eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
38 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. -تبلیغ؛‌[‌ @HosnaE006 ] -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17178852949420 'عروة الوثقی"محکم؛استوار
مشاهده در ایتا
دانلود
از بچهای معارفی؟ خاهش میکنم جواب بدید _سلام عزیزم سعی میکنیم اطلاعاتونو ندیم شرمنده لطفا سوالایی که در راستای کانال بپرسید :)*
سلام علیکم ته دیگ خانم این یارو مطلب مارو که قرار بود بنویسی چیشد لازم دارم _سلام ان شالله اگر تونستم تا امشب یا فردا میفرستم !
-عروةُ‌الوثقی!
#ناشناس سلام علیکم ته دیگ خانم این یارو مطلب مارو که قرار بود بنویسی چیشد لازم دارم _سلام ان شالله
اخ متن خوشنویسی؟ یا حیدریان متن خوشنویسی متنشو ندارم یا ناشناس بفرستید یا به حسنا بگید برام بفرست
♥️ ماکاخ‌نداریم‌بدان‌فخرفروشیم اموال‌نداریم‌که‌برفقربپوشیم داریم‌گران‌مایه‌ترین‌ثروت‌عالم یک‌رهبروآن‌رابه‌جهانی‌نفروشیم!
کانالتون رو خیلی دوست دارم منو دوست پسرم با هم عضو شدیم و خیلی از مطالب استفاده میکنیم _خیلی خوش امدید 🙂! ان شالله ثمره این دوست داشتن ها و عشقتون به هم ازدواج باشه 🌱...
آقا من عاشق یه پسری شدم ولی خب پسره از من یک سال کوچیک تره چیکار کنم؟ تازه خیلی خیلی مذهبیه من خیلی مذهبی نیستم و خانوادشو به خانواده ما نمیخوره چه کنم؟ _سلام عزیزم من مشاور ازدواج نیستم بنظرم از هرکسی مشاوره نگیر ... اگر عشقتون حاصلش ازدواج الکی نیست باید از کسی مشورت بگیریید که مهارت و تجربه داره اگر قضیتون جدیه من با ی مشاور اشناتون کنم :)
-عروةُ‌الوثقی!
#ناشناس آقا من عاشق یه پسری شدم ولی خب پسره از من یک سال کوچیک تره چیکار کنم؟ تازه خیلی خیلی مذهبیه
سلام علیکم درباره مشکل اون بنده خدا که عاشق شده بودن استاد دیواندری رو بهتون پیشنهاد میکنم داخل اینترنت هم میتونید شمارشون رو پیدا کنید یا کانالشون رو _سلام علیکم تشکر واقعا :)
برای متن خوشنویسی هم اگر لطف کنید به * این ایدی بفرستید هر وقت شد ممنون ببخشید بابت زحمت _سلام توی خود کانال ارسال میکنم مشکلی نداره که؟ خاهش میکنم احتمالا فردا میفرستم !
پایه یادواره شهید هستید:)؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بار دیگر روضه‌خوان می‌خواند «غریب گیر آوردنت» و حاضران ناله می‌زنند؛ این بار برای شهدای مدافع امنیتی که علی‌اکبرهای زمانه خویش شدند و روضه مجسم گودال قتلگاه. این روزها نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه بسیاری از مدافعان امنیت همچون شهید بسیجی «حمید پورنوروز» گیلانی آتش به جان همه انداخته چراکه او را هم عده‌ای بی‌رحم و داعشی‌صفت غریب گیر آوردند و در مظلومیت به شهادت رساندند.
شهید «حمید پورنوروز» یک بسیجی بود که درآمد خودش را از طریق کارگری و جوشکاری به‌ دست می‌آورد اما مشکلات و گرفتاری‌های زندگی، او را از زندگی واقعی غافل نکرده بود لذا هرجا که مشکلی پدید می‌آمد، او برای حل آن مشکل پای کار بود. او در صحنه‌هایی مانند درگیری با گروه تروریستی پژاک در شمال غرب کشور، حضور در بیمارستان‌ها در زمان کرونا و کمک به کادر درمان، حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) و دفاع از ناموس شیعه حضور داشت. ظهر روز شهادت، قبل از رفتن به شهر به دوستانش گفته بود "به روضه‌خوان بگویید برای ما چند خطی روضه بخواند" انگار می‌دانست خبرهایی در راه است.
-عروةُ‌الوثقی!
شهید «حمید پورنوروز» یک بسیجی بود که درآمد خودش را از طریق کارگری و جوشکاری به‌ دست می‌آورد اما مشکل
۱۲ آبان ماه دقیقاً ۲ روز بعد از عروس شدن دخترش، آشوبگران برای تجمع فراخوان‌ها داده بودند و مدافعان امنیت مردم هم در مقرر نشسته و آماده‌باش بودند تا اینکه یکی از آن‌ها به شوخی می‌گوید "امشب شب شهادت است یکی از ما شهید می‌شود"؛ آقا حمید در حال چای ریختن برای دوستانش بود، آقا رضا به حمید می‌گوید "امشب نور بالا میزنی، امشب شب توست" و همه می‌خندند و کسی انتظار نداشت حمید به این زودی آنان را ترک کند و به درجه رفیع شهادت برسد و آن شب واقعاً شب او باشد. ساعت حدود ۱۸:۴۵ بود که صدای بی‌سیم بلند شد فرمانده گفت "بچها بیایید، آشوبگران در حال بستن خیابان‌ها و آتش زدن سطل آشغال‌ها هستند، خودتان را برسانید". حمید پورنوروز که عضو تیم موتوری بود، به سمت خیابان حرکت کرد.
-عروةُ‌الوثقی!
۱۲ آبان ماه دقیقاً ۲ روز بعد از عروس شدن دخترش، آشوبگران برای تجمع فراخوان‌ها داده بودند و مدافعان ا
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچهای گردان فرار کردند، لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی متوجه بن‌بست بودن کوچه شدند و دیدند راهی فراری ندارند، درب یک منزل را شکستند و وارد آن منزل شدند. موتور حمید زودتر از بقیه دوستانش به آن کوچه رسید، حمید با شنیدن صدای پیرزنِ صاحب‌خانه که از ترس فریاد می‌زد نتوانست منتظر بماند تا بقیه دوستانش برسند؛ پیاده شد و وارد منزل شد. تعدادی از آشولگران پشت درب منزل ایستاده بودند تا نگذارند رفقای حمید وارد منزل شوند، اینجا بود که حمید تنهای تنها ماند بین یک عده آدم بی‌رحم ... با هرچه که در دست‌شان داشتند حمید را زدند و یکی با سنگ به سرش و دیگری با چاقو به گردنش و چند نفری هم به جان پهلویش افتادند ... آنجا بود که ندای "سلام بر مادر" بلند شد و حمید که آن شب دنبال روضه‌خوان سرور زنان دوعالم بود، خودش شد روضه مجسم مادر، روضه غریب گیر آوردنت.
-عروةُ‌الوثقی!
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچهای گردان فرار کردند، لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی
کسانی که حمید را به بیمارستان می‌رساندند می‌گفتند او مدام زیر لب "یا زهرا" را زمزمه می‌کرد تا به شهادت رسید. البته عده‌ای بی‌رحم، بعد از شهادتش هم به او رحم نکردند و هرچه خواستند راجع به او گفتند اما شهید مظلوم حمید پورنوروز جاودانه شد و خودش را به صف یاران امام حسین(ع) رسانده بود و قطعاً خداوند انتقام خون او و امثال او را خواهد گرفت.
ساعتو 🙂!
برای شماهم عکس ارسال نمیاشه؟
حاج قاسم سلیمانی که شهید شد من حامل خبر شهادتش برای حمید بودم. نیم ساعت نشست توی ماشین و گریه کرد ... آرزو داشت یک روز هم مردم، همانطور با غرور، زیر تابوت او را بگیرند. میگفت: «یعنی می‌شود یک روز عکس مرا هم کنار عکس حاج قاسم بگذارند؟!» 🎤راوی: برادر شهیدمدافع امنیت حمید پورنوروز
روضه ی یک خطی¿ محل شهادت شهید حمیدرضا پورنوروز رو ببینید 🤝!
یاعلی :)🍃
هدایت شده از -عروةُ‌الوثقی!
شادی روح این شهید بزرگوار و باقی شهدا صلوات -!
اگر قرار بود تمام ادمین هارو به یک خانواده تشبیه کنی هر کدوم از ادمین ها چه نقشی از یک خانواده داشتن؟؟ _سربازخامنه ایی؛ پدر چون اصولا خیلی حامیه _اون ادمین عدده ک رفتش؛مادر _ زمانی‌؛خواهر _حسنا؛داداش بزرگه _سدید؛داداش کوچیکه بهرامی؛رفیق امیدیان؛_ ؛عروس کوچیک