هدایت شده از پزشک ایرانی
با #سیلی محکمی که تو گوشم زده شد پرت شدم روی زمین سرد که از برف پوشیده شده بود و صدای داد پدرم بود که به هوا رفت
-دختره نمک نشناس میخوای برادرت #قصاص بشه آره ؟!
با گریه نالیدم:بابا من نمیخوام #خونبس بشم نمیخوام زن اون مردک عوضی بشم...
#کمربندی که تو دستش بود و محکم به کمرم کوبید که آخ بلندی گفتم و اشکام روی گونم سرا زیر شد...دوباره کمربندو بالا بردکه با صدا داد کسی که قرار بود به #اجبار زنش بشم، ترسیده برگشت و...🚫
#ادامه_رمان_واقعی👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/3497984053C3089dfcc35
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
💢سرگذشت زینب
🪓دست برادرم به خون کسی آلوده شد که قرار بود بیاد خواستگاریم. خونوادش میخواستن #قصاص کنن که با پادرمیونی اهل محل گفتن رضایت میدن به شرطی که منو به عقد پسر کوچیکشون دربیارن و بشم #خونبس.😞
کسی که حتی به چشم همسر بهم نگاه نمیکرد و فقط عقدم کرد تا زجرکشم کنه..😕
به سال نکشید که سرم هَوو آورد و وادارم کرد...👇😓😭💔
https://eitaa.com/joinchat/349241626C26d8f20839
چه بخت سیاه و شومی👆😔