.
#حاج_آقا_به_دختر_دبیرستانی_گفت
#مرا_چگونه_میبینی❗️
حاج اقا محمد رضایی (مبلغ دینی) میگوید:
(راهی شدم به منطقه محروم وعشایری کرمان مدیر مدرسه منطقه محرومی) که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم
که خیلی از بچههای ما در اینجا #نماز_شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار #وحشتناک_و_ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست(با چشمانی #برزخی) من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: ........
#بقیه_در_کانال_بهجت 👇👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
.
#مادر_شوهر_بد_جنس❗️
#از_این_مادر_شوهرها_هم_داریم😳
آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج کند، اما او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودند علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش را به عقد خود درآورد. زن ۶۵ ساله با لهجه جنوبی خود در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: سلیم از ازدواج با سکینه خیلی خوشحال بود اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد سردرد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده ای نداشت و خواهرم نیز با نیش و کنایه هایش آتش بیار این معرکه شده بود. متاسفانه پس از گذشت مدتی، نقشه شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را اجیر کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و رابطه داشته است. ما با این تهمت های ناروا #بقیه_در_کانال_بهجت 👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
.
#ماجرای_حاج_آقا_و_دختر_دبیرستانی❗️
حاج اقا محمد رضایی (مبلغ دینی) میگوید:
(راهی شدم به منطقه محروم وعشایری کرمان مدیر مدرسه منطقه محرومی) که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم
که خیلی از بچههای ما در اینجا #نماز_شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار #وحشتناک_و_ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست(با چشمانی #برزخی) من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: ........
#بقیه_در_کانال_بهجت 👇👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
#بهجت_واختلاس_گر_معروف
#شهرام_جزایری❗️
یکی از اعضای سابق دفتر حضرت آیتالله بهجت (ره) نقل می کند که روزی #شهرام_جزایری، بر اساس ارتباطهایی که ایجاد کرده بود از فرزند آیتالله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیتالله بهجت رسید وی مخالفت کرد» شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم می رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر میماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند. #حضرت_آیت_الله_بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمیکردند . وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیتهای خیریه فراوانی انجام میدهند و برای عرض ارادت و دستبوسی خدمت رسیدهاند، در این هنگام آقا ••••• #بقیه_در_کانال_بهجت 👇eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
#شیطان_وارد_اتاقم_شد❗️
#پیشنهاد_شیطان_به_ملا_آقا_جان_زنجانی
مرحوم حاج ملّا آقا جان می گوید :" من یک روز متوسل به حضرت #علی_اکبر علیه السلام - فرزند بزرگ حضرت سید الشهدا علیه السلام - شده بودم و از آن بزرگوار حاجت می خواستم. قلبم مملو از محبت او بود.
نا گهان دیدم از گوشه #اطاق ، مثل آنکه فرش می سوزد ، دودی بلند شد و این دود ، در گوشه اطاق به مقدار حجم یک انسان #متراکم گردید. کم کم بالای آن دود ، سری شبیه به سر یک انسان متشکّل شد. من متوجه شدم که او یکی از #شیاطین_استو با من کاری دارد. ناگهان با صدایی شبیه به صدای #آهنی که بر آهنی بکشند و بسیار ناراحت کننده بود ، به من گفت #بقیه_در_کانال_بهجت 👇
eitaa.com/joinchat/1918304256C77759d29fb
#بهجت_واختلاس_گر_معروف
#شهرام_جزایری❗️
یکی از اعضای سابق دفتر حضرت آیتالله بهجت (ره) نقل می کند که روزی #شهرام_جزایری، بر اساس ارتباطهایی که ایجاد کرده بود از فرزند آیتالله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیتالله بهجت رسید وی مخالفت کرد» شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم می رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر میماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند. #حضرت_آیت_الله_بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمیکردند . وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیتهای خیریه فراوانی انجام میدهند و برای عرض ارادت و دستبوسی خدمت رسیدهاند، در این هنگام آقا ••••• #بقیه_در_کانال_بهجت 👇
eitaa.com/joinchat/1634402347C70ddb20368
#دختری_که_بعضی_هارا_حیوان_می_دید
#چشم_برزخی_دختر_دبیرستانی_وحاج_اقا❗️
حاج اقا محمد رضایی (مبلغ دینی) میگوید:
(راهی شدم به منطقه محروم وعشایری کرمان مدیر مدرسه منطقه محرومی) که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم
که خیلی از بچههای ما در اینجا #نماز_شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار #وحشتناک_و_ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست(با چشمانی #برزخی) من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: ........
#بقیه_در_کانال_بهجت 👇👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C5209af879c
.
#مادر_شوهری_که_به_عروس
#خود_خیانت_کرد.❗️
#از_این_مادر_شوهرها_هم_داریم😳
آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج کند، اما او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودند علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش را به عقد خود درآورد. زن ۶۵ ساله با لهجه جنوبی خود در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: سلیم از ازدواج با سکینه خیلی خوشحال بود اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد سردرد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده ای نداشت و خواهرم نیز با نیش و کنایه هایش آتش بیار این معرکه شده بود. متاسفانه پس از گذشت مدتی، نقشه شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را اجیر کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و رابطه داشته است. ما با این تهمت های ناروا #بقیه_در_کانال_بهجت 👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C5209af879c
.
#ماجرای_زنی_جوان_و_کنیزهای_زیبایش❗️
#خانه_ای_ترسناک
در بصره زنی بود عیاش به نام شعوانه هیچ مجلس فسادی از او خالی نبود. از راه های حرام و نامشروع ثروتی فراوان جمع آوری کرده و کنیزان زیادی را در خدمت گرفته بود.
روزی با چند کنیزک از کوچه ای گذر می کرد، در خانه مردی صالح که از زهاد و وعاظ آن عصر بود رسید، شیون و ناله زیادی از آن خانه بیرون می آمد.
همان جا ایستاد و از روی تعجب گفت: چه هیاهویی است؟ این عزای مردگان است یا عزای زندگان؟ در بصره چنین ماتمی هست و ما از آن خبر ندایم؟
کنیزکی را، داخل فرستاد تا ببیند چه خبر است. او داخل خانه رفت و مدتی گذشت و بیرون نیامد. کنیز دیگری فرستاد، که بعد از مدتی از او هم خبری نشد، کنیزک سوم را فرستاد و گفت: تو هم اگر می خواهی نیای اشکالی ندارد ولی به من خبر بده که این غوغا برای چیست؟ آنان چه کسانی هستندکنیزرفت وبعد از مدتی ( #باحالتی_دگرگون_وترسان) برگشت وگفت: #بقیه_در_کانال_بهجت 👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C5209af879c