#امام_حسین علیه السلام
#امام_باقر علیه السلام (#شهادت_امام_باقر علیه السلام)
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
شاعر : #قاسم_نعمتی
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
👈از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
👈دنبال عمه هام دویدم به کودکی
👈آن شب که در مقابل من عمه را زدند
👈فریاد الفرار شنیدم به کودکی
👈عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
👈من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
👈آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
👈چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
👈در مجلس شراب که شخصیتم شکست
👈من آستین صبر جویدم به کودکی
#امام_حسین علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
شاعر: #مصطفی_متولّی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خستهای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینهای به قدمت تاریخ کفر، داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها به روی دست، و کِل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصهها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
👈بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتشفشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پارهپاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#امام_حسین علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
شاعر: #روح_الله_قناتیان
شکوهی در میان دختران داشت
سری بالاتر از هفت آسمان داشت
اگر چه سن و سالش غنچه می زد
ولی گل بود و قلبی مهربان داشت
میان هق هق و لالایی و اشک
دو تا چشم سیاه روضه خوان داشت
نه یار و یاوری نه هم زبانی
نه هم بازی میان کودکان داشت
سر بازار شام و کوچه هایش
نه از سیلی نه از طعنه امان داشت
👈(از آن شب که ز روی ناقه افتاد
👈شبانه روز درد استخوان داشت)
👈دقیقاً شکل زهرا راه می رفت
👈(دقیقا مثل او قدی کمان داشت)
سه سالش بود درد استخوان داشت
به جای زینت مو یا گل سر
فقط خون لخته ای بر گیسوان داشت
نشسته خار خشکی در کف پاش
نشان کعب نی بر بازوان داشت
به لطف آن همه مهمان نوازی
کبودی روی برگ زعفران داشت
همین که لب ز لب برداشت دق کرد
ز بس لب جای چوب خیزران داشت
تنی ترد و شکسته مثل شیشه
که یک خط در میانش ارغوان داشت
بنفش و زرد، نیلی، ارغوانی
خرابه نیمه شب رنگین کمان داشت
زن غساله رویش آب می ریخت
و آیه آیه کوثر بر زبان داشت
#امام_حسین علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
شاعر: #قاسم_نعمتی
👈دختر اگر یتیم شود پیر می شود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
هم سن و سال ها همه او را نشان دهند
دل نازک است دختر و دل گیر می شود
باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام
این شهر با صدایش چه تسخیر می شود
فریادهای یا ابتایش چو فاطمه
در سرزمین کفر چو تکبیر می شود
وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد
هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود
اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود
هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد
این جاست روضه صاحب تصویر می شود
دشمن به او نگاه خریدار می کند
خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود
فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست
بیهوده نیست این همه تکفیر می شود
دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر می شود
#امام_حسین علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#خرابه_شام
شاعر: #مجتبی_عسکری
زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی
درآمدی به دیدنم اما خوش آمدی
این شهر بارقیه ی تو قهر کرده است
هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی
سرمای این خرابه فراموشمان شده
دلگرمی خرابه نشینها خوش آمدی
ای کشتی شکسته ی زخمی و سوخته
با این طبق به دامن دریا خوش آمدی
👈خیلی شدم شبیه به مادربزرگ خویش
👈حالا برای دیدن زهرا خوش آمدی
رگهای گردنت چقدر نامرتبند
با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی
لکنت زبان گرفته ام از ترس حرمله
با بابا ب بابا با بابا ب با خوش آمدی
#امام_حسین علیه الساام #حدیث
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: «حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ -علیهما السلام- هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْءٌ؟ فَقَالَ: یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ -علیهالسلام- مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَهٍ».
عبد اللَّهبنبکیر با امام صادق (ع) گفتگو میکرد. در ضمن گزارش این گفتگوی طولانی آمده است که راوى مىگوید: محضر امام (ع) عرض کردم: اى پسر رسول خدا (ص) اگر قبر حضرت حسینبنعلى (ع) را نبش کنند، در قبر به چیزى برخورد مىکنند؟ حضرت در جواب فرمودند: «چه سؤال بزرگى کردى، حضرت حسین (ع) با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا (ص) بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهرهمند مىشوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مىکند: «یا ربّ أنجز لی ما وعدتنى (آنچه را به من وعده دادى روانما)» و آن حضرت به زوار خود نگریسته و به آنها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان است، آگاهتر از خودشان به فرزندانشان است و نیز آن جناب به گریهکنندهگانش نظر فرموده و براى آنها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان درخواست استغفار براى ایشان مىکنند و خطاب به کسانى که برایشان گریه مىکنند، مىفرمایند: اى کسى که گریه مىکنى اگر بدانى خداوند چه [پاداشی] برایت آماده نموده، مسلما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مىگردد و قطعا خدای تعالی تمام گناهان و لغزشهای تو را بهواسطه این اشکى که ریختهاى مىآمرزد.»
#امام_رضا علیه السلام #امام_حسین علیه السلام #حدیث #محرم
قال الرضا (ع): «إن المحرم شهر کان أهل الجاهلیه یحرمون فیه القتال فاستحلت فیه دماؤنا و هتک فیه حرمتنا و سبی فیه ذرارینا و نساؤنا و أضرمت النیران فی مضاربنا و انتهب ما فیها من ثقلنا و لم ترع لرسول الله حرمه فی أمرنا. إن یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزیزنا بأرض کرب و بلاء و أورثتنا [یا أرض کرب و بلاء أورثتنا] الکرب [و] البلاء إلى یوم الانقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فإن البکاء یحط الذنوب العظام. ثم قال (ع): کان أبی -علیهالسلام- إذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکئابه تغلب علیه حتى یمضی منه عشره أیام فإذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه و یقول هو الیوم الذی قتل فیه الحسین (ع)»
امام علیبنموسی الرضا (ع) فرمودند: «محرم ماهى بود که اهل جاهلیت نبرد را در آن حرام مىدانستند، اما خونهای ما در این ماه حلال شد، احترام ما از بین رفت، فرزندان و زنان ما اسیر شدند، خیمههاى ما طعمه آتش قرار گرفتند و آنچه در آن بود چپاول شد، احترامی که ما برای پیامبر خدا داشتیم، مراعات نشد. حقا روز شهادت امام حسین (ع) پلک چشمان ما را زخمی و مجروح کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و گرفتارى و بلا به ما دچار ساخت، گریهکنندگان باید تا روز قیامت بر مانند حسین بگریند، این گریه گناهان بزرگ را بریزد.» سپس فرمودند: «شیوه پدرم چنین بود که هنگامی که محرم میشد، خندان دیده نمیشدند و تا روز عاشورا اندوه بر ایشان غالب بود و روز عاشورا روز مصیبت و حزن و گریه ایشان بود و میفرمودند: در این روز حسین کشته شد».
#امام_حسین علیه السلام
#شام #مجلس_یزید لعنت الله علیه
شاعر: #مصطفی_متولّی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خستهای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینهای به قدمت تاریخ کفر، داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها به روی دست، و کِل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصهها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتشفشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پارهپاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#امام_حسین (علیه السلام)
#کربلا (#سفر_عتبات)
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هر بلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سر بریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟!
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سر بابا دیده
🔹نقل و انتشار بدون ذکر منبع 👈 کاملا آزاد 👉 و بلا اشکال است🔹
@ashaarnokatmazhabi 👈 عضویت
#امام_حسین علیه السلام
این طرف بین عبا اکبر تو افتاده
آن طرف ساقی آب آور تو افتاده
زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت
ته گودال چرا پیکر تو افتاده.
کاش می مردم و اینگونه نمی دیدم که
همه اعضای تو دور و بر تو افتاده
جلوی پای تو باید سر من می افتاد
جلوی پای من اما سر تو افتاده
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
چقَدَر سنگ به دور و بر تو افتاده
می خورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگ هایی که روی پیکر تو افتاده
بین میدان متحیر شدنت را دیده
جلوی خیمه اگر همسر تو افتاده
طعنه ی قاتل تو قاتل احساسم شد
گفت زیر لگدم دلبر تو افتاده
گُر گرفت آتش دامان غزال حرمت
گرگ از بس که پی دختر تو افتاده
🔹نقل و انتشار بدون ذکر منبع 👈 کاملا آزاد 👉 و بلا اشکال است🔹
@ashaarnokatmazhabi 👈 عضویت
#امام_حسین علیه السلام
#محمود_کریمی
◀ای بال و پرم ای تاج سرم
◀تو رفتی حسین ریختن تو حرم
بچه هاتو فراری دادم تو بیابون
یه چِشَم اشک یه چِشَم خون
بعد تو شد حرمت بی سر و سامون
وای ناله میزنم ای وای مادرم
ای وای معجرم ای وای از حرم
ای حسینم ای حسینم
****
ریختن دشمنا دور پیکرت
بازی میکنه خولی با سرت
شمر میگرده با سرت پیش نگامون
یه چِشَم اشک یه چِشَم خون
قاتل از تو مقتلت اومده بیرون
یه چِشَم اشک یه چِشَم خون
وای تو آتیش و دود نیلی و کبود
بی تو مَحرَمی دور ما نبود
ای حسینم ای حسینم
****
تو گودالی و عریانه تنت
مادر دوخته بود پس کو پیرهنت
من پی نیزه دویدم مو پریشون
یه چِشَم اشک یه چِشَم خون
میزنن زینبو تو شام غریبون
یه چِشَم اشک یه چِشَم خون
وای شد وقت اذان میخنده سنان
مارو میزدن زجر و ساربان
ای حسینم ای حسینم
🔹نقل و انتشار بدون ذکر منبع 👈 کاملا آزاد 👉 و بلا اشکال است🔹
@ashaarnokatmazhabi 👈 عضویت
#امام_حسین علیه السلام
#محمود_کریمی
ته گودال که جای پسر زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سُم مرکبها نیست
پیروهن از تنِ بی سر شده درآوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید به گیسوی پریشان کشتند
نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غُلغُله ی صبح قیامت کردی
از لب خشک تو آن روز حکایت میکرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند کجا
عشق کی این همه را بردی و غارت کردی
چیست در تو همه امروز تو را میبینند
ای سرِ بی سر و سرور چه قیامت کردی
🔹نقل و انتشار بدون ذکر منبع 👈 کاملا آزاد 👉 و بلا اشکال است🔹
@ashaarnokatmazhabi 👈 عضویت