🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
❣ #سلام_امام_زمانم❣
عمر ما رو به زوال است کجایی آقا
مرغ دل بی پرو بال است کجایی آقا
شیعه را راه نجاتی زِ بلا ممکن نیست
استرس با تو ، محال است کجایی آقا
خاک بر فرقِ مریدانِ چو من باید کرد
همه جا قحطِ رجال است کجایی آقا
دیده ای نیست به جزدیدهٔ مولا بیدار
روحِ مـا غرق خیـال است کجایی آقا
هـر کجا می نگرم جذبِ به دنیـا بـودم
قاتلم خوش خطوخال است کجایی آقا
پُر زِ دردیم و سوالی که ندارد پاسخ
پاسخِ هرچه سوال است ، کجایی آقا
سفره ها پُر شده از رنگ تجمّل ، امّا
به کجا مالِ حلال است ، کجایی آقا
جان به قربانِ توای یوسفِ زهراکردن
شهدِ شیرینیِ فال است کجایی آقا
کاش این جمعه شود آخرِ دلتنگی ها
ندبه با شرحِ جمال است کجایی آقا
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
۶ آذر ۱۴۰۰
۶ آذر ۱۴۰۰
1(4).mp3
1.27M
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
۶ آذر ۱۴۰۰
#حدیث_روز ﷽
🔶امیرالمومنین(ع)میفرمایند:
🔸کسی را که به تو امید دارد، ناامید نکن
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓ کرامات شیخ حسنعلي نخودکی چگونه حاصل شد؟
🎤 استاد فاطمی نیا
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹چهار ذکر فوق العاده از امام صادق برای برطرف کردن گرفتاری های زندگی
🎤 استاد مسعود عالی
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر حاجتی دارید بگویید :یابن الحسن(عج)
شیخ احمد کافی(ره)
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
💕فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت
دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود.
فقیری گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت.
به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد .
کباب فروش که او را دیده بود به سرعت از دکان خارج شده دست او را گرفت و گفت : کجا؟
پول دود کبابی را که خورده ای بده !
بزرگی آنجا حاضر بود و دید که فقیر التماس میکند دلش سوخت و جلو رفته به کبابی گفت : این مرد را رها کن
من پول دود کبابی را که او خورده میدهم. کباب فروش قبول کرد .
مرد کیسه پولش را در آورد و زیر گوش کبابی شروع به تکان دادن کرد و صدای جرینک جرینگ سکه ها به گوش کبابی خورد و بعد به او گفت : بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده
بشمار و تحویل بگیر.
کباب فروش گفت : این چه پول دادن است؟
مرد گفت : کسی که دود کباب را بفروشد باید صدای سکه را تحویل بگیرد!
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
۶ آذر ۱۴۰۰
داستان شاه عباس و سه دزد
یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر می گشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند. شاه عباس وانمود كرد كه او هم دزد است و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كنند.
دزدان گفتند: ما سه نفر هر یك خصلتی داریم كه به وقت ضرورت به كار می آید.
شاه عباس پرسید: چه خصلتی؟
یكی گفت: من از بوی دیوار خانه می فهمم كه در آن خانه طلا و جواهر هست یا نه و به همین علت به كاهدان نمی زنیم.
دیگری گفت: من هم هر كس را یك بار ببینم بعداً در هر لباسی او را می شناسم.
دیگری گفت: من هم از هر دیواری می توانم بالا بروم.
از شاه عباس پرسیدند تو چه خصوصیتی داری كه بتواند به حال ما مفید باشد؟
شاه فكری كرد و گفت: من اگر ریشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد می شود.
دزدها او را به جمع خود پذیرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند.
فردای آن شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگیر كنند. وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با یك بار دیدن همه را باز می شناخت فهمید كه پادشاه رفیق شب گذشته آنها است. پس این شعر را خطابه شاه خواند كه:
ما همه كردیم كار خویش را
ای بزرگ آخر بجنبان ریش را
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨#حاجآقاعالی
☘ دعایی برای انسانهای بزرگ
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰
🔶🔸🔸🔸🔸
💠شاید در بهشت بشناسمت!
🔹این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامهی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامهی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟
🔸فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.
در مرحلهی اول گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.
در مرحلهی دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.
در مرحلهی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در مرحلهی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
🔹اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
🔸هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
🔹خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
🔸او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظهی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!
✍️ ضیاء رئیسی (مترجم)
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۶ آذر ۱۴۰۰