eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
40 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. {تبیلغ| @Abmin_Kaf} -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17508906182819 'عروة الوثقی"محکم؛استوار کپی:واجب
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب شبِ‌حضرت‌ِرقیه‌اس🥲 مایل به یه روضه‌ی مجازی؟ هدیه‌بِ‌زینتِ‌شانه‌های‌عباس🥺
-عروةُ‌الوثقی!
میگن ی خانمی اومد کِ غسل بده رقیه‌ی سه ساله ارو اومد پیش حضرت زینب پرسید که؛ این دختر بیماری داشته؟
اخه بی قراری نمیکرد که... درد داشت، سیلی خورده بود پاهای تاول زده ‌بدنِ کبود اما صبور و آروم زیر لب زمزمه میکرد؛ صبر کنید، به بابام میگم، به عمو میگم...|
-عروةُ‌الوثقی!
اخه بی قراری نمیکرد که... درد داشت، سیلی خورده بود پاهای تاول زده ‌بدنِ کبود اما صبور و آروم زیر لب
تا باباش رو دید... گفت: بابا وضع تو از من بدتره،تو رو بیشتر از من اذیت کردن. دیگه از خودش نگفت. گفت: _من الذی قطع وریدک؟ بابا کی رگهای گردنت رو بریده؟ _من الذی خضبک بدماءک؟ کی تو رو به خون خودت خضاب کرده؟ _من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ کی منو تو این خردسالی یتیم کرده؟ یه وقت دیدن این دختر خم شد .لبهاش رو گذاشت روی رگهای بریده بابا... سر از یک طرف افتاد، رقیه از یک طرف وصلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه
-عروةُ‌الوثقی!
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
راستی اصلا تو معنای کنیزی را بگو حرمله با خنده می گفت ای کنیز خانه ام من کبوتر بچه ای بودم پر و بالم شکست جانِ‌زهرا زود برگردان مرا به لانه ام آه یادم رفته اصلا ساکن نیزه شدی آه یادم رفته دیگر ساکن ویرانه ام گیسوانم سوختند و توی همه بسته شده اند من که می دانم همه از دست من خسته شده اند
از دشت پربلا و مکانش که بگذریم از ظهر داغ و بحث زمانش که بگذریم         یک راست می رسیم به طفل سه ساله ای از انحنای قد کمانش که بگذریم         از گم شدن میان بیابان کربلا یا از به لب رسیدن جانش که بگذریم         تازه به زخم های کف پاش می رسیم از زخم های گوش و دهانش که بگذریم         حتی زنان شام به حالش گریستند از حال عمه ی نگرانش که بگذریم         خیلی نگاه حرمله آزار می دهد از خاطرات تیر و کمانش که بگذریم         با روضه ی کشیده ی گوشش چه می کنند از گوشواره های گرانش که بگذریم         دروازه کودکان بدی داشت لااقل      از ازدحام پیر و جوانش که بگذریم         در مجلس یزید زبانش گرفته بود از حرف های سخت و بیانش که بگذریم         حالا به گریه کردن غساله می رسیم از دستهای زجر و توانش که بگذریم...