مسیر زندگی بروجردی در تهران پس از آشنایی با یکی از مبارزان مسلمان تغییر کرد، این مبارز انقلابی؛ بروجردی را با خود به مسجد و جلسات مذهبی میبرد و در این جلسات بود که شهید بروجردی با امام خمینی(ره) آشنا شد و همه همت خود را در پیروی از امام راحل به کار بست. او شب ها اعلامیههای امام را در کوچه پس کوچهها به خانهها و مغازهها میانداخت. کم کم کارش به جایی رسید که جوانان مبارز را برای کارهای بزرگتر و اساسیتر دور هم جمع کرد. آنها به گروه توحیدی صف معروف بود و برای پیروزی انقلاب کارهای بزرگی انجام می دادند. از جمله طرح هایی که این گروه به رهبری محمد بروجردی صورت داد، انفجار کافه خوان سالار بود و با این کار به رژیم پهلوی فهماند که نمیتواند بدون توجه به خواست مردم مسلمان ایران هر کاری را انجام دهد. رساندن اعلامیههای امام و نوارهای سخنرانی آن حضرت در کوتاه ترین زمان به دست مردم از جمله کارهای اساسی گروه محمد بود. همچنین شرکت کردن در تظاهرات به صورت مسلحانه و برای حمایت از مردم. شهید بروجردی علاوه بر مبازرات فرهنگی به منظور فراگیری آموزش نظامی و چریکی به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه رفت. پس از قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیوقفه به مبارزات خود ادامه داد
اقدامات مهمی که شهید بروجردی به همراه تعدادی از نیروهای انقلابی در این مدت انجام داد، عبارت بودند از: خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران)، عملیات نظامی ۱۵ خرداد ۱۳۵۷، انفجار در نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش، خلع سلاح کلانتری ۱۴ در میدان خراسان، شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون. بروجردی در ارتباط با بسیاری از این حرکتهای انقلابی، مسوولیت شناسایی، جمعآوری اطلاعات و طرحریزی عملیات را به عهده داشت و در آخرین عملیات از ناحیه پا مجروح شد. علاوه بر این اقدامات برای ورود امام لازم بود که گروهی مسلح مخفیانه حفاظت ایشان را بر عهده بگیرند. شورای انقلاب بعد از بحث و گفت وگوهای زیاد گروه توحیدی صف را انتخاب کردند.
شهید بروجردی جزو هسته اولیه تشکیلدهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که تشکیل نیروی آموزش دیده و منسجم از بچههای سپاه را بر عهده داشت به دلیل این اقدامات بی بدیل بارها به وی پیشنهاد فرماندهی سپاه دادهشده بود اما ایشان این پیشنهاد را نپذیرفت و حتی وقتی شهید محلاتی نماینده امام در سپاه؛ فرماندهی کل سپاه را به بروجردی پیشنهاد کرد، او درخواست کرد تا فرماندهی تیپ ویژه شهدا را به او بدهند بنا به گفته بسیاری از نزدیکان وی علت قبول نکردن این مسوولیت را لزوم خدمترسانی به مردم کردستان عنوان کرد، چراکه محور حرکت خود را خدمت به مردم مظلوم کردستان در کنار مبارزه با نیروهای ضدانقلاب قرار داده بود، بنابراین لقب مسیح کردستان را برای شهید بروجردی باید نشاندهنده گوشهای کوچک از خدمات این شهید ماندگار در تاریخ دفاع مقدس دانست. محمد پاپی نژاد فرمانده سپاه بروجرد در توصیف شهید بروجردی میگوید: شهید بروجردی تربیتکننده نسل فرماندهان سپاه است، بسیاری از فرماندهان سپاه دانشآموخته مکتب بروجردی هستند.
بروجردی بعد از پیروزی انقلاب برای مقابله و سرکوب ضدانقلاب بنا به دستور امام (ره) عازم پاوه شد. حضور آن شهید در کردستان؛ که تا آخرین لحظات حیاتش ادامه داشت، منشا خیرات و برکات زیادی شد، وی یه طور مستقیم فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعبالعبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام، بر ضدانقلابیون پیروز شد. او بارها میگفت: «آن شخصی که مردم کردستان را دوست داشته باشد میتواند در کردستان کار کند، من به این مردم محروم و ستمدیده علاقه دارم. او معتقد بود که لحظهای نباید پاکسازی کردستان متوقف شود. گرچه به کارهای تبلیغی، فرهنگی، اقتصادی و عمرانی اعتقاد بسیار داشت. امام(ره)با اشاره به پیروزی های به دست آمده توسط شهیدان بروجردی و آبشناسان فرمودند که اسلام و مسلمانان متعهد به این پیروزیهای چشمگیر شما چشم دوختهاند و از یاد هیچ یک از ما نخواهند رفت. شما فرزندان ملت هستید. فتحی که به دست شما صورت گرفت، برای ملت سرافرازی بود.
علی جنتی وزیر پیشین وزارت ارشاد اسلامی در خصوص علت نامگذاری شهید بروجردی به مسیح کردستان میگوید: در شرایطی که همه احساس میکردند، کردستان ازدسترفته با حضور و مبارزات طولانی و به دلیل ویژگیهایی که در مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجزیهطلب داشت، نقش بسزایی در نجات کردستان ایفا کرد که این مهم، شهید بروجردی را به «مسیح کردستان» معروف کرد. مسیح کردستان یعنی فردی که پیامبرانه برخورد میکرد و با اخلاق خود انسانها را از اینرو به آنرو میکرد. بروجردی مؤسس سازمان «پیشمرگان مسلمان کُرد» بود و با پیشبرد اهداف این سازمان، توانست آرزوی ایجاد «اسرائیل دوم» در کردستان را در نطفه دفن کند.
سرانجام این سردار والا مقام در خرداد ۱۳۶۲خورشیدی به همراه چند تَن دیگر از فرماندهان، به دلیل برخورد خودرو حامل آنها با مین به درجه رفیع شهادت نایل آمد به گفته یکی از همراهان وی درست چند ساعت قبل از شهادت در پاسخ به پرسش یکی از همسفرانش گفت: «این دنیا ارزشی ندارد ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتبمان بدهیم، همانطور که امام حسین(ع) و اصحاب ایشان با تمام سختیها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبر و مبارزهایم»
وصیت نامه اول!
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را در حالي مينويسم كه فردايش عازم سنندج هستم با توجه به اين كه چندين بار در عمليات شركت كرده بودم و ضرورت نوشتن وصيتنامه را حس كرده بودم ولي هم فرصت نداشتم و هم اهميت نميدادم، ولي نميدانم چرا حس كردم كه صرفا اگر ننويسم، گناهي مرتكب شدهام، لذا بدينوسيله وصيتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مينويسم.
با توجه به اين كه حدودا شش سال است وارد مبارزات سياسي و نظامي شدهام و به همين خاطر نسبت به خانوادهام رسيدگي نكردهام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همين وضع هميشه احساس ناراحتي ميكردم و هيچ وقت هم نتوانستم خود را قانع كنم كه مسئوليت را رها كنم و بدينوسيله از همه آنها معذرت ميخواهم و طلب بخشش دارم از حقي كه به گردن من داشتهاند و نتوانستم اين حق را ادا كنم ولي اين اطمينان را به خانوادهام ميدهم كه هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فكر نكنند كه نسبت به آنها بيتفاوت بودهام، ولي مسئوليتهاي سنگينتر بود.
در خواستي كه از همسرم دارم، اين است كه فرزندانم را خوب تربيت كند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زيرا از دست من ناراحتيها ديده و هيچوقت اين فرصت پيش نيامد كه بتوانم به ايشان رسيدگي لازم را بكنم و از كليه برادران و خواهران كه من را ميشناسند درخواست دارم كه براي من از خدا طلب بخشش كنند، شايد به خاطر حرمت دعاي مومنين خداوند از تقصيراتم بگذردو احساس ميكنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگيني ميكند. بخصوص دعاي آن كساني كه پاسدارند و به جبهه ميروند و از كساني كه در جزئيات زندگي من بوده و با من برخورد داشتهاند درخواست دارم برادراني كه از من بد ديدهاند در گذرند و يا اگر كسي را سراغ دارند كه از من بد ديده نزدش بروند و از او رضايت بگيرند.
و ديگر اين كه مقاومت را فراموش نكنند كه خداوند تبارك و تعالي بار سنگين انقلاب اسلامي را بر دوش ملت مسلمان ايران گذاشته است و ما را در آزمايش عظيم قرار داده است. اين را شهيدان بسياري بخصوص در اين چند سال اخير به در و ديوار ايران نوشتهاند و اگر مقاومتهاي آنها نباشد همانطور كه امام فرمودند، بيم آن ميرود كه زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسيدند و اين ما هستيم كه آزمايش ميشويم و ديگر اين كه با تجربهاي كه ما از صدر اسلام داريم، كه به خاطر عدم آگاهي مسلمين درس عبرت باشد، با دقت، كلمات اين روح خدا را كه خط او خط رسول خداست دقت كنند.
وجود امام امروز براي معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنيا و آخرت است و من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم كه عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريانهاي انحرافي دارند، بشناسند كه شناخت مردم در تداوم انقلاب حياتي است .
والسلام
وصیت نامه دوم!
بسمه تعالي
وصيتنامه اينجانب محمد بروجردي (پدر دره گرگي) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او كه برگشت همه به سوي اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهيدان تاريخ، از همه برادراني كه در طول عمرم با آنها تماس داشتهام، طلب آمرزش ميكنم. هر كس كه اين وصيتنامه را ميخواند، براي من طلب آمرزش كند، زيرا من از اين دنيا ناگاه با بار خالي مي روم. و بعد از من همسرم سرپرستي خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثي كه دارم،به او ميرسد، به غير از مبلغي 7000 ريال (هفت صد تومان) كه بايد به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر كوچكترم عبدالمحمد سرپرستي دو فرزندم را به عهده گيرد و از اينكه نتوانستهام براي خانواده بطور كلي مثبت باشم، از همه پوزش ميطلبم و طلب آمرزش ميكنم، والسلام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس فردا حرف در نیارین براش..!
_حاجی ولی از حق نگذریم دلمون تنگته :)
#حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه بغلم کنی 💔 ؟
_شبجمعهاستهوایتنکنممیمیرم!
#عزیزم_حسین
#ماه_رمضان
یه دوستی تقاضای نفری یه صلوات برای مشکلشون دارن با اینکه پیام چند روزه اومده ولی باز وظیفه امونه قرار بدیم انشاءالله که حاجت روا باشن هر چی کرمتونه رفقا ..
دمتون حیدری!
کلمه ی شهید رو میشنوی
یاد کدوم شهید میفتی؟!
همین الان کاملا یهویی 3 تا صلوات مهمونش کن:))))))
https://eitaa.com/ArwaalWaghti
مشترک گرامی !
بسته ۳۰ روزه شما رو به اتمام است پس از پایان رسیدن حجم باقی مانده، عبادت های شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد.
دیگر قرائت یک آیه قرآن، برابر ختم قرآن نخواهد بود.
دیگر نفس های تان، تسبیح پروردگار محاسبه نمی شود. دیگر خوابتان، عبادت شمرده نخواهد شد.
تهیه این بسته تا سال دیگر امکان پذیر نیست، از فرصت باقیمانده استفاده کنید ولی هرگز ناامید نباشید...✨🤍
-یاعلی
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
#ماه_رمضان
#عید_فطر
شهید "مدافع حرم حسین امیدواری" دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ درتهران دیده به جهان گشود. و در بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۹۴ در منطقه خانطومان سوریه به شهادت رسید.
شهید امیدواری دوران کودکی خود را در محله امامزاده زید(ع) گذراند. و از همان کودکی در فعالیت های مذهبی مسجد و امامزاده شرکت می کرد.
در روز عاشورا از صبح اول وقت که دسته های مختلف عزاداری به امام زاده می آمدند، برای آن ها اسفند دود می کرد و از عزاداران پذیرایی می کرد.
او در ابتدای شروع به کار همراه پدرش بنّایی می کرد، اما بعد ازمدتی وانت خرید و با آن مشغول کار شد.
او از جوانانِ بسیجی و عضو «گردان فاتحین» بود که در زمستان سال ۱۳۹۴، داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(س) در «سوریه» ملحق شد و با سمت خمپاره انداز حافظ، حرم عمه سادات شد.
و در بیست و یکم دی ماه همان سال، طی نبردی با تروریست های تکفیری در منطقه عملیاتی خانطومان» در سن 29 سالگی بال در بال ملائک گشود و به شهادت رسید.
پیکر مطهر این شهید والا مقام در قطعه 50 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) کنار همرزم شهیدش علیرضا مرادی به خاک سپرده شد.
حسین در طول 29سال زندگی دنیایی در هر کاری سعی میکرد رضایت خدا را مد نظر داشته باشد. باغیرت، رئوف و مظلومپناه بود. اگر دست به کاری میزد سعی میکرد به بهترین نحو آن کار را به پایان برساند. فردی خوشرو و خوشبرخورد بود. اگر کسی به کمک نیاز داشت تا آنجایی که میتوانست به کمک آنها میشتافت. در کارهایش بسیار صبور بود. شوخطبع بود در حالی که باعث شکستن عزت نفس کسی نمیشد (هرگز کسی را مسخره نمیکرد) حسین علاقه و ارادت خاصی به امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) داشت؛ به طوری که در تمامی لحظات زندگی، این دو معصوم را بر زندگیاش ناظر و حاضر میدید و در تمامی اعمال و رفتارش تا جایی که طاقت بدنی و توان روحی و روانی داشت، از حضرت علی(ع) و توصیهها و حکمتهای ایشان پیروی میکرد و معتقد بود باید به گونهای زندگی کنیم که انگار در برابر آن حضرت گام بر میداریم. پسرم اعتقاد داشت که اگر کاری برای رضای خدا و تأیید امیرالمؤمنین علی(ع) انجام میدهد، در اصل خدمتگزاری به خود است نه به دین. در زندگی اجتماعی و رفتار با خانواده در عین اینکه انسان بسیار کوشا و پرتلاشی بود، اما خیلی بشاش و خوشاخلاق بود. با ورودش به هر مجلس و میهمانی، همه متوجه تغییر فضای آن جمع میشدند، زیرا حسین با همه مزاح میکرد، اما هرگز دل کسی را در شوخی و مزاح نمیشکست. حسین به اندازهای مهربان بود که هرگز کینه کسی را به دل نمیگرفت. هرگز به خود اجازه دخالت و سرکشی در زندگی دیگران را نمیداد، به همین دلیل هرگز درباره کسی هم قضاوت نمیکرد و معتقد بود خداوند و برگزیدگانش بهترین قاضیهای جهان هستند. حسین معتقد بود؛ تدبر در یک آیه قرآن و عمل به آن بهتر از تلاوت تمام قرآن است، بدون اینکه معنی آیات را بفهمی. حسین آرزو داشت همیشه در اعمال و رفتارش مظهر انجام بسمالله الرحمن الرحیم باشد و از این جهت بسیار مهربان بود. سادگی یکی از خصوصیاتش بود، بارها اتفاق میافتاد که بر سر سفره غذای تازه را نمیخورد و باقیمانده غذای وعدههای قبل را برای جلوگیری از اسراف مصرف میکرد. وقتي خصوصيات اخلاقي حسین را نگاه ميكردم زميني نبود. به راحتي از طلب مالياش ميگذشت. سختيهايي به خودش ميداد و پا روي نفسش ميگذاشت. يك دستنوشته دارد كه چند صفحهاي درباره شهادت نوشته است. اين چند صفحه نشان ميدهد خودش را كاملاً آماده شهادت كرده بود. در وصيتنامهاش هم نوشته بود جاهلي كه او را به شهادت ميرساند ميبخشد، ولي دو گروه پوچگرا و رياكار را هيچگاه نميبخشد. حسين مسائل شخصي را ميبخشيد و فكر ميكنم چون اين دو گروه مسئله شخصياش نبوده را نبخشيده است.