eitaa logo
اشعار و نکات مذهبی
30 دنبال‌کننده
65 عکس
24 ویدیو
4 فایل
Admin: @MrKhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام نشسته ام بنویسم برای سلطانم به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم نشسته ام بنویسم علی علی جانم چگونه وصف کنم سیدالوصیین را بگویم از سکنات علی کدامین را ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است هزار جان گرامی فدای آن نام است اَلا به ذکر علی قلب من چه آرام است میان جنگ اُحُد یاور نبی بوده وصی حق پیمبر فقط علی بوده اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم علی‌ست شیر دلاور، علی‌ست صفدر هم به راست می زند و چپ، به قلب لشکر هم به جبرئیل امین وحی شد بگو حیدر عجب دلاوری و ناز شست او، حیدر علی همان که به وقت نبرد جنگنده‌ست که ذوالفقار علی تیغ تیز بُرنده‌ست هر آنکه رو به روی حیدر است، بازنده‌ست علی همان که رجزهاش، سخت و کوبنده‌ست ز قدرت ضرباتش چگونه بنْویسم بگو که از غَزواتش چگونه بنویسم میان معرکه حیدر چه با غضب می رفت نقاب می زد و مثل قمر به شب می رفت وَ هر که رو به رویش بود، عقب عقب می رفت به ضربه های علی، سر عجب عجب می رفت اگرچه فاتح پیکار و در تلاطم بود به روی شانه ی او کیسه ای ز گندم بود علی برای یتیمان کوفه چون باباست غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست به روی شانه ی او کوله باری از غمهاست بدون فاطمه، حیدر چه بی کس و تنهاست خلاصه حیدر کرار بود و غمهایش خلاصه غربت بسیار بود و غمهایش… علی میرحیدری
علیه السلام مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي بنده‌ی يا هو [این در] شدم ، بنده‌ی مولا علي عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي جان علي فاطمه ، هستي زهرا علي‌ بنده‌ی بنده نواز ، خاكي بالا نشين وصله ی نعلين او ، نقطه‌ی ثقلِ زمين مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين.. نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي ای دل اگرعاشقی، درپی دلدارباش پشت درِ خانه‌ی، حیدرکرار باش جان بده پای علی، میثم تمار باش خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش دل بکن و دل ببر، از همه الا علی دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست در نجف مرتضي ، قطره‌ی باران طلاست شكر خدا بر سرم ، سايه ی ايوانْ طلاست عزت امروز علي ، عزت فردا علي ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي شيعه ی حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است شكر خدا می‌كند ، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي شاعر: سید پوریا هاشمی
علیه السلام نوشته شده بر عرش خدا با قلم حیدر کرار خدا خلق نموده است جهان را ز غبار قدم حیدر کرار از آنروز که حق بود در عالم شده برپا علم حیدر کرار بود خشم خدا بر لب تیغ دو دم حیدر کرار رضای دل حق از سر لبخند علی باشد و غمگین شود از درد و غم حیدر کرار رسولان اولوالعزم نمک خورده ی جود و کرم حیدر کرار نمایشگه خندق ، هنر و کار کم حیدر کرار و این مرد علی باشد و عالم به کف اوست خدائی شدن عالم هستی هدف اوست همه آبروی اهل سما از شرف اوست بدانید همه مرکز عالم نجف اوست 👈علی کیست؟! که حق نیز بود مدح و سرایش از آن دم که خدا بود علی خلق شد و آل عبایش صفا داده به عالم ز صفایش خدا خلق نموده ست جهان را ز برایش علی کیست؟! که افلاک همه سجده نموده ست به پایش شده حک به روی درب بهشت این سخن از خط خدایش شود داخل آن هر که بود در دل او مهر و ولایش علی عشق ، و دلها همگی معتکف صحن و سرایش خدا باید از او خواند و از مدح و ثنایش من ذره دریدم دل خود را به هوایش مگر بال زنم تا لب ایوان طلایش علی کیست؟! همانی که بهشت است به نامش نشسته چو کبوتر دل زارم لب بامش فتاده ست به دامش علی آنکه خدائی ست مرامش کلامش قعودش و قیامش علی آنکه خدا گفته سلامش علی کیست؟! همان صاحب دلها همانی که خدا داده به او هستی خود را و هستی خدا کیست به جز حضرت زهرا ؟! علی کیست؟ همانی که دهد خاتم شاهانه گدا را همانی که خداوند اجابت کند از واسطه اش حرف و دعا را همانی که به زانو زده در پای خودش ارض و سما را همانی که طرفدار خودش کرده خدا را، حسینش به جهان کرده علم کرب و بلا را همانی که اباالفضل از او درس گرفته ست وفا را همانی که بود غیرت او در نفس زینب کبری علی پاک و زلال است علی چشمه و دریا علی شاه دو دنیا علی صاحب و فرمانده عقبی علی شیر و علی مرد، ندیده ست کسی مثل علی را درست است که هستی خدا حضرت زهراست ولی حیدر کرار بود هستی زهرا علی کیست؟! همان علت ایجاد علی بغض نهان، خانه نشین ، ناله و فریاد علی آب و غذای دم افطار خودش را سه دفعه به فقرا داد علی محسن خود را زمین پا نزده، بهر خدا داد علی با کرمش بر همگان درس سخا داد و حالا منم و دست دل و دامن حیدر من مانده از اینجا و از آنجا من خسته و مضطر خدایا قسمت می دهم از عمق وجودم که با مهر علی خورده گره تارم و پودم همه بود و نبودم کرم کن که دل از حیدر کرار نگیرم کرم کن که به جز او به دلم یار نگیرم کرم کن که به عشق علی و آل شریفش از او خوانم ، از او گویم ، از او دم بزنم تا که بمیرم... شاعر : محمد ناصری
شکر خدا مست می کوثرم شکر خدا فاطمه شد مادرم شکر خدا اهل تولا شدم عاشق ذریه زهرا شدم شکر خدا بر در این خانه ام شکر خدا دل به علی داده ام شکر خدا پیش علی رو زدم دم زعطای و کرم او زدم شکر خدا قلب و دلم با علی ست شکر خدا ذکر لبم یا علی ست نان ونشان گرچه ندارم ولی نوکر و مسکین علیم علی گر که بپرسند گدای که ای ریزه خور خوان عطای که ای نازم و گویم که کنم سروری شکر خدا حیدریم حیدری خاک سراه توام یا علی دشمن بدخواه توام یا علی از قفس غصه رها شد دلم شکر خدا کرب و بلا شد دلم مهر حسین است چراغ شبم شکر خدا سینه زن زینبم شکر خدا گرچه که بی مایه ام با پسر فاطمه همسایه ام شکر خدا مست می او شدم ریزه خور ضامن آهو شدم شکر خدا نرفته ام راه کج ذکر لبم گشته دعای فرج سید مجتبی شجاع
علیه السلام هر کس که به سودای علی سر دارد آخر به چه کس نیاز دیگر دارد جای عجبی نیست به استقبالش دیوار دل کعبه ترک بر دارد در خلوت خود سه روز مهمانش کرد از شدت عشقی که به حیدر دارد بر روی لبش معجزه ی قرآن و .... گلبوسه زلبهای پیمبر دارد فرمود حلال زاده باشد بی شک هر کس به ولایت تو باور دارد با دشمن او بگو رهایم سازد دست از سر و احوال دلم بر دارد ای اهل سقیفه بارتان بر دارید من حیدریم سر به سرم نگذارید عرش و ملکوت وسعت خوان شماست خورشید تلالوئی زچشمان شماست دلتنگ صدایتان شده جبرائیل وابستگی اش به صوت قرآن شماست من هم ز قبیله ی اصیلی هستم کز صبح غدیر خم مسلمان شماست اوجم بدهید این زمین خورده ی تان محتاج به پینه های دستان شماست بابا... دل من مثل یتیم کوفه در حسرت یک تکه ای از نان شماست نعلین و لباس وصله دارت آقا از روی تواضع فراوان شماست ای همدم نا شناس نخلستانها ای غربت محض مرد مردستانها ای رزق زمین و آسمان از کرمت عیسی شده احیا ز مسیحای دو دستت آنقدر که چشمای تو خونگرمند گشتم بخدا شهید ابروی خمت با یک نگهت پر از اجابت کردی هر کس که دعا کرد به زیر علمت ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت بر روی لب تمام ایرانیها این بیت شده اذن دخول حرمت مرغ دل من چه خوش هوایی دارد ایوان نجف عجب صفایی دارد ای راه سعادت ای امیر دلخواه ای بر همه ی علوم عالم آگاه تنها تو به اندازه ی زهرا بودی زین رو تو شدی برای بانو همراه در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت لا حول ولا قوه الا با الله رو بند بزن که چشم زخمت نزنند تا آمدنت نشسته ام چشم به راه ای فاتح خیبر و حنین و خندق پشت تو شکسته از بلایی جانکاه احساس غریبی مکن امشب با ما ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه وقتی که لحد به روی زهرا می چید تشیع جنازه ی خودش را می دید شاعر : هاشم طوسی
علیه السلام آهن از برق نگاه تو شود نرم علی کوه زیر قدمت خاک شد از شرم علی جای دارد که دم دیدن رزم تو خدا صد و ده بار زند داد دمت گرم علی
علیه السلام شاعر: مولای ما نمونه ي دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته است توهین نمی کنم به کسی در غزل ولی هر کس کمی محبت حیدر نداشته است حود را برای شعله مهیا کند که او حق را به چشم دیده و باور نداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیمبر نداشته است سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود شهری که جز علی، در دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان، در نداشته است یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرِِییل واژه ي بهتر نداشته است چون روز روشن است که در جهل گمشده است هر کس که ختم نادعلی، بر نداشته است این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که نیست برابر نداشته است
علیه السلام اوصاف "علی" (ع) به گفتگو ممكن نیست گنجایش بحر در سبو ممكن نیست ماندم كه "علی" (ع) را به چه تشبیه كنم تشبیه "علی"(ع) جز به "علی"(ع) ممكن نیست...
علیه السلام آدم ، ندیده عاشق دلبر نمیشود کشتی بدون آب ، شناور نمیشود دلبر زیاد بوده و امّا در این میان هر دلبری که "حضرت حیدر" نمیشود..
علیه الساام عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: «حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ -علیهما السلام- هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْ‌ءٌ؟ فَقَالَ: یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ -علیه‌السلام- مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَهٍ». عبد اللَّه‌بن‌بکیر با امام صادق (ع) گفتگو می‌کرد. در ضمن گزارش این گفتگوی طولانی آمده است که راوى مى‌گوید: محضر امام (ع) عرض کردم: اى پسر رسول خدا (ص) اگر قبر حضرت حسین‌بن‌على (ع) را نبش کنند، در قبر به چیزى برخورد مى‌کنند؟ حضرت در جواب فرمودند: «چه سؤال بزرگى کردى، حضرت حسین (ع) با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا (ص) بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهره‌مند مى‌شوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مى‌کند: «یا ربّ أنجز لی ما وعدتنى (آنچه را به من وعده دادى روانما)» و آن حضرت به زوار خود نگریسته و به آن‌ها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان است، آگاه‌تر از خودشان به فرزندانشان است و نیز آن جناب به گریه‌کننده‌گانش نظر فرموده و براى آن‌ها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان درخواست استغفار براى ایشان مى‌کنند و خطاب به کسانى که برایشان گریه مى‌کنند، مى‌فرمایند: اى کسى که گریه مى‌کنى اگر بدانى خداوند چه [پاداشی] برایت آماده نموده، مسلما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مى‌گردد و قطعا خدای تعالی تمام گناهان و لغزش‌های تو را به‌واسطه این اشکى که ریخته‌‌اى مى‌‌آمرزد.»
علیه السلام علیه السلام قال الرضا (ع): «إن المحرم‌ شهر کان أهل الجاهلیه یحرمون فیه القتال فاستحلت فیه دماؤنا و هتک فیه حرمتنا و سبی فیه ذرارینا و نساؤنا و أضرمت النیران فی مضاربنا و انتهب ما فیها من ثقلنا و لم ترع لرسول الله حرمه فی أمرنا. إن یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزیزنا بأرض کرب و بلاء و أورثتنا [یا أرض کرب و بلاء أورثتنا] الکرب [و] البلاء إلى یوم الانقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فإن البکاء یحط الذنوب العظام. ثم قال (ع): کان أبی -علیه‌السلام- إذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکئابه تغلب علیه حتى یمضی منه عشره أیام فإذا کان یوم‌ العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه و یقول هو الیوم الذی قتل فیه الحسین (ع)» امام علی‌بن‌موسی الرضا (ع) فرمودند: «محرم ماهى بود که اهل جاهلیت نبرد را در آن حرام مى‌دانستند، اما خون‌های ما در این ماه حلال شد، احترام ما از بین رفت، فرزندان و زنان ما اسیر شدند، خیمه‌‌هاى ما طعمه آتش قرار گرفتند و آن‌چه در آن بود چپاول شد، احترامی که ما برای پیامبر خدا داشتیم، مراعات نشد. حقا روز شهادت امام حسین (ع) پلک چشمان ما را زخمی و مجروح کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و گرفتارى و بلا به ما دچار ساخت، گریه‌کنندگان باید تا روز قیامت بر مانند حسین بگریند، این گریه گناهان بزرگ را بریزد.» سپس فرمودند: «شیوه پدرم چنین بود که هنگامی که محرم می‌شد، خندان دیده نمی‌شدند و تا روز عاشورا اندوه بر ایشان غالب بود و روز عاشورا روز مصیبت و حزن و گریه‌ ایشان بود و می‌فرمودند: در این روز حسین کشته شد».