-عروةُالوثقی!
۱۲ آبان ماه دقیقاً ۲ روز بعد از عروس شدن دخترش، آشوبگران برای تجمع فراخوانها داده بودند و مدافعان ا
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچهای گردان فرار کردند، لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی متوجه بنبست بودن کوچه شدند و دیدند راهی فراری ندارند، درب یک منزل را شکستند و وارد آن منزل شدند.
موتور حمید زودتر از بقیه دوستانش به آن کوچه رسید، حمید با شنیدن صدای پیرزنِ صاحبخانه که از ترس فریاد میزد نتوانست منتظر بماند تا بقیه دوستانش برسند؛ پیاده شد و وارد منزل شد.
تعدادی از آشولگران پشت درب منزل ایستاده بودند تا نگذارند رفقای حمید وارد منزل شوند، اینجا بود که حمید تنهای تنها ماند بین یک عده آدم بیرحم ...
با هرچه که در دستشان داشتند حمید را زدند و یکی با سنگ به سرش و دیگری با چاقو به گردنش و چند نفری هم به جان پهلویش افتادند ... آنجا بود که
ندای "سلام بر مادر" بلند شد و حمید که آن شب دنبال روضهخوان سرور زنان دوعالم بود، خودش شد روضه مجسم مادر، روضه غریب گیر آوردنت.
#شهید_حمید_پورنوروز
#شهید_امنیت
-عروةُالوثقی!
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچهای گردان فرار کردند، لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی
کسانی که حمید را به بیمارستان میرساندند میگفتند او مدام زیر لب "یا زهرا" را زمزمه میکرد تا به شهادت رسید.
البته عدهای بیرحم، بعد از شهادتش هم به او رحم نکردند و هرچه خواستند راجع به او گفتند اما شهید مظلوم حمید پورنوروز جاودانه شد و خودش را به صف یاران امام حسین(ع) رسانده بود و قطعاً خداوند انتقام خون او و امثال او را خواهد گرفت.
#شهید_حمید_پورنوروز
#شهید_امنیت
حاج قاسم سلیمانی که شهید شد من حامل خبر شهادتش برای حمید بودم.
نیم ساعت نشست توی ماشین و گریه کرد ...
آرزو داشت یک روز هم مردم، همانطور با غرور، زیر تابوت او را بگیرند.
میگفت:
«یعنی میشود یک روز عکس مرا هم کنار عکس حاج قاسم بگذارند؟!»
🎤راوی: برادر شهیدمدافع امنیت حمید پورنوروز
#شهید_حمید_پورنوروز
#شهید_امنیت
هدایت شده از -عروةُالوثقی!
شادی روح این شهید بزرگوار و باقی شهدا
صلوات -!
-عروةُالوثقی!
#ناشناس اگر قرار بود تمام ادمین هارو به یک خانواده تشبیه کنی هر کدوم از ادمین ها چه نقشی از یک خانوا
خودشم احتمالا مامانبزرگ
چون همه مارو جمع کرده🙂
-عروةُالوثقی!
خودشم احتمالا مامانبزرگ چون همه مارو جمع کرده🙂
نه قربون
ته دیگ میشه اون خواهر کوچولویی که تا رو ازش برگردونی کلی آتیش سوزونده😬
سخت بود دل کندن از رفیق!
سخت بود تا دروازه های بهشت بدرقه اش کنی و تنها برگردی به شهر و دیارت...
سخت بود... و تو چه میدانی داغِ دل کندن از برادر چیست...!؟
#رفیقان_این_چه_سودا_بود_با_من!
#شهدا_شرمنده_ایم
#جبهه
#راهیان_نور
#شهدا