eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
38 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. -تبلیغ؛‌[‌ @HosnaE006 ] -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17178852949420 'عروة الوثقی"محکم؛استوار
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خمینی: فتخ خرمشهر فتح خاک نیست فتح ارزش های اسلامی است...|
و همان خدایی کِ خرمشهر را آزاد کرد بِ زودی قدس را آزاد خواهد کرد...| 😎 ای رهبر آزاده، آماده ایم، آماده✊🏻 https://eitaa.com/ArwaalWaghti
Gholamreza Koveytipour - Mamad Nabodi (128).mp3
6.91M
از جمله صدا های خاطره انگیز...| پ.ن: انگار وی شخصا در زمان آزادسازی خرمشهر حضور داشته:)
أحيطيني بِلُطفكِ مولاتي يا فاطِمَة المعصومة... مرا با مهربانی خود احاطه کن بانو‌:)💚
_آغوش پدر . . .💔!' آخرش میترسم حسرت دیدارت بماند بر دلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعداز امتحان سخت 😉
و لواشک های جا مانده 😂😁
سلام خوبین تلگرام چنل ندارین شما!؟ پیج اینستا چی!؟ -سلام؛خیر بچها بیشتر توی ایتا و ویراستی فعالیت میکنند! 🙂😂
-عروةُ‌الوثقی!
#ناشناس سلام خوبین تلگرام چنل ندارین شما!؟ پیج اینستا چی!؟ -سلام؛خیر بچها بیشتر توی ایتا و ویراستی
خانم سدید و سرباز خامنه ایی فعالیت های خوبی میکنند توی ویراستی اگر صلاح دونستن خودشون ایدیشونو قرار بدن :)
ولی خب' تا جایی شوخی کن که ، بعدش لازم نباشه بگی شوخی کردم:)
از بچهای معارفی؟ خاهش میکنم جواب بدید _سلام عزیزم سعی میکنیم اطلاعاتونو ندیم شرمنده لطفا سوالایی که در راستای کانال بپرسید :)*
سلام علیکم ته دیگ خانم این یارو مطلب مارو که قرار بود بنویسی چیشد لازم دارم _سلام ان شالله اگر تونستم تا امشب یا فردا میفرستم !
-عروةُ‌الوثقی!
#ناشناس سلام علیکم ته دیگ خانم این یارو مطلب مارو که قرار بود بنویسی چیشد لازم دارم _سلام ان شالله
اخ متن خوشنویسی؟ یا حیدریان متن خوشنویسی متنشو ندارم یا ناشناس بفرستید یا به حسنا بگید برام بفرست
♥️ ماکاخ‌نداریم‌بدان‌فخرفروشیم اموال‌نداریم‌که‌برفقربپوشیم داریم‌گران‌مایه‌ترین‌ثروت‌عالم یک‌رهبروآن‌رابه‌جهانی‌نفروشیم!
کانالتون رو خیلی دوست دارم منو دوست پسرم با هم عضو شدیم و خیلی از مطالب استفاده میکنیم _خیلی خوش امدید 🙂! ان شالله ثمره این دوست داشتن ها و عشقتون به هم ازدواج باشه 🌱...
آقا من عاشق یه پسری شدم ولی خب پسره از من یک سال کوچیک تره چیکار کنم؟ تازه خیلی خیلی مذهبیه من خیلی مذهبی نیستم و خانوادشو به خانواده ما نمیخوره چه کنم؟ _سلام عزیزم من مشاور ازدواج نیستم بنظرم از هرکسی مشاوره نگیر ... اگر عشقتون حاصلش ازدواج الکی نیست باید از کسی مشورت بگیریید که مهارت و تجربه داره اگر قضیتون جدیه من با ی مشاور اشناتون کنم :)
-عروةُ‌الوثقی!
#ناشناس آقا من عاشق یه پسری شدم ولی خب پسره از من یک سال کوچیک تره چیکار کنم؟ تازه خیلی خیلی مذهبیه
سلام علیکم درباره مشکل اون بنده خدا که عاشق شده بودن استاد دیواندری رو بهتون پیشنهاد میکنم داخل اینترنت هم میتونید شمارشون رو پیدا کنید یا کانالشون رو _سلام علیکم تشکر واقعا :)
برای متن خوشنویسی هم اگر لطف کنید به * این ایدی بفرستید هر وقت شد ممنون ببخشید بابت زحمت _سلام توی خود کانال ارسال میکنم مشکلی نداره که؟ خاهش میکنم احتمالا فردا میفرستم !
پایه یادواره شهید هستید:)؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بار دیگر روضه‌خوان می‌خواند «غریب گیر آوردنت» و حاضران ناله می‌زنند؛ این بار برای شهدای مدافع امنیتی که علی‌اکبرهای زمانه خویش شدند و روضه مجسم گودال قتلگاه. این روزها نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه بسیاری از مدافعان امنیت همچون شهید بسیجی «حمید پورنوروز» گیلانی آتش به جان همه انداخته چراکه او را هم عده‌ای بی‌رحم و داعشی‌صفت غریب گیر آوردند و در مظلومیت به شهادت رساندند.
شهید «حمید پورنوروز» یک بسیجی بود که درآمد خودش را از طریق کارگری و جوشکاری به‌ دست می‌آورد اما مشکلات و گرفتاری‌های زندگی، او را از زندگی واقعی غافل نکرده بود لذا هرجا که مشکلی پدید می‌آمد، او برای حل آن مشکل پای کار بود. او در صحنه‌هایی مانند درگیری با گروه تروریستی پژاک در شمال غرب کشور، حضور در بیمارستان‌ها در زمان کرونا و کمک به کادر درمان، حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) و دفاع از ناموس شیعه حضور داشت. ظهر روز شهادت، قبل از رفتن به شهر به دوستانش گفته بود "به روضه‌خوان بگویید برای ما چند خطی روضه بخواند" انگار می‌دانست خبرهایی در راه است.
-عروةُ‌الوثقی!
شهید «حمید پورنوروز» یک بسیجی بود که درآمد خودش را از طریق کارگری و جوشکاری به‌ دست می‌آورد اما مشکل
۱۲ آبان ماه دقیقاً ۲ روز بعد از عروس شدن دخترش، آشوبگران برای تجمع فراخوان‌ها داده بودند و مدافعان امنیت مردم هم در مقرر نشسته و آماده‌باش بودند تا اینکه یکی از آن‌ها به شوخی می‌گوید "امشب شب شهادت است یکی از ما شهید می‌شود"؛ آقا حمید در حال چای ریختن برای دوستانش بود، آقا رضا به حمید می‌گوید "امشب نور بالا میزنی، امشب شب توست" و همه می‌خندند و کسی انتظار نداشت حمید به این زودی آنان را ترک کند و به درجه رفیع شهادت برسد و آن شب واقعاً شب او باشد. ساعت حدود ۱۸:۴۵ بود که صدای بی‌سیم بلند شد فرمانده گفت "بچها بیایید، آشوبگران در حال بستن خیابان‌ها و آتش زدن سطل آشغال‌ها هستند، خودتان را برسانید". حمید پورنوروز که عضو تیم موتوری بود، به سمت خیابان حرکت کرد.