eitaa logo
اشعار و نکات مذهبی
29 دنبال‌کننده
65 عکس
24 ویدیو
4 فایل
Admin: @MrKhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
شـامیان کاش شود باورتان       کـه منـم زادۀ پیغمبــرتـــان به چه تقصیر مرا سنگ زدند     زن و مرد و پسر و دخترتان من که در سلسله بسته پایم پـســـر فـــــاطمـــۀ زهــــرایــم مـا عـزادار و شما خورسندید       بـه ستمکاری خود پابندید من نگویم که به ما گریه کنید     به عزادار چرا می‌خندید؟! نه عجب گر به سرم زخم زدید بـه خـدا بـر جگــرم زخــم زدید عــوض آنکـه کنیـد اکـرامم       سنگ بر فرق زدید از بامم گیرم از بام مرا سنگ زدید     از چـه دادید دگر دشنامم نسـب و نـــام مــــرا می‌دانید پس چرا خارجی‌ام می‌خوانید اینقدر چنگ و نی و دف نزنید       پیش ناموس خدا صف نزنید تسلیت گـر کـه نگویید بـه ما     دور رأس شهـدا کــف نزنید شعلـه‌ام بر شرر تب نزنید اینقدر سنگ به زینب نزنید زخـم بــر روح و روانم نـزنید       اینچنین شعله به جانم نزنید اگر آتش به سرم می‌ریزید     لااقـــل زخــــم زبــــانم نزنید خنده بر اشک ستمدیده خطاست رقـص پـــای ســـر ببریده خطاست ننگتـان باد همانا پستید       دشمـن آل پیمـبـــر هستیــد که به شکرانه قتل پدرم     شهر خودرا همه آزین بستید این همه چنگ و نی و رقص چرا مـــادر ای کـــاش نمــی‌زاد مــرا دشمـن عتــرت خیــــرالبشرید       کـم به ناموس الهی نگرید این سرانی که سر نی زده‌اید     به سوی محمل زینب نبرید عصمـت‌الله کجـا شـام کجا دخت وحی و نگه عام کجا به خود آیید خدا را نگرید       پـرده از حرمت قرآن ندرید سـر بـــازار مـرا گر بردید     به سوی قوم یهودم نبرید این یهودان همگی برآنند داد خیبر ز علی بستانند با زن و کودک ما جنگ کنید       غــل و زنجیـر مـرا تنگ کنید پیشبـاز همـه بـا سنگ آیید     رخم از خون جبین رنگ کنید مثـل بابا ز تنـم سـر ببرید به سوی بزم شرابم نبرید علیه‌السلام علیه‌السلام
شامیان غربت مارا همه جا جار زدند خنده بر بی کسی عترت اطهار زدند پای راس شهدا هلهله بر پا کردند تازیانه به اسیران گرفتار زدند 👈چقدر دور و بر محمل ما رقصیدند (چقدر دور و بر عمه ما رقصیدند) 👈ساز با ناله طفلان عزادار زدند زخم شمیشر کشنده است و، دوایی دارد بی دوا زخم زبان است که بسیار زدند طفل را پای دویدن چو بزرگان نبود هر که افتاد عقب از قافله ،هر بار ،زدند شاخه گل که نکردند نثار مهمان سنگها بر سر ما از در و دیوار زدند خوبی سنگ همین است ، نمیسوزاند آتش از بام به فرق من بیمار زدند سر بابا به سلامت سر من سوخت، ولی سر بابای مرا زودتر اینگار زدند 👈بی جهت نیست می افتد سر عباس از نی 👈عمه ام را جلوی چشم علمدار زدند 👈گر نبودند به کوچه بزنند فاطمه را 👈در عوض فاطمه ها را سر بازار زدند (گر نبودند مدینه بزنند فاطمه را عوضش فاطمه ها را سر بازار زدند) یاعلی زینبت افتاد عبای تو کجاست دخترت را بنگر در بر انظار زدند بیشتر از همه قافله بیچاره رباب.... سر طفلش به روی نیزه چه دشوار زدند
علیه السلام لعنت الله علیه شاعر: وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته‌ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه‌ای به قدمت تاریخ کفر، داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف‌‌ها به روی دست، و کِل می‌کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه‌ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین آتش‌فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره‌پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید