بگید که پس فردا ،‌ تو قیامت‌ تَک تک انگشتاتون‌ شهادت‌ میدن . . ! -شـهیدحمیدسیاهکالی‌مـرادی
سکوت درسی است ؛ که انسان از رنج های بسیار زندگی می آموزد .
-عروةُ‌الوثقی!
قسمت چهارم تماس های شخصی پیدا کردن به آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این بزرگی بی
قسمت پنجم: مسئله دارها دوباره داشتم کنترلم رو از دست میدادم ... دلم میخواست با مشت بزنم توی دهنش ... دستم رو مشت کرده بودم اما سعی میکردم خودم رو کنترل کنم ... برگشت پشت میزش ..... کاراگاه ..... .... مندیپ - توماس مندیب به نظر میاد شما کارتون رو خوب بلدید که با این شرایط ظاهری .... اداره پلیس به شما هنوز اجازه کار کردن میده . اما باید بگم .... منم کارم رو خوب بلدم ... میدونید چی مدرسه ما رو یکی از آرام ترین و بهترین دبیرستان های ایالت کرده .... و باعث شده بالاترین امتیازها رو داشته باشیم؟ من می تونم از چند صد متری افراد مسئله دار رو بشناسم . و برام خیلی جالبه افسر پلیس واحد جنایی رو این وقت از روز ... توی چنین شرایطی می بینم. چند لحظه سکوت کرد ..... پیشنهاد میکنم کارتون رو خارج از این دبیرستان شروع کنید .... چون من بچه های شرور رو قبول نمی کنم .... و همین طور که میبینید در تشخیص آدمهای مسئله دار هم خیلی خوبم هیچ چیز از ابرو و رتبه علمی دبیرستان واسم مهمتر نیست ... پس دوستانه از تون خواهش کنم ... بدون وسط کشیدن پای دبیرستان پرونده رو حل کنید .... البته ما از هیچ کمکی دریغ نمی کنیم .... تمام سلول های بدنم گر گرفته بود ... انگار توی مغزم سرب داغ میکردن ... به هر زحمتی بود خودم رو کنترل کردم .... میدونستم میخواد من رو برای شروع به درگیری تحریک کنه .... اما چرا؟ .... چی توی فکر و پشت این رفتار آرام بود؟ ..... بدون گفتن کلمه ای از در خارج شدم .... معاون سریع پشت سرم می اومد ... چند قدمی که رفتم برگشتم سمتش ... می خوام همین الان کل چارت تحصیلی کریس تادئو رو ببینم ... با تمام نکات و جزئیات .... اسامی دوست هاش .... و هر کسی که توی این دبیرستان لعنتی باهاش حرف می زده پشت سر معاون .... توی مسیر چشمم به اولین پلیسی که افتاد رفتم سمتش ..... سریع به قیچی آهن بر با دستکش بیار .... از دفتر اصلی که اومدم بیرون حاضر باشه پرونده کریس رو داد دستم .... به محض باز کردنش .... اولین نظریه ام تایید شد ... عکس روی پرونده . عکس کریس تادئو نبود... شاید چهره ها یکی بود .... اما این عکس تیپ و شخصیت توی عکس ..... متعلق به اون جنازه نبود ... کریس تادئوی ۱۶ ساله ای که به قتل رسیده ... با عکس توی پرونده اش خیلی فرق داشت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشته بود : به آسمان گوش بدین ؛ صدای خنده ی ۱۷ هزار کودکِ مظلوم به گوشتون میرسه :)
۱- خیر من فقط تبادل انجام میدم تحقیق کنید🙃 ۲- بله حتما! من نویسنده نیستم قبلا هم گفتم این داستان یا رمان نوشته یکی از شهدای مدافع حرم حضرت زینب هست! ۳-به به ؛ کانال به حافظ های قران منور شده😃😄 حنا یروز اول گریه هاش رو کرد توام بشین قران تو حفظ کن👀
-عروةُ‌الوثقی!
۱- خیر من فقط تبادل انجام میدم تحقیق کنید🙃 ۲- بله حتما! من نویسنده نیستم قبلا هم گفتم این داستان یا
چه خوب که کسی غیر خودم رمان رو داره میخونه😌 -اینجانب هر پارتی که میذاره دوباره میاد میخونه✌️🏽
| سمع الله لمن حمده | ـــخداوند ستایش کسی که؛ او را ستایش میکند، می شنود...؛
هدایت شده از -عروةُ‌الوثقی!
لو لم بیق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی المهدی🪴؛
اگه گناه رو ظاهرت تاثیر داشت برای ترکش بیشتر کار نمیکردی؟