eitaa logo
🇮🇷کانال عاشقان چهارده معصوم علیهم السلام🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
372 فایل
🌺برای بهره‌مندی از پیامبر ص و سایر ائمه(علیهم السلام) نیز باید از واسطه‌ی فیض الهی بهره‌مند گشت و از دریچه‌ی وجود حجت زمان از انوار سایر معصومین(علیهم السلام) بهره مند شد.تمام سعادت و شقاوت انسان درگرو معرفت امام زمان عج الله است‌🌼 @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️✨ ✨ 🔶مهـــــــــدی جانم 💕صدا ڪردنت سخــــت نیست من سختش ڪردہ ام ⚜️ادْعوُكَ يا سَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه ❤️مي‌خوانمـــــت آقاے من اما با زبانـــــے كہ گناه لالش كرده... 🌺اللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🌹 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌼🍂🌷🍁🌺🌹🍂🌻🍃🕊 🌹🍁🌺 🌷🍃 🌻 💎 ، ابوعمرو عثمان بن سعيد 💢نایب اوَل امام زمان(عج), در منطقه نظامی سکنی داشت. ⭕️ او را سَمّان (روغن‌فروش) نيز می‌خواندند؛ چون برای سرپوش نهادن بر کار اصلی خود، روغن خريد و فروش می‌کرد. هنگامی که شيعيان، آنچه از مال و ثروت خويش بر ايشان واجب بود، برای امام حسن عسکری(ع) می‌آوردند، ابوعمرو آنها را از روی تقيه و ترس در خيک‌های روغن می‌گذاشت و نزد امام می‌برد. 💠 امام هادی(ع) درباره او می‌فرمايد: «اين ابوعمرو، مورد اعتماد و امين است. آنچه به شما می‌گويد، از جانب من می‌گويد و آنچه به شما می‌دهد، از جانب من می‌دهد.» 🔸 ، همان کسی بود که هنگام غسل دادن پيکر پاک امام يازدهم حاضر بود و مأموريت داشت کار کفن و حنوط کردن و خاک‌سپاری آن امام را انجام دهد. 🔹 شيخ طوسی می‌نويسد: توقيعات صاحب‌الامر(عج) به دست عثمان بن سعيد و پسرش، محمَد، به شيعيان و ياران خاص پدر آن حضرت می‌رسيد. اين توقيعات حاوی امر و نهی و پاسخ به مسائل و به همان خطی بود که در زمان امام حسن عسکری(ع) نوشته می‌شد. ازاين‌رو، شيعه همواره بر عدالت اين پدر و پسر تأکيد داشته است... 📚 برگرفته از کتاب , ج 1: »؛ اثر 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴#حکمت شماره168 شرح و تفسیر در کانال 👇 🌸🍂🌺🍁🌼🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊 🌴 : صبر و دوراندیشی 📕پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 6، ص: 450-441 🌟و مِنْ كَلَامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ بعد ما بويع بالخلافة. و قد قال له قوم من الصحابة: لو عاقبت قوماً ممن أجلب على عثمان؟ فقال عليه السلام:... 🔷از سخنان امام عليه السلام است كه پس از بيعت با آن حضرت گروهى از يارانش پيشنهاد كردند خوب است كسانى را كه بر عثمان شوريدند كيفر مى كرديد. امام عليه السلام در پاسخ آن ها خطبه زير را ايراد كرد. ✅خطبه در يك نگاه:همان گونه كه ذكر شد، جمعى پس از بيعت با امام عليه السلام در امر خلافت از آن حضرت خواستند كسانى را كه بر ضد عثمان شوريده بودند و او را كشتند مجازات كند؛ ولى حضرت با توضيحات روشنى آن ها را قانع ساخت كه اكنون زمان اين كار نيست؛ زيرا آن ها كاملًا منسجم اند و گروه زيادى با آن ها هم صدا شده اند و هر كس بر خلاف آنان اقدام كند، در برابر او مى ايستند و از هيچ كارى ابا ندارند. 📘علل تأخير در مجازات قاتلان عثمان: 🔸اين خطبه، پاسخى است براى ايرادى که گروهى از صحابه و ياران آن حضرت مطرح مى ساختند و آن، اين که چرا امام(عليه السلام) درباره مجازات قاتلان عثمان، اقدام نمى کند؟ امام(عليه السلام) ضمن يک تحليل بسيار دقيق و حساب شده، مطلب را موشکافى کرده و به آن ها پاسخ مى گويد. نخست مى فرمايد: «برادران من! از آن چه شما مى دانيد من بى اطلاع نيستم ; ولى چگونه مى توانم (در شرايط فعلى) قدرت بر اين کار را به دست آورم؟» (يَا إِخْوَتَاهُ! إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لکِنْ کَيْفَ لِي بِقُوَّة). 🔹بسيار مى شود که ايرادکنندگان بر پيشوايان دين، تصورشان اين است که به نکته تازه اى دست يافته اند که اگر رعايت بشود به مصلحت جامعه اسلامى است. آن ها در واقع مو را مى بينند و از پيچش آن غافلند! به ابرو نگاه مى کنند و از اشارت هاى آن بى خبرند و از مسايل پيچيده و پشت پرده آگاهى ندارند! لذا امام(عليه السلام) به دنبال اين سخن، شرايط اجتماعى آن روز را براى آن ها تشريح مى کند تا روشن شود که پيشنهادشان در آن شرايط، عملى نيست. مى فرمايد: «آنان (کسانى که بر عثمان شوريدند) همچنان بر قدرت و شوکت خويش باقى اند و (در حال حاضر) بر ما مسلّط اند و ما بر آن ها سلطه اى نداريم» (وَالْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ(1) عَلَى حَدِّ شَوْکَتِهِمْ، يَمْلِکُونَنَا وَ لاَ نَمْلِکُهُمْ!). چگونه مى توان در آغاز امر خلافت در برابر يک گروه متشکل و منسجم و خشمگين ايستاد؟! جز اين که خون هاى زيادى ريخته شود، نتيجه اى به بار نخواهد آمد! شاهد اين گفتار امام(عليه السلام) روايتى است که بعضى از شارحان نهج البلاغه نقل کرده اند که امام(عليه السلام) (در آغاز کار خود) مردم را جمع کرد و اندرز داد; سپس فرمود: «لتقم قتله عثمان» قاتلان عثمان بپا خيزند. در اين هنگام همه حاضران جز افراد کمى به پا خاستند.(2) 🔶سپس امام(عليه السلام) به نکته ديگرى اشاره مى کند و مى فرمايد: «اين ها جمعيّتى هستند که بردگان شما نيز با جوش و خروش به آنان پيوسته اند و اعراب باديه نشين نيز به آن ها ملحق شده اند (اضافه بر اين، آن ها يک دشمن خارجى نيستند; بلکه) در ميان شما قرار دارند و هر بلايى را که بخواهند مى توانند بر سر شما بياورند» (وَ هَاهُمْ هؤُلاَءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُکُمْ، وَالْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُکُمْ، وَ هُمْ خِلاَلَکُمْ يَسُومُونَکُمْ(3) مَا شَاؤُوا). از اين تعبيرات به خوبى استفاده مى شود که شورش بر ضد عثمان بسيار ريشه دار بود و مخصوصاً گروه هاى محروم اجتماع با تمام قدرت در آن شرکت داشتند. امام(عليه السلام) پس از ذکر اين سخن مى افزايد: «آيا با اين حال شما قدرتى بر اجراى خواسته هاى خود داريد؟» (وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَة عَلَى شَيْء تُرِيدُونَهُ!). 🔹اشاره به اين که در شرايط فعلى نه شما مى توانيد دست به چنين برنامه اى بزنيد و نه من. سپس براى تأکيد اين مطلب، امام(عليه السلام) تحليل ديگرى ارائه مى فرمايد: «اين کار (کار شورشيان در برابر عثمان) کار دوران جاهليّت بود و اين گروه پشتيبان هايى دارند» (إِنَّ هذَا الاَْمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّة، وَ إِنَّ لِهوُلاَءِ الْقَوْمِ مَادَّةً) 👇👇👇 🌸🍂🌺🍁🌼🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊 🌴 : صبر و دوراندیشی 🔶اشاره به اين که اگر بنا بود عثمان براى تصرف هاى نادرست در بيت المال و سپردن مقامات حسّاس کشور اسلامى به نااهلان از اقوام و خويشان خود محاکمه شود بايد از طريق صحيح شرعى و نزد قضات عادل اين کار انجام گيرد; ولى نتيجه شورش هاى حساب نشده، هر چه باشد، شبيه حرکت هاى دورانِ جاهليّت است و با جمله «ان لهؤلاء القوم مادّة» همان حقيقتى را که در عبارات گذشته ذکر شد، بيان مى فرمايد که اين گروه، تنها نيستند; بردگان، اعراب بيابانى و جمعى از سياست بازان حرفه اى که در انتظار رسيدن مقاماتى اند آن ها را تقويت مى کنند; بنابراين درگير شدن با آن ها مصلحت نيست. و از آن مهم تر اين که معاويه، هنگامى که به قدرت رسيد و سال ها از اين ماجرا گذشته بود و اساساً تمام قدرت خود را به بهانه خونخواهى عثمان به چنگ آورده بود، جرأت نکرد قاتلان عثمان را محاکمه کند و گروهى را که در قتل او شرکت داشتند شناسايى نمايد ; بلکه هنگامى که معاويه (بعد از شهادت على(عليه السلام) و تسلّط بر اوضاع) وارد مدينه شد به خانه عثمان رفت. دختر عثمان که عايشه نام داشت فرياد کشيد و گريه کرد و صدا زد: پدرجان! کجايى؟ (و منظورش انتقام خون عثمان از قاتلان بود) معاويه گفت: دختر برادرم! مردم تسليم ما شدند و ما هم به آن ها امان داديم. ما نوعى بردبارى ـ که زير آن خشم نهفته است ـ در برابر آن ها اظهار داشتيم. آنان هم تسليمى ـ که زير آن کينه نهفته است ـ اظهار داشتند و هر يک شمشير خود را همراه دارند; اگر ما پيمان آن ها را بشکنيم، آن ها نيز پيمان ما را خواهند شکست و نمى دانيم پايانش به نفع ماست يا زيان ما! (بهتر اين است که سکوت کنيم و خلافت ما متزلزل نشود) تو دختر عموى خليفه باشى بهتر از اين است که يک زن عادى باشى!(11) (اشاره به اين که وقتى خلافت من بر باد رود، تو هم يک فرد عادى بيش نخواهى بود). 2 ـ ايراد عمده کار شورشيان: بى شک، شورشى که بر ضدّ عثمان به پا شد، بسيار ريشه دار بود; زيرا طرفداران عثمان و بستگان و ياران او ـ در ميان مردم مدينه کم نبودند ـ نتوانستند در برابر آن بايستند و گروه مهاجران و انصار، غالباً تماشاچى اين صحنه بودند. دليل آن هم روشن است; زيرا کمتر کسى بود که از حکومت عثمان، دل خوشى داشته باشد; جز همان گروه خويشاوندان و اطرافيان او که بر مقامات و بيت المال چنگ انداخته بودند و به يغما مى بردند. هر محقّق بى طرفى کارهاى دوران خلافت عثمان را غير قابل توجيه مى داند; به همين دليل، شايسته بود قبل از آنى که شورشى از قشرهاى پايين برخيزد، بزرگان صحابه از مهاجرين و انصار، او را به محاکمه دعوت مى کردند تا کار به دست توده مردم نيفتد. بنابراين، ايراد عمده کار شورشيان اين است که خارج از محور قوانين قضايى اسلام، به طور خودسرانه عمل کردند و همان گونه که گفتيم مى بايست محاکمه به دست بزرگان صحابه انجام مى شد و اگر اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه يادشده مى فرمايد: «اگر اوضاع آرام شود، من متخلّفان را کيفر خواهم داد» به جهت همين موضوع است; همان گونه که آن حضرت در مدّت محاصره عثمان، براى خاموش کردن اين آتش، تلاش و کوشش فراوانى کرد و فرزندانش حسن و حسين را براى اين کار فرستاد. بنابراين، جوابى که حضرت در اين خطبه بيان فرموده، حساب شده و هماهنگ با قوانين قضايى اسلام است.(12) 📚پی نوشت:1.«مجلبون» از ماده «جلب» (بر وزن جنگ) در اصل به معناى سوق دادن و به پيش راندن است و به افرادى که به آسانى تغيير موضع مى دهند. «جلب» (بر وزن غضب) مى گويند «جلب» و «اجلاب» به معناى جمع کردن و گردآورى نمودن آمده است و «مجلبون» در اين جا اشاره به شورشيانى است که مردم را براى مخالفت با عثمان جمع کرده بودند. 2. منهاج البراعه، جلد 10، صفحه 102. اين حديث را مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 31 بحارالانوار، صفحه 503 نقل کرده است. 3. «يسومونکم» از ماده «سوم» (بر وزن قوم) به معناى جستجو کردن و دنبال چيزى رفتن و نيز به معناى تحميل کردن کارى بر ديگران آمده است. 4. «يهدأ» از ماده «هُدوء» به معناى آرام گرفتن است. 5. «مسمحة» ازماده «سماح» و «سماحة» به معناى سهولت و آسانى و گاه به معناى سخاوت و بخشش و يا موافقت کردن است و در اين جا به معناى اوّل به کار رفته است. 6. «تضعضع» از ماده «ضَعْضَعَة» به معناى کوبيدن و ويران کردن و ناتوان نمودن است. 7. «مُنّة» به معناى قوت است. 8. پيام امام اميرمؤمنان، جلد 1، صفحه 435. 9. «کىّ» (بر وزن حىّ) به معناى داغ کردن و سوزاندن بدن انسان يا حيوانى به وسيله آهن داغ و مانند آن است. 10. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار مى فرمايد: «در بيش تر نسخه ها «آخر الداء الکىّ» نقل شده ; به اين معنا که پايان دردهاى سخت، داغ کردن و سوزاندن است) ولى اين معنا بسيار بعيد به نظر مى رسد (بحارالانوار، جلد 31، صفحه 503). 11. عقد الفريد، جلد 5، صفحه 113.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹جانــے و دلــے اے دڸ و جانــــم همہ ٺــــــو... نشد یڪـــ لحظہ از یادٺ جدا دڸ زهــــے دڸ آفــــریڹ دڸ مــــرحبا دڸ زیــــــــــــــر پـــــــــــرتــــــــــوش دمــــــــــ جـــــــــــــــــان بخـــــــــــش یـــــــــــــافـــــــــــت روحـــــــــ اللــــــــــه نفــــــــــــــســــــــــــ عـــــــــــالـــــــــــم عــــــــــــمیق السَّلامُ عَلَیْڪ یٰا مُعینَ الضُّعَفاء "ﺍَﻟﺴَّﻼ‌ﻡ ﻋَﻠَﯿْڪ ﯾﺎ ﻋَﻠے ﺍﺑْڹ ﻣﻮﺳَے ﺍﻟْﺮﺿﺎ(؏)"🌹❣️ #یا_امام_رضا_جانم💚 🕊اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ❣️ #ساعت_هــــــــشــــــت_به_وقــــــــت_امام_رضــــا 🌸🍂🌺🍁🌼🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ : درک امام زمان عج با خواندن این سوره ها .. 🎙 استاد رفیعی 🌸🍂🌺🍁🌼🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
⚖️ ⚖️ 💬ابن‌عباس مي‌گويد: روزي عمر در زمان خلافتش براي اداي فريضه صبح به مسجد آمد ديد كسي در محراب خوابيده است، عمر به غلام خود گفت: او را براي نماز خواندن بيدار كن، غلام پيش رفت، ديد لباس زنانه به تن دارد، تصور كرد زني از انصار است او را حركت داد، ولي حركت نكرد، معلوم شد مردي است در لباس زنان كه سرش بريده شده است.عمر دستور داد كشته را در گوشه‌اي از مسجد قرار دهند و نماز صبح به جاي آورد، پس از نماز به حضرت امير عليه‌السلام عرضه داشت: نظرتان در اين قضيه چيست؟آن حضرت فرمود: بگو كشته را دفن كنند و منتظر باش تا كودكي را در همين محراب ببيني. عمر گفت: از كجا مي‌گويي؟علي عليه‌السلام: برادر و حبيبم رسول خدا صلي الله عليه و آله مرا از اين ماجرا خبر داده است. و چون نه ماه گذشت روزي عمر براي نماز صبح وارد مسجد شد، ناگهان صداي گريه طفلي به گوشش رسيد. گفت: راست گفته خدا و رسول خدا و پسر عم رسول خدا، و آنگاه به غلام خود گفت: نوزاد را از ميان محراب بردارد و پس از اداي نماز، طفل را آورد و در پيش روي حضرت علي عليه‌السلام گذاشت. اميرالمومنين فرمود: دايه‌اي از انصار پيدا كنند تا از طفل نگهداري نمايند. تولد كودك در ماه محرم بود و به غلام عمر فرمود: دايه طفل را پس از نه ماه در روز عيد فطر بياوريد. 🔸دايه طفل را در موقع مقرر، دايه طفل را در موقع مقرر، نزد حضرت امير عليه‌السلام آورد، حضرت به او فرمود: كودك را در محل نماز عيد ببر و بنگر هر زني را كه كودك را از تو گرفت و صورتش را بوسيد و به وي گفت: اي ستمديده، فرزند زن ستمديده! و اي فرزند مرد ستمگر! او را بگير و به نزد من بياور! 🔹دايه، طفل را در آن جا برد، ديد زني از پشت سر او را صدا مي‌زند و مي‌گويد: تو را به حق محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله اندكي توقف كن! دايه ايستاد آن زن رسيد و طفل را از او گرفت و صورتش را بوسيد و به او گفت: اي مظلوم، فرزند مظلومه! و اي فرزند مرد ظالم! چقدر به كودك مرده من شباهت داري، و آن زن بسيار زيبا بود، و هنگامي كه طفل را به دايه رد كرد و خواست برود، دايه دامنش را چسبيد.زن گفت: مرا رها كن! دايه گفت: تو را رها نمي‌كنم تا به نزد علي بن ابيطالب ببرم، زن مضطرب شد و گفت: علي مرا در ميان مردم رسوا مي‌كند و اگر چنين كني در روز قيامت با تو مخاصمه خواهم كرد، دايه حرفش را گوش نكرد و خواست او را ببرد در اين موقع زن به دايه گفت: مرا رها كن تو را به خانه مي‌برم و دو برد يمني و يك حله صنعايي و سيصد درهم هجري به تو مي‌دهم، دايه قبول كرد و با زن به خانه رفت، و اموال را گرفت، آنگاه به دايه گفت: اگر طفل را در روز عيد قربان بازآوري همين هدايا را به تو خواهم داد. و چون مردم از نماز عيد برگشتند اميرالمؤمنين عليه‌السلام دايه را طلبيده به وي فرمود: اي دشمن خدا! سفارش مرا چه كردي؟دايه گفت: كسي را نديدم.
آن حضرت به وي فرمود: به حق صاحب اين قبر (اشاره به قبر پيغمبر) دروغ مي‌گويي. آن زن آمد و طفل را از تو گرفت و بر صورتش بوسه زد و به تو رشوه‌اي داد و گفت: اگر در روز عيد قربان او را بياوري همين هدايا را نيز به تو خواهم داد. دايه بر خود لرزيد و گفت: اي پسر عم رسول خدا! مگر غيب مي‌داني؟!علي عليه‌السلام فرمود: جز خدا كسي غيب نمي‌داند وليكن رسول خدا صلي الله عليه و آله اين قضيه را به من خبر داده است.زن گفت: بهترين گفتار، گفتار راست است. و ماجرا همان بود كه فرموديد، اكنون اگر دستور دهيد زن را حاضر كنم.علي عليه‌السلام فرمود: هنگامي كه آن زن تو را به خانه برد از آن منزل به منزل ديگري منتقل شد، حال بايد صبر كني تا روز عيد قربان او را بياوري تا خداوند از سر تقصير تو درگذرد. زن گفت: اطاعت مي‌كنم. و چون روز عيد قربان شد دايه به آن محل رفت و زن نيز آمد و طفل را گرفت و صورتش را بوسيد و آنگاه به دايه گفت: با من بيا تا آنچه به تو وعده داده‌ام به تو بدهم.دايه گفت: هرگز تو را رها نمي‌كنم، در اين موقع زن سر به سوي آسمان بلند كرده به درگاه الهي عرضه داشت: اي فريادرس درماندگان! و اي پناه دردمندان!.و آنگاه با دايه به مسجد رفت. و چون بر حضرت علي عليه‌السلام وارد گرديد، آن حضرت به وي فرمود: تو مي‌گويي يا من بگويم؟!زن: خودم مي‌گويم.علي عليه‌السلام پس بگو!زن: من دختر مردي از انصارم، پدرم عامر بن سعد خزرجي در يكي از غزوات رسول خدا صلي الله عليه و آله در ركاب آن حضرت كشته شد. مادرم نيز در عهد خلافت ابوبكر از دنيا درگذشت و من خود تنها مانده با زنان همسايه انس مي‌گرفتم، و يك روز كه با چند تن از زنان مهاجر و انصار نشسته بودم، پيرزني فرتوت كه تسبيحي در دست داشت، عصا زنان به نزد ما آمد و از نام همه زنان پرسش نمود. تا اين كه به من رسيد گفت: اسم تو چيست؟گفتم: جميله.دختر كيستي؟دختر عامر انصاري.پدر داري؟خير.ازدواج كرده‌اي؟نه.پس به حال من ترحم نموده گريه كرد و گفت: مايل نيستي زني نزد تو آمده به تو كمك كند و انيس و مونس تو باشد.دختر: بله مايلم.پيرزن: من حاضرم براي تو مادري مهربان باشم، من خوشحال شده گفتم: بفرما خانه خانه توست و امر امر تو، آنگاه آبي از من خواست وضو گرفت و من در موقع غذا نان و شير و خرما برايش مهيا كردم و چون آنها را ديد گريه كرد، گفتم: چرا گريه مي‌كني؟پيرزن: دخترم! خوراك من عبارت است از يك نان جو يا اندكي نمك و باز هم گريه كرد و گفت: حالا هم وقت غذا خوردنم نيست، و من پس از خواندن نماز عشاء غذا مي‌خورم پس برخاست و به نماز مشغول شد تا اين كه از نماز عشاء فارغ گرديد، من يك قرص نان جو و مقداري نمك برايش آوردم آنگاه به من گفت مقداري خاكستر برايم بياور، چون آوردم خاكسترها را با نمك مخلوط نموده با سه لقمه نان افطار كرد و باز به نماز ايستاد و تا سپيده دم نماز خواند و من چون اين رفتار را از او ديدم به وي نزديك شده بر سرش بوسه زدم و گفتم: برايم دعا كن، خداوند مرا بيامرزد؛ زيرا دعاي تو مستجاب است. در اين موقع به من گفت: تو دختري زيبا هستي و من هنگامي كه از خانه خارج مي‌شوم بر تو مي‌ترسم تنها بماني، بايد زني در كنار تو باشد، و من دختري عابده و خردمند دارم كه از تو بزرگتر است، اگر بخواهي او را نزد تو بياورم تا يار و همراز تو باشد.گفتم: چرا نخواهم؟
پس برخاست و از خانه بيرون رفت ولي پس از زماني خود تنها برگشت.گفتم: چرا خواهرم را به همراه نياوردي؟گفت: دختر من با كسي انس نمي‌گيرد و زنان مهاجر و انصار به خانه تو زياد رفت و آمد مي‌كنند و مزاحم انجام عباداتش مي‌شوند.گفتم: تا موقعي كه دختر تو در خانه من است نمي‌گذارم كسي به خانه بيايد، پيرزن رفت و پس از ساعتي برگشت و زني با او بود كه تمام بدن را در لباسش پيچانده بود و فقط چشمانش پيدا بود، و بر در اتاق ايستاد، گفتم: چرا داخل نمي‌شوي؟عجوزه گفت: از ديدار تو چنان خوشحال شده كه از خود بيخود گشته است.گفتم: الان مي‌روم در خانه را مي‌بندم تا كسي وارد نشود، رفتم در را بستم و به دختر چسبيده و گفتم صورتت را باز كن، ولي قبول نكرد، پس رويش را از سرش برداشتم ناگهان ديدم جواني است با ريش سياه و دست و پا خضاب بسته با لباس زنان، پس من زاري و فزع نموده به او گفتم: چرا مرتكب چنين جنايتي شدي؟! برخيز و از خانه بيرون شو! مگر از سطوت عمر نمي‌ترسي؟ و خواستم از او دور شوم كه بناگاه به من چسبيد و من در دستش مانند گنجشكي بودم در چنگال عقابي پس با من مباشرت نمود و از شدت مستي كه داشت بر زمين افتاد و بيهوش گرديد، و من با كاردي كه بر كمرش بسته بود سر از بدنش جدا كردم و به درگاه خدا عرضه داشتم:خدايا! تو مي‌داني كه اين مرد به من ستم نموده و مرا رسوا كرده است و من بر تو توكل مي‌كنم، اي خدايي كه هرگاه بنده‌اي بر او توكل كند او را كفايت نمايد! اي خدايي كه نيكو پرده پوشي. و چون شب شد جسدش را برداشته و در محراب مسجد انداختم، و از او آبستن شدم. و چون فرزند را زاييدم، خواستم او را بكشم ولي گفتم خطاست او را قنداق نموده در محراب مسجد افكندم. اين ماجراي من بود اي پسر عم رسول خدا!عمر گفت: گواهي مي‌دهم كه از رسول خدا شنيدم كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است.و نيز فرمود: برادرم علي بحق سخن مي‌گويد.و آنگاه گفت: يا اباالحسن! حكم آنان چيست؟اميرالمومنين عليه‌السلام فرمود: مقتول ديه‌اي ندارد؛ زيرا مرتكب گناهي بزرگ شده است و بر زن حدي نيست؛ زيرا بدين عمل مجبور شده، و سپس به زن فرمود: عجوزه را بياور تا حق خدا را از او بگيرم.زن گفت: سه روز به من مهلت بدهيد، اميرالمومنين به دايه فرمود: فرزند را به مادرش رد كن! زن فرزند را به خانه برد و فردا در جستجوي پيرزن از خانه بيرون رفت و ناگهان او را در كوچه‌اي ديد، پس او را بگرفت و كشان كشان به نزد علي عليه‌السلام آورد، چون به نزد حضرت رسيدند، حضرت علي عليه‌السلام به پيرزن فرمود: اي دشمن خدا! مي‌داني كه من علي بن ابيطالب هستم و علم من علم پيامبر صلي الله عليه و آله است اكنون حقيقت حال را بگو!پيرزن گفت: من اين زن را نمي‌شناسم و از قضيه اطلاعي ندارم!اميرالمومنين به وي فرمود: قسم مي‌خوري؟پيرزن: آري.حضرت به او فرمود: دستت را روي قبر رسول خدا بگذار و سوگند ياد كن، و چون پيرزن سوگند ياد كرد ناگهان صورتش سياه شد. اميرالمومنين عليه‌السلام دستور داد آيينه‌اي آوردند، و چون پيرزن در آيينه نگاه كرد و صورت خود را سياه ديد از روي ندامت صيحه زد، علي عليه‌السلام به درگاه خدا عرض كرد: بار خدايا! اگر اين زن راستگوست صورتش را سفيد گردان، ولي آن سياهي برطرف نشد، حضرت به وي فرمود: چگونه توبه كرده‌اي با آن كه خداوند از سر تقصير تو نگذشته است؟!آنگاه عمر دستور داد پيرزن را از مدينه خارج كرده سنگسارش نمايند. [1] . ابن‌ابي‌الحديد اين قضيه را بطور اختصار نقل كرده و مي‌گويد: اين ماجرا در زمان عمر اتفاق افتاده است. 📚[1] درر المطالب. 🌸🍂🌺🍁🌼🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞خـــــدایا، شلوغی های روزگارم را 🌟اگر برای رسیدن به توست، پررنگ 🌟و اگر مسبب جدایی است، خلوتش ڪن مشغله های بی تـــــو، همان بهتر ڪه پاڪ شوند💙 آمین یا رب العالمین شبتون پر ازنگـــاه خــ🌙ـــدا آسوده بخوابیـد 🌙خـــدابیدار است⭐️ 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
شـوق دیـــدار تو غوغای دل است بی تو مولا عمر ما بی­حاصل است گوشۀ چشمـی به ما کن ای عزیز بر سر راهت کســـی نا قابل است 🌹مولای من شدم ساعت شنی واژگونی که لحظه به لحظه ⏳⌛️ به تمام شدن نزدیک میشود نمی خواهی باز گردی؟ شبت بخیـــر آرامش دلــ💞ــم #شـبــ🌙‌تــــون مــهــدوے✋ #نفســــــتون_حـــــــــیدری❣️ #التماس_دعای_فرج 🤲 🌟 اللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌹 #یا_علی 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
سلام قلبهای مهربان امروزتان پراز لبخند ان شاءالله روزی قلبتان محبت روزی چشمتان برق شادی روزی عمرتان عشق و روزی زندگیتان صمیمیت و صداقت باشه صبحِ بینظیرتون بخیر و شادی🌺🍂 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳
‍ 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 🌺زیارت روز سه‌شنبه ✨السلام عليكم ورحمة الله وبركاته صبحكم الله بظهورالحجة عليه السلام إن شاءلله و بالخير والعافية 🔷زيارة الامام السجاد والباقر والصادق عليهم السلام في يوم الثلاثاء: السَّلامُ عَلَيْكُمْ ياخُزَّانَ عِلْمِ اللهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ ياتَراجِمَةَ وَحْيِ اللهِ، السَّلامُ عَليْكُمْ ياأَئِمَّةَ الهُدى، السَّلامُ عَلَيْكُم ياأَعْلامَ التُّقى، السَّلامُ عَلَيْكُمْ ياأَوْلادَ رَسُولِ اللهِ، أَنا عارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ مُعادٍ لاَعْدائِكُمْ مُوالٍ لاَوْلِيائِكُمْ، بِأَبِي أَنْتُم وَاُمِّي، صَلَواتُ الله عَلَيْكُمْ. اللّهُمَّ إِنِّي أَتَوالى آخِرَهُمْ كَما تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ وَأَبْرءُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ وَأَكْفُرُ بِالجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللاّتِ وَالعُزَّى، صَلَواتُ الله عَلَيْكُمْ يامَوالِيَّ وَرَحْمَةُ الله وَبَرَكاتُهُ. السَّلامُ عَلَيْكَ ياسَيِّدَ العابِدِينَ، وَسُلالَةَ الوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ ياباقِرَ عِلْمِ النَبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ ياصادِقا مُصَدَّقا فِي القَوْلِ وَالفِعْلِ، يامَوالِيَّ هذا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلاثاءِ، وَأَنا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ فَأَضِيفُونِي وَأَجِيرُونِي بِمَنْزِلَةِ الله عِنْدَكُمْ، وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ 💠 ذکر روز سه شنبه: یاارحم الراحمین۱۰۰مرتبه 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌹سلام.امام.زمانم به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون ومکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه . . صبحــ☀️ـت بخیـــر عزیــز جـانــ💖ـــم صبحـــــــــتون مهــــــــــــدوی🌸 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
💠روزمان را با آیات قرآن نورانی میکنیم: 🌟أوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ ۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَٰنُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ✨ 🌸آیا به پرندگانی که بالای سرشان است، و گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می‌کنند، نگاه نکردند؟! جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‌دارد، چرا که او به هر چیز بیناست!🍃 📗ســـــــــــــــــوره مـــــــــــــــــلـــــــکـــــــــــ آیــــــــــــه 19 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام:❣️ 🔶میوه خودپسندی و غرور، دشمنی و کینه توزی است. 📚(میزان الحکمه، ج7، ص47) 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊 🌱🥀🍂 🌷🍁 🌱 🌴 : اسلامى در جنگ⚠️ ✅ ها: ❇️2. اخلاق اسلامى در برابر دشمنان: 📜روش اسلام در ميدان نبرد و در برابر دشمنان است. روشى که تمام موازين صحيح نبرد را آميخته با مسائل اخلاقى نشان مى دهد. بر خلاف روش دنياى مادى و روش دشمنان امام(عليه السلام) که هيچ قيد و شرطى را در ميدان جنگ پذيرا نبودند. ناجوانمردانه ترين کارها اگر به اهداف آنها کمک مى کرد، مجاز بود; و بهترين دستورهاى انسانى و اخلاقى اگر در مسير منافع آنها نبود، ممنوع شمرده مى شد. اين تفاوت را به خوبى مى توان در طرز رفتار امام(عليه السلام) و طرز رفتار معاويه مشاهده کرد. 🔶بعضى از تحليل گران پيشين و امروز که افکارشان تحت تأثير مکتب هاى مادى بوده و هست همين تفاوت را دليل بر برترى سياست هاى معاويه بر سياست امام(عليه السلام) مى گيرند. در اينجا بد نيست به سخنى از جاحظ در اين زمينه گوش فرا دهيم او مى گويد: بعضى از کسانى که خود را عاقل و دانا و فهيم مى دانند و در واقع عوام هستند و خود را از خواص مى پندارند، گمان مى کنند که معاويه بهتر از على(عليه السلام) فکر مى کرد و در مسائل سياسى دقيق تر مى انديشيد درحالى که مطلب چنين نيست، زيرا على(عليه السلام) در جنگهايش کارى جز آنچه موافق کتاب و سنّت بود انجام نمى داد درحالى که معاويه بر خلاف کتاب و سنّت عمل مى کرد و هرگونه نيرنگى را اعم از حلال و حرام به کار مى برد و در جنگهايش مطابق سيره پادشاهان ظالم غير مسلمان عمل مى کرد. على(عليه السلام) دستور مى داد که آغازگر جنگ نباشيد، فراريان را تعقيب نکنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد، درهاى بسته را نگشاييد و خودش اين برنامه را در تمام جنگها به کار مى برد. درحالى که جنگ جويانى (همچون لشکر معاويه) به هيچ قيد و شرط اخلاقى مقيد نبودند، اگر دشمن در خواب بود به او حمله مى کردند و از سوزاندن و غرق کردن دشمن پروا نداشتند هنگامى که گروهى از عوام خدعه و نيرنگهاى معاويه را ديدند و نتايج آن را بررسى کردند درحالى که على(عليه السلام) مرتکب هيچ يک از آنها نشد به واسطه کوتاهى عقل و قلت علم و دانش تصور کردند اين دليل بر برترى سياست معاويه بر سياست على(عليه السلام) است.(15) نکته مهمّى که نبايد از آن غفلت کرد اين است که على(عليه السلام) ـ و تمام مردان الهى ـ مهم ترين هدفشان حفظ ارزش ها بود و حتى آن را بر پيروزى در ميدان جنگ ترجيح مى دادند; زيرا پيروزى موقتى بود و حفظ ارزش ها ماندگار است و اگر با اين ديد به برنامه هاى انبيا و اوليا نگاه کنيم پاسخ بسيارى از سؤالات روشن مى شود. 🔷بعضى سؤال مى کنند چرا هنگامى که عمرو عاص و بسر بن ارطاة در زير شمشير على(عليه السلام) قرار گرفته بود، حضرت به زندگانى اين دو موجود کثيف و خونخوار پايان نداد، زيرا آنها پيراهن خود را بالا زده بودند و عورت خود را نمايان ساخته بودند. پاسخش اين است که امام(عليه السلام) حفظ ارزش ها را بر اين امور مقدم مى داشت و اين يک مکتب عالى الهى و انسانى است که ممکن است بسيارى آن را برنتابند. ❇️در دنياى امروز سخن از حفظ ارزش ها در ميدان جنگ، زياد به ميان مى آيد; ولى بسيارى از سلاح ها جزء سلاح هاى ممنوعه شمرده مى شود و دستوراتى درباره عدم حمله به غير نظاميان و رفتار انسانى با اسيران داده شده است; ولى همان گونه که بارها و بارها در تاريخ معاصر ديده ايم، به هنگام عمل هيچ يک از آنها به رسميّت شناخته نمى شود. با سلاحهاى کشتار جمعى مانند بمب اتم و سلاحهاى شيميايى گروه زيادى از انسانها را مى کشند و غير نظاميان را به خاک و خون مى کشند و اسيران جنگى را زير بدترين شکنجه ها قرار مى دهند و مى توان گفت اعمال اينها از اعمال کسانى که دم از ارزشها نمى زدند و مرتکب انواع خلاف ها مى شدند بدتر است، زيرا در سخن، از ارزشها حمايت کردن و در عمل مخالفت نمودن چيزى جز نفاق نيست و کسانى که چنين مى کنند جزء منافقانند. 📚15 . شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج 13، ص 514. ♻️🗞 🌺🍂🌼🍁🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ در قول و فعل به سمت عدل بروید ... 🎙اسماعیل شفیعی سروستانی 🌟 #آغاز_امامت شماره ۵ 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳
🌼🍁🌷🍃🌺🍂🌹🍁🌸🍂🌻 🌹🍂🌸🍁 🌺🍃 🌻 🔖مبلّغ رجعت باش!⚠️ 🔰همانند قرآن و روایات ، در ادعیه و زیاراتِ ما نیز به موضوع رجعت اشاره شده است. 📕 در زیارت جامعه کبیره که امام هادی (علیه السلام) آن را به ما آموخته اند ، اینگونه آمده است : « ... من به بازگشت شما ایمان دارم ، رجعتتان را تصدیق میکنم... و برای یاری شما آماده ام... » 🔰 طبق این زیارت ، شیعیان علاوه بر ایمان به بازگشتِ ائمه (علیهم السلام) ، باید تصدیق کننده‌ی رجعت بین مردم باشند. در این صورت خودشان نیز جزء رجعت کنندگان خواهند بود و میتوانند ائمه (علیهم السلام) را در آن دوران یاری کنند. 💢رجعت یکی از ضروریات در ادیان ابراهیمی است و در همه‌ی کتب آسمانی ، به نمونه‌هایی از آن برمیخوریم : 📔در کتاب « دانیال نبی » آمده است : « بسیاری از آنان که در خاک زمین آرمیده‌اند ، بیدار خواهند شد ، گروهی برای حیات جاودانی و گروهی برای خجالت و حقارت جاودانی » (١) 🔴یهودیان اعتقاد به معاد را از دست داده‌اند و این آیات که از دست تحریفِ آنها در امان مانده ، مربوط به بازگشت مردگان در دنیا و رجعت است. 📕در کتاب « متی » آمده است : « و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدسین که آرمیده بودند ، برخاستند. و بعد از برخاستن وی ، از قبور برآمده ، به شهر مقدس رفتند. » (٢) 📚١. عهد عتیق ، کتاب دانیال نبی ، باب ١٢، آیه ٢ ٢. عهد جدید ، کتاب متی ، باب ٢٧، آیه ۵٢ و ۵٣ ۵ ۶ 🌼🍁🌺🍂🌸🍂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳